تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی - نسخه متنی

محمد مددپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به همين اعتبار هنر و هنرمندى به معنى عام،در تمدن اسلامى عبادت و بندگى و سير
وسلوك از ظاهر به باطن است (9) .

وقتى صنعتگران و هنرمندان اسلامى به كار مشغول مى شوند با روشى خاص سر و كارپيدا
مى كنند و به كار،روحانيتى دينى مى دهند.نمونه اى از روحانيت كار را در احوال صنعتگران در
رساله چيت سازان مى يابيم،وقتى كه كار به صورت اسرار آميز و سمبليك چونان سير و سلوك
در مقامات و منازل معنوى تلقى مى گردد و از مرحله گرفتن قالب وپختن رنگ تا شستن كار،
همچنان كه از حضرت «لوط »پيامبر ياد گرفته اند تا در دنيانامدار و در قيامت رستگار باشند
،
معنويت و روحانيت كار به وضوح نمايان است،ياآنجا كه قالب را مظهر چهار ركن شريعت،
طريقت،حقيقت و معرفت،و رنگ سياه رامظهر ذات حق مى گيرند،همه حكايت از احوالات
روحانى هنرمند مى كند.تمثيل ورازگونگى كار هنرى به وضوح در اين مقام مشاهده مى شود:




  • سياهى گر بدانى عين ذات است
    كه تاريكى در او آب حيات است



  • كه تاريكى در او آب حيات است
    كه تاريكى در او آب حيات است



اساسا هنرهاى دينى در يك امر مشتركند و آن جنبه سمبليك آنهاست،زيرا در همه آنها
جهان سايه اى از حقيقتى متعالى از آن است.از اينجا در هنرها هرگز قيد به طبيعت كه در
مرتبه سايه است وجود ندارد.به همين جهت،هر سمبلى،حقيقتى ماوراء اين جهان پيدا مى كند.
سمبل اينجا در مقام ديدارى است كه از مرتبه خويش نزول كرده تا بيان معانى متعالى كند.
اين معانى جز با اين سمبلها و تشبيهات به بيان نمى آيند،همچنان كه قرآن و ديگر كتب دينى
براى بيان حقايق معنوى به زبان رمز و اشاره سخن مى گويند.




  • در جلوه گاه معنى،معشوق رخ نموده
    دربارگاه صورت،تختش عيان نهاده



  • دربارگاه صورت،تختش عيان نهاده
    دربارگاه صورت،تختش عيان نهاده



از نيست هست كرده،از بهر جلوه خود
وانگه نشان هستى بر بى نشان نهاده از مميزات هر هنرى اين است كه هنرهاى گذشته را ماده خويش مى كند.به اين اعتبار،هنر
اسلامى نيز صورت وحدانى جديدى است براى ماده اى كه خود از هنر بيزانسى،ايرانى،هندى
و مغولى گرفته شده است.اين صورت نوعى وحدانى،به تلقى خاص اسلام از عالم و آدم و مبدا
عالم و آدم و به حضور و شهود مشتركى كه حامل تجليات روح اسلامى است و همه هنرمندان
مسلمان به معنى و صورت آن را دريافته اند،رجوع دارد.

/ 161