قرآن زندگي دنيوي را چيزي جز بازي (لعب) نميداند. بازي بهكاري گفته ميشود كه فايده و نتيجهاي عقلاني در برندارد. مانند عمومكارهاي كودكان. كساني هم كه فقط به جلوه پوچ حيات توجه دارند، درواقع كاري جز بازي از آنها سر نميزند. مولوي زندگي اين گونه افراد را اينچنين توصيف ميكند:كودكان سازند در بازي دكانسود نبود جز كه تعطيل زمان شب شود در خانه آيد گرسنهكودكان رفته بماند يك تنه اين جهان بازيگه است و مرگ شبباز گردي كيسه خالي پر تعب سوي خانه گور تنها ماندهايبا فغان واحسر تا برخواندهاي شد برهنه وقت بازي طفل خرددزد ناگاهش كلاه وكفش برد شب شد و بازي او شد بيمددرو ندارد كه سوي خانه رود نيشنيدي انماالدنيا لعبباد دادي رخت و كشتي مُرتَعِبْ پيش از آنكه شب شود جامه بجوروز را ضايع مكن در گفتگو
2. لهو
بعد ديگر حيات دنيوي، سرگرمي است. يعني كاري كه اشتغال بهآن، انسان را از كارهاي مهم ديگر باز ميدارد. در فرِ ميان لهو و لعبگفتهاند كه لعب نتيجهاش تنها فوت وقت است، اما لهو علاوه بر اتلاف،مستلزم بازماندن از كار مهم نيز هست.
3. زينت
بعد ديگر زندگي دنيوي را قرآن آرايش يا وسيله آرايشميداند، يعني زندگي دنيوي براي آنكه آدمي را به خود جلب كند، احتياجبه آرايش و زينت آرايي دارد. در واقع عموم كساني هم كه به اين بعد ازحيات مينگرند همواره جوياي آن هستند تا به آرايش مظاهر آن بپردازند.اينان در جستجوي بناهاي زيبا بر ميآيند تا در مدت محدود عمر خود اززندگي دنيوي حداكثر استفاده را بكنند. اين افراد به آرايش ظاهر خودميپردازند تا شايد كمبودهاي خود را جبران كنند.
4. تفاخر
بُعد ديگر حيات دنيوي، فخر كردن بر يكديگر است. آنها كهفقط به جلوه پوچ حيات مينگرند، همواره در جستجوي كسب افتخار وشهرتجويي و جاهطلبي هستند تا به وسيله آن بر ديگران فخر فروشي كنند.براي اين افراد مواهب زندگي دنيا كه ميتواند وسيلهاي براي سير به سويالله باشد، وسيلهاي تلقي ميشود خِدمت نفس اماره. اينان به جاي آنكه ازموفقيتهايي كه در حيات دنيوي نصيبشان ميشود در جهت تكامل خود وديگران استفاده كنند، با عشق ورزيدن به آن موفقيتها و هدف تلقي كردنآنها، نيروها و استعدادهاي وجودي خود را به نابودي ميكشانند.