الرضا عليه السلام آن وقت كه آن حضرت مشغول جان دادن بود، به عيادت وى آمد و گريست و گفت : برادرجان بر
من ناگوار است مانده باشم و اين روز تو را ديدار كنم و چقدر آرزوى حيات و زندگى شما را داشتم ، و از
همه اينها بر من سخت تر آن است كه مردم مى گويند: من شما را مسموم كرده ام و من به به درگاه خدا از اين
كار پناه مى جويم و بى گناهم .حضرت رضا عليه السلام فرمود: راست مى گويى اى اميرالمؤ منين ، آرى به خدا تو برى هستى !؟ (425)در اين وقت مامون برخاسته از نزد آن حضرت بيرون رفت ، و حضرت رضا عليه السلام نيز از دنيا رفت . قبل از
آنكه آن حضرت را در قبر بگذارند، مامون آمد و دستور داد قبر را در كنار قبر پدرش هارون حفر كنند،
آنگاه رو به ما كرده گفت : صاحب اين جنازه به من خبر داد كه قبرى براى او حفر كنند و در آن قبر آب و ماهى
پيدا مى شود، آنگاه گفت : حفر كنيد. و چون مقدارى حفر كردند و به لحد آبى رسيد آبى از زمين جوشيد و در
آن ماهى پيدا شد، آنگاه آب فرو رفت و حضرت رضا را در آن قبر دفن كردند.
78 : محمد بن عبدالله بن حسن
و از جمله محمد بن عبدالله بن حسن بن على بن حسين بن على بن ابيطالب است .كنيه اش ابوجعفر است ، و او فرزند ابن افطس است كه جريان قتل پدرش در زمان هارون در صفحات پيش مشروحاگذشت .
مادرش زينب دختر موسى بن عمر بن على بن الحسين عليه السلام است .على بن حسين علوى به سندش از ابراهيم بريدى روايت كرده كه در وقتى كه معتصم ، وليعهد مامون بود ما در
نزد او نشسته بوديم ، و او (براى تفريح و زورآزمايى ) ميله آهنى سنگينى را به دست گرفت و آن را از زمين
بلند كرد و هشت بار آن را خم كرد و باز كرد، آن گاه آن را پيش عباس بن على بن ريطه انداخت ، او نيز
هفت بار آن را خم كرد - يك بار از معتصم كمتر - در اين وقت معتصم متوجه محمد بن عبدالله بن افطس (كه در
مجلس حاضر بود) گشته بدو گفت : اما شما اى اباجعفر از اين ضرب دست و قدرتى كه ما داريم بى بهره هستيد!
محمد گفت : آيا به من چنين مى گويى ؟