تفسیر نمونه جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
پس از نماز،" عاقب" و" سيد" خدمت پيامبر رسيدند و با او آغاز سخن كردند پيامبر (ص) به آنها پيشنهاد كرد:" به آيين اسلام درآييد و در پيشگاه خداوند تسليم گرديد".عاقب و سيد گفتند: ما پيش از تو اسلام آورده و تسليم خداوند شدهايم! پيامبر (ص) فرمود:" شما چگونه بر آيين حق هستيد، با اينكه اعمالتان حاكى است كه تسليم خداوند نيستيد، چه اينكه براى خدا فرزند قايليد و عيسى را پسر خدا مىدانيد، و صليب را عبادت و پرستش مىكنيد و گوشت خوك مىخوريد، با اينكه تمام اين امور مخالف آيين حق است"! عاقب و سيد گفتند: اگر عيسى پسر خدا نيست، پس پدرش كه بوده است؟پيامبر (ص) فرمود:" آيا شما قبول داريد كه هر پسرى شباهتى به پدر خود دارد؟" گفتند: آرى.فرمود:" آيا اينطور نيست كه خداى ما به هر چيزى، احاطه دارد و قيوم است و روزى موجودات با اوست".گفتند: آرى همين طور است.فرمود:" آيا عيسى اين اوصاف را داشت".گفتند: نه.فرمود:" آيا مىدانيد كه هيچ چيزى در آسمان و زمين بر خدا مخفى نيست و خداوند به همه آنها داناست".گفتند: آرى مىدانيم.فرمود:" عيسى غير از آنچه كه خدا به او ياد داده، از پيش خود چيزى مىدانست"؟گفتند: نه.فرمود:" آيا مىدانيد كه خداى ما همان است كه مسيح را در رحم مادرش همانطور كه مىخواست، صورتگرى كرد؟"