گفتار چهارم : رويارويى با ناكثين - تاریخ اسلام به روایت امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ اسلام به روایت امام علی (ع) - نسخه متنی

محمد حسین دانش کیا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتار چهارم : رويارويى با ناكثين

ناسازگارى طلحه و زبير

[ اندكى از حكومت تازه تأسيس من سپرى نشده بود كه طلحه بن عبيداللّه و زبير بن عوام از اين كه با ايشان مشورت نمى شود ابراز ناخرسندى مى كنند، به روز بيعت كه به من ]گفتند: «با تو بيعت مى كنيم مشروط به اينكه ما را در خلافت شريك كنى.» پاسخ دادم: «خير، تنها در نيرو و يارى مى توانيد شريك باشيد و در رويارويى با ناتوانى ها و كژى ها ياريم كنيد.» ولى ايشان هنوز در همان انديشه اند لذا به آنان گفتم:

بى ترديد شما دو تن از اندكى! به خشم آمده ايد و آن همه! را از ياد برده ايد. چرا خبرم ندهيد كه شما را از كدامين حقتان باز داشته ام؟ يا كدامين سهمتان را با خودكامگى دريغ داشته ام؟ يا كدامين حقى را مسلمانى نزد من فراز آورده و من در احقاق آن سستى كرده ام، يا به نادانى دچار بوده ام، يا در اجراى آن روشى نادرست گزيده ام؟

به خدا سوگند كه مرا نه به خلافت ميلى بود، و نه به زمامدارى نيازى. اين شما بوديد كه مرا بدان خوانديد و با اصرار بر كرسى خلافت نشانديد. و چون خلافت به من رسيد، از كتاب خدا و قوانينى كه براى ما نهاده ـ و ما را به حكمرانى براساس آن فرمان داده بود ـ با نگاهى ژرف، پيروى كردم و نيز از سنت پيامبر ـ كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد ـ الگو گرفتم. چنين بود كه به رأى شما و ديگران نيازى نداشتم، در اين ميان حكمى پيش نيامد كه آن را ندانم، تا به رايزنى تان خوانم، و اگر چنان بود، از شما و جز شما روى گردان نبودم.

و اما جريان مساوات كه يادآور شده ايد، من نه با رأى شخصى بدان حكم كرده ام و نه بر پايه هوس بدان گرائيده ام، كه من و شما ديديم آنچه را در اين زمينه رسول خدا ـ كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد ـ آورد و نيك اجرا كرد. بدين سان در آنچه خداوند سهم بندى آن را به انجام رسانده، و فرمانش را در آن رقم زده، به رأى امثال شما نيازى نبوده است. اينك، به خداى سوگند، نه شما و نه جز شما را نزد من حق پوزش نباشد. خداوند دل هاى ما و شما را به سمت حق گرداند، و همگى مان را الهام شكيب ارزانى دارد.

اين تصورى نادرست است كه مشاور گمان برد، هر آنچه را در مقام مشورت ابراز كرده مورد پذيرش واقع شود، بلكه پس از در ميان گذاردن رأيش من در آن مى نگرم اگر از پذيرش رأى او سرباز زدم بايد او فرمانبر من باشد، به ابن عباس نيز به مناسبتى اين نكته را گفته بودم.

/ 89