هنراسلامى غلبه كرد.در حقيقت اين وجوه بالذات و بالعرض منحل در كليت اسلام شده بود.گرچه خلفاى اوليه عباسى ظاهرا در امور دينى سخت گير بودند،اما پس از هارون،سياست باز
اباحيت را پيش گرفته،امور دينى را تا حدودى آزاد گذاشتند.اينان اهل تسامح و تساهل درامر
دين بودند.هر دين و عقيدتى(ملل و نحل مشرك)را آزاد گذاشته بودند.اما اين آزادى مستلزم
استبداد عليه پارسايان اهل سنت و شيعه علوى(يعنى اهل اسلام حقيقى)و بعضى ملل و نحل
بود.شخصى چون مامون از يك طرف دار الحكمه(اغلب حكمت و عقل آزاد از وحى-يعنى
حكمت فلسفى)را تاسيس و از طرف ديگرمنشا پيدايى دوره محنت(شكنجه تفتيش عقايد)در
اسلام گرديد،تا بازور و شكنجه عقيده معتزليان را مبتنى بر مخلوق بودن قرآن بر همه
تحميل كند.به هر تقدير عباسيان تا دوران متوكل،سياست تسامح و تساهل را نسبت به اصحاب عقايد و
اديان جز شيعه علوى و پارسايان اتخاذ كرده بودند و اين گروه تا آنجا كه اهل هنرو صنايع و
ثروت بودند،مورد تعرض قرار نمى گرفتند و هم اينان بودند كه تخم زندقه دوره مامون به بعد
را پاشيدند-مراد از زنديقان همان آزادنديشان از دين،غير ملتزم به وحى آسمانى با اخلاق
اباحيت و فساد عقيده يعنى مانويان و دهرى مذهبان بودند.در چنين شرايط و اوضاعى گروهى از شاعران زندقه زده و زنديق ظهور كردند كه علاوه بر
طرح مسائل فلسفى دنباله رو سنن شعرى امويان بودند.اينان دامنه اشعارى را كه در باب
شراب و لاابالى گرى بود وسعت دادند و مضامينى جديد از قبيل باغ و بستان وديگر مضامين
را در شعر وارد كردند و متاثر از حكمت يونانى بدان عمق ملحدانه بخشيدند.در قرن اول از
خلافت بنى عباس معاشقه با غلامان و استعمال مسكر شيوع پيداكرده و به ديگر اقوام از جمله
ايرانيان نفوذ كرده بود.به طورى كه شاعرانى نظير«رودكى »و«ابو شعيب صالح بن محمد
هروى »از شعراى زمان سامانيان در همين موضوعات اشعارى ساخته اند (13) .رودكى مى گويد:
مى،آرد شرف مردمى پديد
مى آزاد پديد آرد از بد اصل
فراوان هنر است اندرين نبيذ
آزاده تر از درم خريد
فراوان هنر است اندرين نبيذ
فراوان هنر است اندرين نبيذ
غالب بود گسترش دادند و آن را مستقل كردند و به صورت غزل در آوردند كه مذكور افتاد.
گروهى از شاعران در دوره عباسى نسيب را به باد مسخره گرفتند و درمضامين شعرى،نيز
تحولاتى پديد آوردند
و فلسفه شكاكيت و ملامتيه(كلبى مذهبان)وزهد و حكمت اشراقى و
تمايلات عميق دينى باطنى در كنار موضوعات قديم عاشقانه وتغزلى را هرچه بيشتر وارد
شعر كردند.سركردگان هنر و شعر نيست انگارانه اين عصر دوتن بودند:«ابونواس »در شعر
طرب و«ابو العتاهيه »در شعر حكمى و يكى ديگر كه درمراتب بعد قرار مى گيرد«بشار بن
برد»است كه از شاعران مشهور زنديق عصر بود و بارهااز سوى اهل ديانت طرد و تبعيد شد،
كه بدان اشاره داشتيم،«ابو نواس »شاعرى از شاعران لا ابالى بود.