فلسفه خلقت انسان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه خلقت انسان - نسخه متنی

عبدالله نصری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عقيده‌ دارد كه‌ آدمي‌ چند روزي‌ دراين‌ جهان‌ به‌ سر برده‌ و با فرارسيدن‌ مرگ‌ پرونده‌ حياتش‌ براي‌ هميشه‌ بسته‌خواهد شد. از ديدگاه‌ انسان‌ مادي‌ مسلك‌، زندگي‌ دنيوي‌ هدف‌ واقعي‌آدمي‌ بوده‌ و خوشبختي‌ و سعادت‌ در بهتر زيستن‌ و رفاه‌ بيشتر است‌. در حالي‌كه‌ انسان‌ الهي‌ معتقد است‌ كه‌ زندگي‌ دنيا يك‌ زندگي‌ موقت‌ و گذراست‌براي‌ وصول‌ به‌ زندگي‌ والاتر و بالاتر يعني‌ جهان‌ پس‌ از مرگ‌. در حقيقت‌زندگي‌ مادي‌ براي‌ انسان‌ الهي‌ وسيله‌اي‌ است‌ براي‌ نيل‌ به‌ كمال‌، نه‌ آنكه‌هدف‌ واقعي‌ حيات‌ آدمي‌ باشد.

اما يك‌ انسان‌ مادي‌ از آنجا كه‌ به‌ خدا و معاد اعتقاد ندارد، وجود خود وجهان‌ هستي‌ را پوچ‌ و بي‌ هدف‌ مي‌داند و زندگي‌ را امري‌ لغو و بيهوده‌.چنين‌انساني‌ زندگي‌ را يك‌ سلسله‌ تكرار مكررات‌ خسته‌ كننده‌ و ملال‌ آورمي‌داند و در نتيجه‌ كوششهاي‌ آدمي‌ را نيز عبث‌ و بيهوده‌ تلقي‌ مي‌كند. انسان‌مادي‌ چون‌ نمي‌تواند به‌ معماي‌ آفرينش‌ دست‌ يابد و نمي‌تواند بفهمد كه‌ ازكجا آمده‌ و چرا آمده‌ و به‌ كجا خواهد رفت‌، دچار شك‌ و ترديد و يأس‌مي‌شود.

ماده‌گرايي‌ موجب‌ مي‌شود تا آدمي‌ خود را در جهان‌ هستي‌ غريب‌ وتنها حس‌ كند و از درد بي‌پناهي‌ از درون‌ بنالد. انسان‌ به‌ پناهگاه‌ نياز دارد وبدون‌ ملجأ و پناهگاه‌ نمي‌تواند زندگي‌ كند و هر هدفي‌ را كه‌ انسان‌ مادي‌انتخاب‌ كند، چون‌ نسبي‌ است‌، پناهگاه‌ واقعي‌ نخواهد بود. پناهگاهي‌ را كه‌الهيون‌ به‌ عنوان‌ خدا انتخاب‌ مي‌كنند، چون‌ مطلق‌ است‌ و تمامي‌ امورزندگاني‌ انسان‌ را زير نفوذ وسلطه‌ خود قرار مي‌دهد بهترين‌ ايده‌آل‌ است‌.

5. شكست‌ در هدف گيريها

گروه‌ فراواني‌ از انسانها در زندگي‌ چيزهايي‌ راهدف‌ قرارداده‌ و در راه‌ وصول‌ به‌ آنها مي‌كوشند. اين‌ افراد هنگامي‌ كه‌ بر اثرموانعي‌ با شكست‌ مواجه‌ شوند دچار يأس‌ و بدبيني‌ مي‌شوند. به‌ طور مثال‌اشخاصي‌ زيبايي‌ يا ثروت‌ يا مقامي‌ را مورد هدف‌ قرار مي‌دهند و اين‌ امورتمامي‌ جنبه‌هاي‌ زندگيشان‌ را تحت‌الشعاع‌ قرار مي‌دهد. اين‌ افراد اگر نتوانندبه‌ معشوق  خود يا مقام‌ مورد نظر يا ثروت‌ دلخواه‌ خود برسند، ضربه‌ رواني‌بر آنها وارد آمده‌ و زندگي‌ برايشان‌ تيره‌ وتار و بي‌معنا مي‌شود. ريشه‌ بسياري‌از بدبينيها و پوچگرايها را بايد در هدفگيريهاي‌ غلط‌ دانست‌.

ارزيابي‌ فلسفه‌ پوچي‌

با بررسي‌ و مطالعه‌ فلسفه‌ پوچي‌ اين‌ سؤال‌ مطرح‌ است‌ كه‌ آيا زندگي‌پوچ‌ است‌ يا نه‌؟ و اگر پوچ‌ است‌ آيا مي‌توان‌ به‌ آن‌ معنا داد يا نه‌؟ و خلاصه‌آنكه‌ آيا زندگي‌ ارزش‌ زيستن‌ را دارد يا نه‌؟ از آنجايي‌ كه‌ اين‌ مسئله‌ از مهمترين‌ مسايل‌ بشري‌ است‌. هر مكتب‌ و نظام‌فكري‌ و فلسفي‌ به‌ نحوي‌ از انحاء به‌ آن‌ پاسخ‌ داده‌ است‌. آنچه‌ كه‌ در اين‌ميان‌ مورد اتفاق  همه‌ اديان‌ الهي‌ و اكثر مكابت‌ بشري‌ اين‌ است‌ كه‌ پوچگرايي‌امري‌ منفي‌ و غير قابل‌ پذيرش‌ عقل‌ و منطق‌ است‌، زيرا كه‌:

اولاً: از آنجايي‌ كه‌ تعداد پوچگرايان‌ در هر عصر و زماني‌ نادر است‌،ناگزير از قبول‌ اين‌ واقعيت‌ هستيم‌ كه‌ پوچگرايي‌ نمي‌تواند موضوعي‌ فطري‌و درون‌ ذاتي‌ باشد تا انسان‌ پذيراي‌ آن‌ باشد. محال‌انگاري‌ امري‌ منفي‌ است‌كه‌ با تجزيه‌ و تحليل‌ آثار و رفتار طرفداران‌ آن‌ مي‌توان‌ به‌ ريشه‌هاي‌ گرايش‌به‌ آن‌ پي‌ برد. انسان‌ بر اساس‌ غريزه‌ حب‌ ذات‌ وديگر فطريات‌ خود زندگي‌را پذيرفته‌ و آن‌ را واجد ارزش‌ مي‌يابد.

ثانياً: عدم‌ شناخت‌ معماهاي‌ هستي‌ و عوامل‌ روحي‌ و اجتماعي‌ خاص‌موجب‌ پوچگرايي‌ مي‌شوند كه‌ اگر آنها از ميان‌ بروند و انسان‌ بتواند از يك‌نظام‌ دقيق‌ فكري‌ و فلسفي‌ برخوردار شود تا معماي‌ هستي‌ را بيان‌ كند، هرگزميل‌ به‌ پوچي‌ و يأس‌ در او پيدا نخواهد شد.

/ 47