فلسفه خلقت انسان نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
دانشمندان علوم طبيعي به ثبوت رساندهاست.مطالعه وبررسي موجودات ــ از ساختمان يك سلول گرفته تا بزرگترينسحابيها و كهكشانها ــ نشانگر آن است كه همه اجزاء جهان طبق برنامهايخاص روبه سوي هدف خود دارند.براي نمونه ميتوان از خورشيد سخنگفت كه تشعشع حرارتي آن بهقدري حساب شده است كه اگر به دو برابراندازه فعلي خود برسد تمام موجودات از شدت گرما از ميان ميروند و يااگر مقدار تشعشع حرارت آن نصف شود همه جانداران زمين از سرماهلاك خواهند شد.ه . روويرر H. ROUVIERE در كتابي كه پيرامون هدفداري حياتنگاشته چنين مينويسد:«هر فردي متعلق به يك نوع، با شروع از نقطههايي كه مولد آنبودهاند به طرف يكسرنوشت پيشبيني شده تكامل پيداميكند. اينسير، به طوري كه كلمه مراحل انتوژنر و از جمله بلوغ نشانميدهند، برحسبيكروشمنظمويكنواختپيشميرود.» «اعتقاد به هدفداري جهان با واقعيتهاي غير قابل انكارش، مخالفعقيده جزمي مادي است».جان ادلف بوهلر ADOLPH BUEHLER ميگويد:«در طبيعت، به هر سو كه بنگري، نظام و مشيت نمايان است. گوييدنيا به سوي مقصد مشخصي سوق داده ميشود. اين معني در عالماتم كاملاً روشن است. تمام اتمها، از هيدروژن گرفته تا اورانيوم، ازروي يك مدل و نمونه به وجود آمدهاند. هر اندازه اطلاعات ماراجع به الكترونها و پروتونهايي كه عناصر مختلف را تشكيلدادهاند بيشتر ميشود متوجه انتظام و هماهنگي عالم مادهميشويم.» اولاً موجودات جهان آفرينش از روي نظم و برنامه آفريده شدهاند وميان تمامي اجزاي جهانهستي ارتباط و هماهنگي موجود است.ثانياً نظم و هماهنگي موجود در عالم آفرينش نشانه آن است كهپديدهها وعناصر جهان براي هدف و غرضي خاص خلق شدهاند، زيرا بدونوجود غرض معنا ندارد كه موجودات از روي حساب و برنامه و هماهنگيآفريده شده باشند. همچنين ميتوان گفت كه نظم و هماهنگي جهاننمايشگر اين حقيقت است كه قدرتي مافوق و ارادهاي حكيمانه آن راآفريده كه لازمه اين شعور و اراده، هدفداري عالم آفرينش است.دونالدرابرت كار DONALD ROBERT CARR ميگويد:«نظم و تربيت عالم كه مورد نياز دانشمند است نه تنها از نظرخلقت وجود خدا را ايجاب ميكند، بلكه براي ادامه اين نظم وتربيت و هدايت عالم وجود يك حكمت عاليه لازم ميآيد و اينهمان سخنان كتب مقدسه آسماني است، و جهان بينظم و تربيتموجودي لغو و باطل است.» از سوي ديگر اگر با دلايل گوناگون علمي و فلسفي بر ما ثابت شود كهجهان طبيعت براساس تصادف پيدا نشده، بلكه ارادهاي حكيمانه و قدرتيمافوق عالم ماده را آفريده است، بر ما ثابت خواهد شد كه جهان دارايهدف وغرض است، زيرا چگونه ممكن است تصور كرد كه خداوند هستيبخش اين همه نقشهاي گوناگون را كه در عالم وجود به چشم ميخوردبيهوده و بيهدف آفريده باشد؟ آيا ميتوان تصور كرد كه اين همه گل وگياه و سياره و كهكشان و حيوانات گوناگون، عبث و بيهوده خلق شدهباشند؟ آيا اين همه تدبير و نظمي كه در پيدايش موجودات به كار رفته دليلبر هدفداري آنها نيست؟ آيا اين مخالفت حكمت الهي نيست كه بگوييمخداوند جهان را بيهوده خلق كرده است؟ گفتيم كه الهيون طرفدار اصالت غايت هستند. يعني معتقدند كه نظامعالم از روي قصد و اراده و براي غرض و غايتي خاص تنظيم شده است، امامادهگراها طرفدار مكانيسم هستند و جريان عالم را ماشينوار ميدانند، بدونآنكه به اصل غايت معتقد باشند. طرفداران