مالك در راه مسموم شد و به شهادت رسيد. مالك كه بود؟ اگر به كوه يا صخره هايش همانند سازيم بايد بگوييم كوهى سخت و قله اى تسخيرناپذير بود، كه در تسخير بلنداى آن چهارپايان را سُم مى شكست و پرندگان را ياراى پرواز نبود.
دلجويى از محمد
[ محمد بن ابى بكر چون شنيده بود كه به جاى وى مالك بن اشتر را كارگزار مصر كرده ام آزرده خاطر شده بود.] به وى نوشتم: به من گزارش داده اند كه در رابطه با گماردن اشتر به جاى تو آزرده شده اى، اما مطمئن باش كه اين جابه جايى نه به دليل كندكارى تو بوده است و نه براى واداشتنت به تلاش بيشتر. اگر آنچه را كه در اختيارت بود از تو باز ستاندم، ولايت جايى را به تو سپردم كه سنگينى اش كم تر و در عين حال برايت خوشايندتر و جالب تر بود. بى گمان مردى كه سرپرستى سياست مصر را بدو سپرده بودم، ما را مردى خيرانديش بود و بر دشمنان سخت و خشمگين. خدايش رحمت كند، كه عمرش را در حالى به پايان برد و با مرگ روبه رو شد كه از او خشنود بوديم. خداى خشنودى خويش را ارزانيش دارد و ثوابش را فزاينده كند. پس، اينك تو به صحنه در آى و با بينش خاص خويش به پيش بتاز و براى پيكار با هر آن كه با تو به جنگ برخاسته است، دامن همت به كمر زن و مردم را به راه پروردگارت بخوان و از خدا يارى بسيار بخواه تا در آن چه برايت مهم است، كفايتت كند و در برابر آن چه بر تو فرود مى آيد، ياريت دهد.