تفسیر نمونه جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
مىشود كه قيام او به ذات او است، و قيام همه موجودات به او مىباشد، و علاوه بر اين قائم به تدبير امور مخلوقات نيز مىباشد.روشن است كه قيام به معنى ايستادن است و در گفتگوهاى روزمره به هيئت مخصوصى گفته مىشود كه مثلا انسان را به حالت عمودى بر زمين نشان مىدهد، و از آنجا كه اين معنى در باره خداوند كه از جسم و صفات جسمانى منزه است مفهومى ندارد، به معنى انجام كار خلقت و تدبير و نگهدارى است، زيرا هنگامى كه انسان مىخواهد كارى را انجام دهد برمىخيزد، آرى او است كه همه موجودات جهان را آفريده، و تدبير و نگاهدارى و تربيت و پرورش آنها را به عهده گرفته است و به طور دائم و بدون هيچگونه وقفه قيام به اين امور دارد.از اين بيان روشن مىشود كه قيوم در واقع، ريشه و اساس تمام صفات فعل الهى است (منظور از صفات فعل، صفاتى است كه رابطه خدا را با موجودات جهان بيان مىكند) مانند آفريدگار، روزى دهنده، زنده كننده، هدايت كننده، و مانند اينها، اوست كه روزى مىدهد، اوست كه زنده مىكند و اوست كه مىميراند و اوست كه هدايت مىكند بنا بر اين صفات خالق و رازق و هادى و محيى و مميت، همه در وصف قيوم جمعاند.و از اينجا روشن مىشود اينكه بعضى مفهوم آن را محدود به قيام به امر خلقت و يا فقط امر روزى دادن و مانند آن دانستهاند در واقع اشاره به يكى از مصداقهاى قيام كردهاند در حالى كه مفهوم آن گسترده است و همه آنها را شامل مىشود، زيرا همانگونه كه گفتيم به معنى كسى است كه قائم به ذات است و ديگران قيام به او دارند و محتاج به اويند.در حقيقت" حى"، تمام صفات الهى مانند علم و قدرت و سميع و بصير بودن و مانند آن را شامل مىشود و قيوم، نياز تمام موجودات را به او بازگو مىكند و لذا گفتهاند اين دو با هم اسم اعظم الهى است.