واژه" قناطير" جمع" قنطار" به معنى چيز محكم است و سپس به مال زياد گفته شده است و اگر مشاهده مىكنيم پل را قنطره و اشخاص باهوش را قنطر مىگويند به خاطر استحكام در بنا يا در تفكر آنها است و مقنطره اسم مفعول از همان ماده به معنى مضاعف و مكرر آن مىباشد و ذكر اين دو كلمه پشت سر هم براى تاكيد است، شبيه تعبيرى كه در فارسى امروز رايج است كه مىگويند:" فلان كس صاحب" آلاف" و" الوف" مىباشد يعنى ثروت زيادى دارد.بعضى براى" قنطار" حد معينى تعيين كردهاند و گفتهاند:" قنطار" هفتاد هزار دينار طلا است، بعضى صد هزار و بعضى دوازده هزار درهم دانستهاند و بعضى ديگر،" قنطار" را يك كيسه پر از سكه طلا يا نقره دانستهاند.در روايتى از امام باقر و امام صادق (ع) نقل شده كه قنطار، مقدار طلايى است كه پوست يك گاو را پر كند ولى در حقيقت همه اينها مصداق يك مفهوم وسيع است و آن مال زياد.