پاسخ يك اشكال - فلسفه خلقت انسان نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
پاسخ يك اشكال
بر نظريه فياضيت اشكالي مطرح شده كه به بررسي آن ميپردازيم،اشكال اين است كه اگر به فياضيت الهي اعتقاد پيدا كنيم لازم ميآيد كهجهان آفرينش را قديم بدانيم نه حادث، زيرا فياضيت خداوندي قديم است.به عبارت ديگر، اگر جهان را حادث بدانيم مسئله فياضيت الهي منتفيميشود، زيرا اين مسئله مطرح است كه مبدأ آفرينش قبل از حدوث جهانچه ميكرده و چرا از فيض بخشي محروم بوده است و اگر هم فياضيت الهيرا قديم بدانيم لازم ميآيد كه جهان آفرينش قديم باشد.اشكال از اينجا ناشي شده كه اولاً برخي فياضيت الهي را مساوي باآفرينش عالم طبيعت ميدانند. در صورتي كه اگر ما به مسئله مراتب وجوديعالم دقت كنيم و جهان طبيعت را مرحله ضيعفي از ديگر عوالم وجودبدانيم، هيچ گاه اين اشكال مطرح نخواهد شد.توضيح آنكه: عالم هستي داراي مراتب وجودي است كه مرتبه مافوق برمرتبه مادون خود مشرف است و بر آن احاطه وجودي دارد. همچنين هرمرتبهاي نسبت به مرتبه بالاي خود محاط بوده و قايم به آن ميباشد.در قوس نزول و مراتب وجودي عالم هستي، جهان طبيعت كه عالمناسوت ناميده شده است، پايينترين مرتبه وجودي را داراست و همه عوالموجود بر آن احاطه دارند. عالم ناسوت از نظر مرتبه وجودي بسيار ضعيفاست، چرا كه از قوه و فعل، ماده و صورت تشكيل شده است و مرتبهايپايينتر از آن متصور نيست. بالاترين مرتبه نيز عالم لاهوت يا الوهيت استكه ذات مقدس حق را شامل است و عظيمترين و كاملترين عوالم وجودي بهشمار ميرود. در فاصله ميان عالم لاهوت و عالم ناسوت، در منابع ديني وفلسفه اسلامي عوالم ديگري ذكر شده است كه عبارتند از:عالم عقل يا عالم جبروت كه مرتبه مادون عالم الوهيت است.عالم مثال يا عالم ملكوت كه مرتبه مادون عالم جبروت و مافوق عالمناسوت است.اين عالم مانند جهان طبيعت، جسماني است ولي بر خلاف آنمادي نيست. يعني داراي جسم است، ولي از قوه حركت و زمان و مكانمجرد است. اين عالم همان گونه كه از جنبه جسماني شبيه عالم طبيعت استاز جنبه تجرد شبيه عالم عقل است. بنابر اين عوالم وجود را در قوس نزولميتوان به صورت زير ترسيم كرد:عالم لاهوت (الوهيت) عالم جبروت (عقل) عالم ملكوت (مثال) عالم ناسوت (طبيعت) به هر جهت منظور از طرح مطالب فوق اين است كه فيض باري تعاليتنها به عالم طبيعت تعلق پيدا نميكند تا اين اشكال مطرح شود كه خداوندقبل از جهان چه ميكرده است؟ اصولاً آنهايي كه اين اشكال را مطرحميسازند، در ابتدا گمان ميكنند كه هستي منحصر به عالم طبيعت است وسپس نتيجه ميگيرند كه فيض خداوندي نميتواند دايمي باشد، در حالي كهطبق مطالب فوق هستي منحصر به عالم طبيعت نيست، بلكه هستي دارايمراتبي است كه نازلترين مرتبه آن عالم طبيعت است و غير از آن عوالمديگري وجود دارد كه فيض الهي قبل از پيدايش عالم طبيعت به آن عوالمتعلق داشته است.ثالثاً ميدانيم كه خداوند واجبالوجود بالذات است و در جاي خوداثبات شده كه واجبالوجود بالذات، واجبالوجود من جميع الجهات والحيثيات است و از جمله جهات و حيثيات وجودي او، فاعليت اوست.بنابراين صدور و افاضه وجود از مبدأ وجود واجب و ضروري است. يعنيچون ذاتش ضرورت ازلي دارد، پس ايجاد او هم ضرورت ازلي دارد و اگرچنين نباشد بناگزيرامكان در او راه مييابد. يعني امكان در جهت فاعليت اوراه پيدا خواهد كرد