فلسفه خلقت انسان نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
كه در حديث آمده، كُنت كنزاً مخفياً (من گنجپنهاني بودم) در واقع اشارهاي است به مرتبه هويت كه مرتبه لاتعيني و اطلاق ذاتي حق تعالي است.پس از اين مرتبه، ذات حق تعالي براي خودش تجلي پيدا ميكند. و بهاين ترتيب نخستين تعين ذاتي تحقق مييابد. در اين مرتبه، ذات حق تعاليكمالات ذاتيه خود را به نحو اجمال و بساطت در خود مشاهده ميكند. اينمرتبه را عرفا مرتبه احديت نام نهادهاند. چون در اين مرتبه، صفات و كمالاتحق تعالي از يكديگر تميز داده نميشود، يعني به نحو تفصيل صفاتگوناگون خدا مانند علم و قدرت و حيات و سمع مشاهده نميشود، بلكه بهنحو وحدت و بساطت شهود ميشود، ذات خداوند كنز مخفي است يعنيمخفي بودن حق تعالي به معناي آن است كه صفات و كمالاتش در اين زمينهبه نحو اجمال است نه به تفصيل.كلمه «فاحببتُ» كه در حديث آمده، اشاره به مقام و مرتبهاي دارد كه ازآن به «تجلي عشقي» نام برده شده است.توضيح آنكه: چون ذات حق تعالي سراسر كمال است و جمال وكمالات او فوق لايتناهاست و همچنين حق تعالي مدرك ذات خود است،پس حق تعالي عاشق و محب ذات خود است، چرا كه ملاك عشق و ابتهاجادراك كمالات است و از آنجا كه حق تعالي هم داراي كمالات بينهايتاست و هم كمالات خود را درك ميكند، پس عشق و ابتهاج وي به ذاتش،فوق هرگونه عشق و ابتهاجي است. تا اينجا حق تعالي دو تجلي كرده است.يكي تجلي علمي اجمالي كه در آن تجلي صفات و اسماء خود را به نحواجمال مشاهده كرده است و ديگري تجلي عشقي كه نمايانگر حب ذات او بهخويشتن است.سايه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شدما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود پس از اين دو تجلي، تجلي سوم تحقق پيدا ميكند. يعني در اين مقام،حق تعالي صفات و كمالات خود را به نحو تفصيل مشاهده ميكند. به بيانديگر بر اثر تجلي عشقي، صفات وكمالات خداوند از يكديگر متمايز وممتاز ميشود، به طوري كه ميتوان گفت حق تعالي عالم است. قادر بامرحياست و سميع ـ بصير است و مريد و متكلم. اين مقام و مرتبه را مرتبه واحديت ناميدهاند و به اسامي هفتگانه فوق ، يعني عالم و قادر وحي و...اسماءسبعه ياد كردهاند.عرفا معتقدند كه براي هر اسمي از اين اسماء لوازمي است كه به آنهااعيان ثابته گفته ميشود. به طور مثال، مفهوم معلوم از لوازم اسم عالم استو مقدور از لوازم اسم قادر و هر يك از اين معاني تحت اسم مربوط به خودواقع است.جمله اين اعيان ثابته به وجودي واحد و بسيط در ذات خداوند موجودند.يعني همه مقدورات و معلومات و مسموعات و... در ذات خداوند بهوجودي واحد موجودند.خلاصه آنكه، حب ذات به ذات (تجلي عشقي) موجب تجلي اسماء وصفات ميشود و اين تجلي نيز مستلزم اعيان ثابته ــ كه از لوازم آن اسماء بهشمار ميرورد ــ است. پس از اين مرتبه، نوبت به تجلي چهارم ميرسد كهبر اثر آن، اعيان ثابته در جهان هستي، تحقق عيني پيدا ميكند. جمله«فخلقت الخلق» به همين تجلي اشاره دارد.كلمه خلق نيز در واقع نمايشگر اضافه اشراقيه ذات حق تعالي است. يعنيهمه موجودات از مبدأ وجود ـ كه فياض علي الاطلاق است ــ صادرشدهاند. از آنجا كه موجودات وجودي مستقل از خود ندارند و وجودشانعين الربط به حق است جمله «فخلقت الخلق» نشانگر اشراق تجلي وجودحق تعالي است. مراد از جمله لكي اُعرف نيز كه در پايان حديث آمده،غايت و هدف خلقت است كه همان ظهور و هويدايي ذات مبدأ فياضاست. به گفته عارف وارسته آيهالله شاهآبادي:«در بيان جمله لكي اعرف، گوييم غايت و نتيجه خلقت پروردگارظهور و هويدايي خودش