فلسفه خلقت انسان نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
كردهام و هر آينه بنده من به وسيله نوافل ومستحبات به من تا آنجا نزديك ميشود كه من او را دوست ميدارمو چون او را دوست داشتم من گوش او ميشوم كه با آن ميشنود وچشم او ميشوم كه با آن ميبيند و زبان او ميشوم كه با آن سخنميگويد و دست او ميشوم كه با آن ميگيرد، اگر مرا بخوانداجابتش ميكنم و اگر از من چيزي بخواهد به او ميدهم.بنابراين حديث، انسان بر اثر مقام قرب ربوبي تا آنجا پيش ميرود كهخواست و ارادهاش به اذن خدا مانند خواست و اراده حق تعالي در جهانعمل ميكند. ديدنش، ديدن خدا و شنيدنش، شنيدن خدا و دستش دستخدا ميشود. يعني همه اعمال او رنگ خدايي پيدا ميكند و ميتواند درعالم خارج به اذن خدا دخل و تصرف كند. به بيان ديگر، از ولايت تكوينيبرخوردار ميشود و ميتواند حاكم بر قواي طبيعي شود. از اينها گذشته، اودر اين مقام مستجاب الدعوه ميشود. يعني هر گاه از خدا چيزي بخواهد،خدا هم به او ميدهد.اِنِّ لِلّهِ عِبداً اطعُوُه فِيم ارادَ فَاَطاعَهُمْ فيم اَردوا يَقُوُلُونَ لِشَّيءٍ كُنْ فَيَكُوُنَ براي خداوند بندگاني است كه خدا را در آنچه اراده كند، اطاعتميكنند. پس خدا نيز آنها را در آنچه بخواهند، اطاعت ميكند. آنهابه چيزهايي كه بخواهند، ميگويند بشو! پس ميشود.