3 : على بن ابيطالب
اميرالمؤ منين على بن ابيطالب عليه السلام دو كنيه داشت : ابوالحسن و ابوالحسين .از آن حضرت روايت شده كه فرمود: تا وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله زنده بود، حسن مرا اباالحسنمى خواند و حسين اباالحسن و به رسول خدا صلى الله عليه و آله ، پدر مى گفتند، و چون حضرت رسول خدا صلى
الله عليه و آله از دنيا رفت مرا پدر مى خواندند.
مادر آن حضرت ، فاطمة بنت اسد، همين كه او را دنيا آورد حيدرة نام نهاد، ولى ابوطالب اين اسم را
گردانيده نامش را على نهاد و برخى گفته اند: حيدرة نامى بود كه قريش براى آن حضرت گذاشتند، ولى گفتار
نخست صحيح تر است ، به دليل اينكه خود آن جناب در جنگ خيبر هنگامى كه مرحب يهودى براى جنگ با او در
برابرش آمد و گفت :
قد علمت خيبر انى علمت انى مرحب
شاكى السلاح بطل مجرب
شاكى السلاح بطل مجرب
شاكى السلاح بطل مجرب
اذا الحروب اقبلت تهلب
هنگامى كه جنگى پيش آيد و شعله ور گردد.حضرت به جنگ او رفته و فرمود:
انا الذى امى حيدرة
كليث غاب فى العرين قسورة
كليث غاب فى العرين قسورة
كليث غاب فى العرين قسورة
اكيلكم بالصاع كيل السندرة
سندره مى سنجم .
(سندره نام پيمانه بسيار بزرگى است كه گنجايش آن زياد است ، و اين كلام كنايه از آن
است كه كشتار زيادى از شما خواهم كرد.)
امام صادق عليه السلام از جدش روايت فرموده ، و نيز سهل بن سعد ساعدى گويد: كه رسول خدا صلى الله عليه
و آله آن حضرت را ابوتراب كنيه داد، و خود آن جناب نيز اين كنيه را از كنيه هاى ديگرش بيشتر دوست مى
داشت و بنى اميه نيز براى آسانى همين كنيه را براى دشنام دادن و سب آن حضرت در منبر انتخاب كرده
بودند.سهل بن سهد ساعدى گويد: ميان على عليه السلام و فاطمه مختصر گفتگويى شد، از آن طرف رسول خدا صلى الله
عليه و آله به دنبال على عليه السلام آمده او را در خانه نديد، به فاطمه فرمود: على كجاست ؟