فلسفه خلقت انسان نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بخواهيم افعال او را در انطباق با آن، حكيمانه يا غيرحكيمانه بدانيمو اين هم كه گفته ميشود فعل خدا مشتمل بر مصلحت وحكمت است، به اين معنا نيست كه تابع حكمت و مصلحت باشد و امريخارج از ذات الهي، او را بر آن دارد كه فعل را انجام دهد، بلكه معناي آنهمان است كه گفتيم، يعني فعل خدا عين حكمت است. به بيان ديگر فعلخدا تابع حكمت نيست، بلكه حكمت تابع فعل خداست.ل يُسْئَلُ عَمّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يَسئلوُنَ از آنچه او ميكند باز خواست نميشود،بلكه اين مردماند كهبازخواست ميشوند. (انبياء 23) اِنَّ اللّهيَفْعَلُ ما يَشاءُ خدا هر چه بخواهد ميكند. (جمعه 18) الحَقُّ مِن رَبِّكَ حق از ناحيه پروردگار توست. (آل عمران 60) دقت در همين آيه كه ميگويد «الحق من ربك» و نميگويد «الحق معربك» يعني حق از ناحيه خداست و نميگويد كه خق با خداست، نشانگراين معناست كه حق وباطل از نظامي اخذ ميشود كه آن نظام ساخته شدهخداست و اگر نظامي خارج از فعل خدا وجود ميداشت تا خدا فعل خود رابا آن مطابقت دهد، در آن هنگام ميگفت «الحق مع ربك» ولي چوننظامي غير از نظام و صنع الهي وجود ندارد، پس حق كه امر مطابق با واقعاست از ناحيه خداست. با اين بيان، معناي حكمت در حق تعالي غير از آنمعنايي است كه در انسان هست. حكمت در مورد انسان به اين معناست كهانسان كاري را براي رسيدن به غايت وكسب كمال انجام دهد، اما حكمت درخدا به اين معناست كه موجودات را به كمالات وجوديشان برساند. به بيانديگر حكمت در فعل اوست نه در ذات او.