تفسیر نمونه جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
خواهيم كرد استفاده مىشود كه فرستادگان و اولياى خدا به فرمان و اذن او مىتوانند به هنگام لزوم در جهان تكوين و آفرينش تصرف كنند و بر خلاف عادت و جريان طبيعى، حوادثى به وجود آورند، زيرا جملههاى" ابرى" (بهبودى مىبخشم) و" أُحْيِ الْمَوْتى" (مردگان را زنده مىكنم) و مانند آن كه به صورت فعل متكلم ذكر شده دليل بر صدور اينگونه كارها از خود پيامبران است و تفسير اين عبارات به دعا كردن پيامبران و اينكه كار آنها تنها دعا براى تحقق اين امور بوده نه غير آن تفسير بى دليلى است، بلكه ظاهر اين عبارات اين است كه آنان در جهان تكوين تصرف مىكردند و اين حوادث را به وجود مىآوردند.منتهى براى اينكه كسى تصور نكند كه پيامبران و اولياى خدا استقلالى از خود دارند و در مقابل دستگاه آفرينش دستگاهى بر پا ساخته و نيز براى اينكه احتمال هر گونه شرك و دوگانه پرستى در خلقت و آفرينش بر طرف گردد در چندين مورد از اين آيات روى كلمه" بِإِذْنِ اللَّهِ" و مانند آن تكيه شده است (در آيه مورد بحث دو بار و در آيه 110 سوره مائده چهار بار كلمه باذنى تكرار گرديده) و منظور از ولايت تكوينى نيز چيزى جز اين نيست كه پيامبران يا امامان به هنگام لزوم و ضرورت تصرفاتى در جهان خلقت به اذن پروردگار انجام دهند و اين چيزى بالاتر از ولايت تشريعى يعنى سرپرستى مردم از نظر حكومت و نشر قوانين و دعوت و هدايت به راه راست است.از آنچه گفته شد پاسخ كسانى كه ولايت تكوينى مردان خدا را منكر مىشوند و آن را يك نوع شرك مىدانند به خوبى روشن مىگردد زيرا هيچ كس براى پيامبران و يا امامان دستگاه مستقلى در مقابل خداوند قايل نيست، آنها همه اين كارها را به فرمان و اجازه او انجام مىدهند ولى منكران ولايت تكوينى مىگويند كار پيامبران منحصرا تبليغ احكام و دعوت به سوى خدا است و احيانا براى انجام گرفتن پارهاى از امور تكوينى از دعا استفاده مىكنند و بيش از اين كارى از آنها ساخته نيست، در