بیشترلیست موضوعات طرح سؤال انگيزههاي سؤال از فلسفه خلقت 1. ناپايداري زندگي 2. معماي بزرگ 3. شكست در هدفگيريها 4. شرايط نامساعداجتماعي 5. سؤال حقيقي از فلسفه خلقت فلسفه خلقت انسان ديدگاهها فلسفه پوچي و علل گرايش به آن 1. معماي آفرينش ارزش حيات در قرآن جلوه پوچ حيات 1. لعب 2. لهو 3. زينت 4. تفاخر 5. تكاثر جلوه حقيقي حيات غايتداري در هستي هدفداري و غايت از نظر حُكما هدفداري آفرينش در قرآن تفسير كلمه هدف 1. تصور و انديشه و اشتياق پيرامون فعل و غايت 2. تحقق فعل در عالم هستي 3. تحقق غايت صفت حكمت در خدا فلسفه آفرينش از ديدگاه عرفان، فلسفه و كلام نظريه عرفا نظريه فلاسفه پاسخ يك اشكال نظريه متكلمان ديدگاه ملاصدرا هدف آفرينش از ديدگاه قرآن پيامبر و امام، هدف خلقت عبادت چيست؟ قرب ربوبي جهان آفرينش به سوي كمال توضیحاتافزودن یادداشت جدید
5. موانع و اشكالاتي را كه پيش ميآيد، بر طرف كرد. و...در هر يك از امور فوق بايد هم از وسايلي استفاده كرد و هم زماني راصرف كرد كه مجموع آنها را «مسيري براي رسيدن به هدف» نام نهاديم.حال بايد بررسي كرد كه آيا اصول فوق در مورد خدا نيز صدق ميكند يا نه؟صريحاً بايد گفت: نه! زيرا اولاً خلقت موجودات و جهان آفرينش نهميتوانسته براي خدا جلب منفعت كند و نه ضرري را از او دور سازد.آياخداوند نيازي داشته تا با آفرينش موجودات آن نياز را بر طرف سازد و يااحتياج به كمالي داشته تا به وسيله آن، به آن كمال نايل آيد؟ مگر نه ايناست كه در حكمت متعاليه اثبات شده كه آفريدگار جهان كمال مطلق است.پس وجودي كه كمال مطلق است و منشأ هر گونه كمالي چگونه ممكن استبا آفرينش آنچه كه خود آفريده به كمال برسد؟ يا اَيُّهَاالناسُ اَنْتُمُالفُقَراءُ الِيَاللّهِ و اللّهُ هُوَالغَنِيُّ الحَميدُ اي مردم، همه شما نيازمند به خدا هستيد و تنها خداست كه غني وستوده است. (فاطر 5) و هُوَ تَبارَكَ و تَعالي القَويُّ العَزيزُ الّذي لحاجَهَ بِه اِلي شَيءٍ مِمّا خَلَقَ وَخَلْقُهُ جَميعاً مُحتاجُونَاِلَيهِ اِنَّما خَلَقَ الاشْياءَ مِن غَيرحاجَهٍ وَ ل بِسبَبٍاِخْترعاً و ابتداعاً او بزرگ و با قدرت و عزيز است. خداوندي كه هيچ نيازي به آنچهخلق كرد ندارد و مخلوقاتش همه به او نيازمندند و او اشياء را نه ازروي نياز و نه از روي انگيزه و علتي آفريد.لَمْيَخْلُقاللّه العَرْشَ لِحاجَهٍ بِه اِلَيْهِ لِاَنُّه غَنّيٌ عَنِ الَعْرشِ و عَنْ جَميعِ ما خَلَقَ خداوند عرش را به خاطر نيازي كه به آن داشت خلق نكرد، زيرا اوبينياز از عرش و همه چيزهايي است كه خلق كرده است.استغناي ذاتي خداوند بالاتر از آن است كه به خودش نفعي برساند تا چهرسد به اينكه آفرينش پديدهها و موجودات كه هستيشان از اوست بدونفعي برساند. و اينكه گاهي سؤال ميشود؛ «خداوند چه احتياجي داشت كهما را خلق كرد» ذاتاً اشتباه است، زيرا همان گونه كه گفته شد اولاً مسئلهاحتياج و جلب نفع و دفع ضرر در مورد خداوند مطرح نيست تا ما بپرسيمچه نيازي داشت كه ما را آفريد. ثانياً اصل دوم كه هر فعل غايتداري بايد ازسه مرحله عبور كند در مورد خداوند چنين تصورميشود.1. علم و اشتياق الهي به تحقق يافتن جهان آفرينش 2. پيدايش جهان آفرينش 3. تحقق يافتن غايت جهان آفرينش اگر مراد ما از علم و اشتياق الهي بهگونهاي باشد كه بر انسان صدق ميكند و ريشه در نقس و ضعف آدمي دارد به هيچ وجه در مورد خداوندمطرح نيست. اساساً تصور و انديشه و اشتياق پيرامون فعل و غايت در موردخداوند صدق نميكند. آفرينش الهي به صورت ابداع و انشاء است. يعنيخلقت ايجاد ابتدايي است و هيچگونه سابقهاي براي آن متصور نيست.بهبيان ديگر حق تعالي جهان را بدون سابقه ايجاد كرده است. اينكه انسان گمانميكند كه خداوند براي خلق عالم هستي نياز به انديشيدن داشته است. يعنيدر ابتدا انديشيده و سپس به آفرينش عالم دست زده است، از اينجا ريشهميگيرد كه انسانها خود را مورد قياس قرار داده و گمان ميكنند همان گونهكه آنها در ابتدا به انديشه پيرامون فعل پرداخته و پس از محاسبه نفع و زيانفعل مورد نظر آن را انجام ميدهند، خداوند نيز بايد در ابتدا به انديشهپرداخته و سپس به آفرينش جهان هستي اقدام كرده باشد، در حالي كه اينمسئله ناشي ازنقص انسانهاست. يعني تفكر و انديشه