فلسفه خلقت انسان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه خلقت انسان - نسخه متنی

عبدالله نصری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عالم‌ وجود مظاهر وجود اين‌ صفات‌ هستند.

در ميان‌ مظاهر حق‌ تعالي‌، عرفا دو مظهر را از همه‌ مظاهر قويتر مي‌دانند.يكي‌ انسان‌ كبير است‌ و ديگري‌ انسان‌ صغير. انسان‌ كبير همان‌ آسمانها وزمين‌ است‌ و انسان‌ صغير نيز انسان‌ كامل‌ است‌. انسان‌ كامل‌ هم‌ زبده‌ وخلاصه‌ همه‌ موجودات‌ است‌. انسان‌ كبير مظهر قدرت‌ حق‌ تعالي‌ است‌ وانسان‌ صغير مظهر علم‌ حق‌ تعالي‌.

حق‌ تعالي‌ به‌ ذات‌ خود صفات‌ و افعال‌ خود را به‌ حكم‌ اوليت‌ و باطنيت‌مشاهده‌ مي‌كرد، ولي‌ چون‌ خواست‌ كه‌ ذات‌ و صفات‌ و افعال‌ خود را به‌حكم‌ آخريت‌ و ظاهريت‌ مشاهده‌ كند، انسان‌ را خلق‌ كرد، چرا كه‌ انسان‌استعداد وجودي‌ آن‌ را داشت‌ تابه‌ وسيله‌ آن‌ سّر حق‌ براي‌ حق‌ ظاهر شود.

اگر سؤال‌ شود كه‌ خداوند پيش‌ از خلقت‌ عالم‌ و آدم‌ به‌ ذات‌ و صفات‌ وافعال‌ خود بصير و آگاه‌ بود، پس‌ چرا دوباره‌ خواست‌ تا خود را به‌ وسيله‌خلقت‌ انسان‌ مشاهده‌ كند؟ پاسخ‌ ابن‌عربي‌ اين‌ است‌ كه‌ ديدن‌ دوگونه‌ است‌:يكي‌ آنكه‌ چيزي‌ ذات‌ خود را در خود ببيند و ديگر آنكه‌ خود را در چيزديگري‌ مشاهده‌ كند كه‌ آن‌ چيز مانند آينه‌ باشد تا آن‌ چيز را چنان‌ كه‌ هست‌نشان‌ دهد. بنابراين‌، حق‌ تعالي‌ انسان‌ را براي‌ آن‌ آفريد تا هر گاه‌ بروي‌ تجلي‌كند، ذات‌ وصفات‌ و افعال‌ خود را به‌ خود ببيند.

با اين‌ بيان‌ عرفا، حق‌ تعالي‌ را بي‌نياز از خلق‌ نمي‌دانند، چرا كه‌ عرفا بر اين‌اعتقادند كه‌ هم‌ خلق‌ به‌ خدا نيازمند است‌ و هم‌ خدا به‌ خلق‌. البته‌ نيازمندي‌خالق‌ به‌ خلق‌، غير از نيازمندي‌ خلق‌ به‌ خالق‌ است‌. خلق‌ از نقطه‌ نظر فقرذاتي‌، نيازمند به‌ حق‌ تعالي‌ است‌.

در حالي‌ كه‌ حق‌ تعالي‌ از نظر ذات‌ نيازي‌ندارد تا به‌ خلق‌ نيازمند باشد. پس‌ ملاك‌ نيازمندي‌ در اينجا چيست‌؟ و اصولاًحق‌ تعالي‌ از چه‌ جهت‌ نيازمند به‌ خلق‌ است‌؟ پاسخ‌ ابن‌عربي‌ اين‌ است‌ كه‌ حق‌تعالي‌ چون‌ واجب‌ الوجود است‌ از نظر ذات‌ نيازمند به‌ آفرينش‌ موجودات‌نيست‌، بلكه‌ نياز وي‌ از جهت‌ ظهور و تجلي‌ است‌. يعني‌ از اين‌ جهت‌ نياز به‌خلق‌ دارد كه‌ مي‌خواهد اسماء و صفات‌ خود را در موجودات‌ و اعيان‌خارجي‌ مشاهده‌ كند. به‌ عبارت‌ ديگر مي‌توان‌ گفت‌ در اينجا نيازمندي‌ حق‌تعالي‌ به‌ خود است‌ نه‌ به‌ ديگري‌. يعني‌ او به‌ خودش‌ نيازمند است‌ نه‌ به‌ديگران‌. از آنجا كه‌ عالم‌ و همه‌ موجودات‌، فعل‌ حق‌ تعالي‌ به‌ شمار مي‌روند،تجلي‌ حق‌ تعالي‌ در عالم‌ خارج‌ با نيازمندي‌ او به‌ ظهور و تجلي‌ در مواقع‌نيازمندي‌ او به‌ افعال‌ خود به‌ شمار مي‌رود، نه‌ نيازمندي‌ به‌ غير.

موجودي‌ هم‌ كه‌ شايستگي‌ و استعداد آن‌ را دارد تا حق‌ تعالي‌ در اوتجلي‌ كند و اسماء و صفات‌ خود را در آن‌ ببيند انسان‌ كامل‌ است‌ كه‌ عرفا ازوي‌ به‌ اسامي‌ گوناگون‌ ياد كرده‌اند. نظير كون‌ جامع‌. اين‌ كون‌ جامع‌ در واقع‌آينه‌اي‌ است‌ كه‌ حق‌ تعالي‌ مي‌تواند به‌ وسيله‌ آن‌ ذات‌ و صفات‌ و افعال‌ خودرا پس‌ از تجلي‌ دروي‌ مشاهده‌ كند. و در واقع‌ به‌ خاطر همين‌ انسان‌ كامل‌است‌ كه‌ حق‌ تعالي‌ آدم‌ وعالم‌ را آفريده‌ است‌. عرفا در بحث‌ از تجلي‌ حق‌تعالي‌ به‌ حديث‌ قدسي‌ زير تمسك‌ جسته‌اند.

كُنْت‌ُ كَنْزاً مَخْفياً فَاحبَبْت‌ُ اَن‌ْاُعْرَف‌َ فَخَلَقْت‌ُالخَلْق‌َ لِكي‌َاُعْرَف‌ من‌ يك‌ گنج‌ مخفي‌ بودم‌، خواستم‌ شناخته‌ شوم‌، مخلوقات‌ راآفريدم‌.

گنج‌ مخفي‌ بد ز پري‌ چاك‌ كردخاك‌ را تابان‌تر از افلاك‌ كرد گنج‌ مخفي‌ بد زپري‌ جوش‌ كردخاك‌ را سلطان‌ اطلس‌ پوش‌ كرد عرفا در تفسير حديث‌ فوق  مطالب‌ مهمي‌ را بيان‌ داشته‌اند كه‌ طرح‌ آنهادر بحث‌ از فلسفه‌ خلقت‌ ضروري‌ است‌:

مراد از «كنز مخفي‌» كه‌ در حديث‌ آمده‌ مقام‌ و مرتبه‌اي‌ است‌ كه‌ در آن‌اثري‌ از تعّين‌ و تقيد نيست‌. يعني‌ لاتعيني‌ محض‌ است‌. اين‌ مرتبه‌ را «مرتبه‌هويت‌» ناميده‌اند. و اين‌ هم‌

/ 47