تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی - نسخه متنی

محمد مددپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اما شعر و هنر در آغاز در صورت معرفت در وجود شاعر القاء مى شود و تجلى مى كند.اين القاء
و تجلى مستلزم روشنى و تاريكى و بسط و قبض روحانى شاعر در برابرمعنايى است كه در
قلب او قذف شده و قلب او در اين مقام «عرش رحمان »مى گردد.وگاه نيز در احوالاتى ديگر
ممكن است قلب شاعر«فرش شيطان »شود و زشتى در قلب اوالقاء كردد و شعرى ابداع شود
كه تخييل و تشبيه و محاكات آن مذموم باشد،اما صورتى زيبا به خود بگيرد
.هنرى كه با«حق
شرعى » (3) سر و كار دارد و ابداع حق شرعى در آن صورت مى گيرد،خيالش خيال محمود و
هنرى كه با«باطل شرعى »سر و كار دارد و ابداع باطل شرعى در آن متحقق مى شود،خيالش
خيال مذموم است،چه اين خيال زشتى رامحاكات كند،و يا زيبايى را بنابر موردش حق و
باطل و محمود و مذموم مى شود،ازاينجا زيبايى گاه زيبايى هادى مى شود و گاه زيبايى مضل.

با توجه به مراتب فوق،«علت مادى شعر و هنر عبارت است از محاكات و تخييل وتركيب صور
خيالى ابداعى.اما«علت فاعلى »آن غير از محاكات است.در اينجا آدمى بامعرفت و الهام و جذبه
كه مبدا معرفت است سر و كار دارد.جذبه به حالتى گفته مى شودكه در آن شعور و وجدان
فردى هنرمند يا عارف،و كلا انسان،تحت تاثير و استيلاى القائاتى قوى و عالى فرو ريزد و
وجود خود را در وجودى متعالى مستغرق بيابد واحساس بهجت و سعادت كند
.به عبارت
ديگر،جذبه حالى است كه در هنگام عروض آن نفس اين احساس را دارد كه جز با يك وجود
واحد كه وجودى كامل است،با هيچ چيز!ارتباط ندارد.بدين گونه جذبه در واقع غلبه و
استيلاى حالت انفعالى مخصوصى است كه در آن شخصيت و تعين و هويت انسان بكلى محو
مى گردد و جاى خود را به حالت يااحوال روحانى غير متعينى كه بر وجود انسان تسلط يافته
است وامى گذارد.بنابر شدت وضعف جذبه،اثر هنرى هويت هنرمند را كم و بيش نشان
مى دهد
.«نزد عرفا،جذبه عبارت از تقرب بنده است به مقتضاى عنايت خداوند در طى منازل به
سوى حق بدون رنج و سعى خودش،كه همه چيز از طرف خداوند براى او فراهم شده است »و
بالجمله «عبارت ازنزديك گردانيدن حق است مر بنده را به محض عنايت ازليت و مهيا
ساختن آنچه در طى منازل بنده بدان نيازمند است،بدون آنكه كوشش از ناحيه بنده
باشد-اللهم ارزقنا-وطريقه جذبه راه انبياء و اولياء است،بر عكس طريق برهان » (4) .




  • و گر نورى رسد از عالم جان
    دلش با نور حق همراز گردد
    ز جذبه يا ز برهان يقينى
    كند يك رجعت از سجين فجار
    رخ آرد سوى عليين ابرار



  • ز فيض جذبه يا از عكس برهان
    وزان راهى كه آمد باز گردد
    رهى يابد به ايمان يقينى
    رخ آرد سوى عليين ابرار
    رخ آرد سوى عليين ابرار



«خواجه عبد الله انصارى »گويد سير بجز غلبات حق است كه در وقت وجد عنان مركب بنده
بى واسطه در منازل حقيقت به مشاهده قدس گشت،تا چنانكه در رؤيا سيريك ماهه به يك
روز كند.جوانمرد در اين جذبه الهى مسافت همه عمر باز برد،كه گفته اند«جذبة من جذبات
الحق توازن عمل الثقلين » (5) .اگر نور جذبه حق نباشد،شاهباز روح انسانى كه همان عالم قرب
است پايبند خيال مالوفات و مرغوبات طبيعى گشته،از مقام اصل و قرب حقيقى خود كه
نعيم ابدى روحانى و لذت مشاهده جمال حضرت سبحان است محروم شده است (6) .

/ 161