فلسفه خلقت انسان نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
پس به سوي پروردگارتان بازگشت خواهيد كرد. (سجده 11،جاثيه15) اِليَ اللّهِ مَرْجَعُكُمْ بازگشت همه شما به سوي خداست. (مائده 48 ، هود4) ي اَيُّهَا الاِنْسنُ اِنِّكَ كدِحٌ اِلي رَبَّكَ كَدْحاً فَمُلقيهِ اي انسان، همانا تو با تلاشها و شدنها، رهسپار پيشگاه پروردگارتهستي و به ديدار او نايل خواهي شد.(انشقاق 6) آيه فوق نيز انسان را كادحي ميداند كه به سوي مبدأ وجود در حركت وتلاش است.بنابر آيات فوق ، انسان در حال تحول و شدن به سوي خداست. فرامين ودستورهاي قرآن نيز همگي وسيلهاي براي رسيدن به اين هدف هستند. يعنيسير به سوي خدا و رنگ خدايي پذيرفتن و از صفات الهي بهره گرفتن. دراينجا يك سؤال مطرح است و آن اينكه سير به سوي خدا و نزديكي با او چهمعنا و مفهومي دارد؟ آيا مگر ميشود كه بشر خاكي و محدود، به خدايي كه مجرد ومطلقالوجود است نزديك شود؟ در پاسخ بايد گفت از آنجايي كه حقيقتوجود مساوي است با كمال و خدا نيز وجود صرف و كمال مطلق است، هرموجودي كه از مراتب وجودي بيشتري برخوردار باشد، به خداوند نزديكترخواهد بود. بنابراين، انسان ميتواند به وسيله ايمان و خودآگاهي خود را ازوجودي كاملتر بهرهور ساخته وبه نسبت برخورداريش از وجود، به خدانزديكتر شود.خلاصه آنكه سير به سوي خدا، يعني اينكه انسان مراتب وجودي را طيكرده و با شدنهاي خويش، خود را به سوي هستي مطلق كشاند.منظور از عبادت و بندگي نيز، كه هدف خلقت است، چيزي جز ايننيست كه انسان به تصفيه و تزكيه درون پرداخته و با انتخابها و گزينشهايخويش، مراحل كمال را طي كرده و به سوي كمال مطلق گام بردارد.هر انساني كه استعدادهاي وجودي خود را در جهت وصول به خدا بهفعليت برساند، به قربالهي نايل آمدهاست. و اين قرب نيز مراتبي دارد وهركس كه در سير به سوي خدا مسير بيشتري را طي كند، قرب بيشتري نسبتبه خدا به دست ميآورد.موجودي كه بر روي منحني تكامل قرار گرفته و به سوي خداي بينهايتدر سير صعودي است، هر گام مثبتي كه در جهت او بردارد، يك قدم به اونزديكتر ميشود.وَلَوْ شءَ ربُّك لَجَعَلَ النّاسَ اُمَّهٌ وحِدَهٌ وَلاَيَزالُونَ مَخْتَلِفينَ اِلاّ مَنْ رَحِمَ رَ بُّكَوَلِذلِكَ خَلَقَهُمْ و اگر پروردگار تو ميخواست مردم را يك امت ميكرد، پيوستهمختلف خواهند بود مگر كساني كه پروردگار تو، به آنها رحمت كندو (انسانها) براي رحمت آفريده شدهاند. (هود 119 و 118) آيه فوق هدف از آفرينش را رحمت ميداند، يعني انسانها براي رحمتآفريده شدهاند.اِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ در اينجا اين سوال مطرح است كه مراد از رحمت در آيه فوق چيست؟ بهعبارت ديگر منظور از اينكه انسانها براي رحمت آفريده شدهاند چيست؟ پاسخ اين است كه منظور از رحمت همان هدايت الهي است كه شاملحال انسانها ميشود تا به سعادت حقيقي نايل آيند. به بيان ديگر رحمتعبارت است از هدايت تكويني و تشريعي كه موجب رشد و كمال انسانهاميشود.با اين بيان، ميان آيه فوق و آيه وَ م خَلَقْتُالْجِنَّ وَ الاِنْسَ اِل لِيَعْبُدُونَ هيچگونهمغايرتي نيست، چرا كه به وسيله عبوديت و رحمت ميتوان همه استعدادهايوجودي خود را تعالي بخشيده و به كمال نهايي وجود خود دست يافت.هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّمواتِ وَالاَرْضَ في سِتَّهِ اَيّمٍ وَكن عَرْشُهُ عَلَي اْلماءِلِيَبْلُوَكُمْ اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً