/ سوره رحمن / آيه هاى 13 - 1 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 27

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 27

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره رحمن / آيه هاى 13 - 1

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

1 . الرَّحْمنُ.

2 . عَلَّمَ الْقُرْآنَ.

3 . خَلَقَ الْإِنْسانَ.

4 . عَلَّمَهُ الْبَيانَ.

5 . الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ.

6 . وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ.

7 . وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ.

8 . أَلاَّ تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ.

9 . وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ.

10 . وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ.

11 . فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ.

12 . وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّيْحانُ.

13 . فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ.

ترجمه

به نام خداوند بخشاينده مهربان

1 - [خداوند] بخشاينده،

2 - قرآن را [به بندگانش ] آموخت،

3 - انسان را پديد آورد،

4 - [و] به او سخن گفتن آموخت.

5 - [گردش ] خورشيد و ماه بر اساس حسابى [دقيق و منظم ] است.

6 - و گياه و درخت [براى خدا] سجده مى نمايند.

7 - و آسمان را برافراشت و وسيله سنجش [يا ميزان و قانون ] را پديد آورد.

8 - تا در ترازو از [حدّ و] اندازه نگذريد.

9 - و سنجش را بر اساس عدالت برپا داريد و از ترازو نكاهيد.

10 - و زمين را براى مردم پديد آورد، [و زير پايشان گسترانيد،]

11 - [كه ] در آن ميوه اى [بسيار] و درختان خرما با خوشه هاى غلاف دار است؛

12 - و [نيز] دانه هاى همراه با برگ و پوست و گياهان خوشبو.

13 - پس [شما اى پريان و انسان ها!] كدام يك از نعمت هاى پروردگار خويشتن را دروغ مى شماريد؟

نگرشى بر واژه ها

رحمن: از نام هاى مقدس خداست كه نشانگر رحمت گسترده و وصف ناپذير او بر همگان است؛ به همين جهت هم نمى توان اين نام باعظمت را براى ديگرى برگزيد؛ امّا دو واژه«رحيم» و «راحم» را مى توان بر ديگران نهاد و آنان را بدان ها وصف كرد.

بيان: به دليل هايى كه انسان را به مرحله آگاهى و علم و قانع شدن در مورد چيزى مى رساند، بيان گفته شده است.

پاره اى مى گويند منظور از بيان، روشن و آشكار ساختن معنا و مفهوم هر چيز به وسيله گفتار و نوشتار، به صورتى است كه پديده مورد نظر از ديگرى باز شناخته شود و شنونده بتواند آن را جدا سازد.

حسبان: اين واژه مصدر است، بسان «غفران» و يا «سكران» و به مفهوم نظم و حساب آمده است. پاره اى نيز آن را جمع «حساب» عنوان كرده اند، درست همانند «شهاب» و «شهبان».

نجم: به گياهان بدون ساقه، نظير «تره» و «يونجه» گفته مى شود، اما اين واژه در اصل به مفهوم «طلوع» يا پديدار شدن آمده است؛ و به همين تناسب هم در مورد ستاره به كار مى رود.

شجر: گياهان ساقه دار همانند «كاهو» و درخت.

اكمام: اين واژه جمع «كم» به مفهوم غلافى است كه ميوه را درون خود مى پوشاند.

آلاء: به مفهوم «نعمت ها» آمده است، و مفرد آن «اَلا» بر وزن «قفا» مى باشد.

تفسير

رمز رحمت گسترده خدا

خداى فرزانه سوره پيش را با نام بلند و وصف فرمانروايى پراقتدار خويش به پايان برد، اينك اين سوره را نيز با واژه جانبخش و دلنواز «رحمن»، كه از نام هاى شكوهبار او، رمز رحمت گسترده اش بر انسان و راز ارزانى شدن نعمت ها و موهبت هايش به همگان است، آغاز مى كند.

در آغازين آيه شريفه مى فرمايد:

الرَّحْمنُ

راستى كه خداى يكتا بخشاينده است.

گفتنى است كه واژه «رحمان» خبر براى مبتدايى است كه حذف شده است.

بدين سان اين سوره مباركه با اين نام مقدس آغاز مى شود تا همه خردمندان دريابند كه آنچه در آيات اين سوره ترسيم مى گردد همه و همه از سوى همان مهر و رحمت گسترده اى است كه تمامى پديده ها را در بر مى گيرد.

به باور مفسران سبك آغاز اين سوره در حقيقت پاسخى است به كفرگرايان كه به پيامبر مى گفتند: اين خداى بخشاينده اى كه ما را به پرستش او فرا مى خوانى كيست؟ قالوا و ما الرحمن؟(122)

اين جا بود كه فرشته وحى فرود آمد و اين آيات را آورد كه:

الرحمن عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ

خداوند بخشاينده، قرآن را به بندگانش آموخت، انسان را پديد آورد،

و به او سخن گفتن آموخت.

و برخى آورده اند كه پس از فرود اين آيه شريفه كه مى فرمايد: قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن...(123)

هان اى پيامبر! بگو خداى يكتا، و يا خداى بخشاينده را بخوانيد...، كفرگرايان با بهانه جويى و حق ناپذيرى گفتند: ما «رحمانى» جز فرمانرواى «يمامه» سراغ نداريم! درست در آن هنگام بود كه آغازين آيات اين سوره بر قلب مصفاى محمد (ص) فرود آمد تا خداى رحمان را براى خداجويان و درست انديشان وصف كند و بهانه جويان و اصلاح ناپذيران را نيز خلع سلاح نمايد.

در دومين آيه مورد بحث در ترسيم نخستين نعمت خداى بخشاينده و نعمت آفرين به انسان مى فرمايد:

عَلَّمَ الْقُرْآنَ

خداى بخشاينده، قرآن را به بندگانش آموخت.

به باور «كلبى» منظور اين است كه: خداى بخشاينده قرآن را به بنده برگزيده اش، محمد (ص) آموخت و آن حضرت به امت خويش آن را آموزش داد.

امّا به باور پاره اى ديگر اين آيه پاسخ شرك گرايان و تاريك انديشان مكّه است كه در مخالفت با پيامبر و قرآن مى گفتند: اين كتاب را نه فرشته وحى كه فردى از انسان ها به او آموخته است.

بدين سان آيه شريفه بر اين حقيقت انگشت مى نهد كه: نه، اين گونه نيست، گفتار كفرگرايان و اصلاح ناپذيران دور از حقيقت است، بلكه خداى بخشاينده قرآن را به پيامبرش آموخت.

گفتنى است كه واژه «علّم» از باب «تفعيل» است، و «تعليم» به مفهوم آموختن چيزى است كه به سبب آن، فردى كه نمى دانست، دانا و آگاه مى گردد.

آيه شريفه از دانش و حكمتى كه در پرتو شناخت قرآن و آگاهى از آن دريافت مى گردد، به نعمت گران خدا تعبير مى كند و روشنگرى مى نمايد كه مردم به اين نعمت آگاهى و شناخت نياز دارند تا در پرتو آن بتوانند وظايف دينى خود را انجام داده و به پاداش فرمانبردارى خدا و بندگى او در دنيا و آخرت نايل آيند.

از ديدگاه «زجاج» منظور آيه شريفه اين است كه: خداى بخشاينده قرآن را براى آموزش و فراگرفتن آسان ساخت.

آن گاه در اشاره به نعمت حيات و زندگى مى فرمايد:

خَلَقَ الْإِنْسانَ

و نيز انسان را آفريد.

به باور گروهى از جمله «ابن عباس» منظور اين است كه: خدا انسان را جامه هستى پوشاند.

و منظور از انسان در آيه شريفه حضرت آدم مى باشد.

پس از بيان نعمت آفرينش در اشاره به نعمت گران و فرهنگ سازى كه به انسان ارزانى گرديد، و به حق پس از نعمت حيات سرنوشت سازترين موهبت خداست، مى فرمايد:

عَلَّمَهُ الْبَيانَ

خداى فرزانه نعمت گران بيان را به انسان آموخت.

به باور پاره اى از مفسران منظور اين است كه: خدا نام هاى همه پديده ها و نيز همه واژه ها را به آدم آموخت.

از امام صادق آورده اند كه: منظور از «بيان» اسم اعظم مى باشد كه به بركت آن آدم همه چيز را آموخت.

گروهى از جمله «حسن» بر آنند كه واژه «انسان» در آيه اسم جنس است و همه انسان ها را در بر مى گيرد. و پاره اى بر اين باورند كه معنى آيه اين است كه: خدا سخن گفتن، نوشتن، خط و اشاره، دريافت مفاهيم و آگاه ساختن ديگران را به انسان ها آموخت. از ديدگاه ما اين برداشت از آيه بهتر است.

از ديدگاه «جبايى» نعمت «بيان» آن سخن و كلامى است كه هدف و منظور گوينده را روشن و آشكار مى سازد و به بركت آن انسان از حيوان باز شناخته مى شود.

و از ديدگاه «ابن كيسان» منظور از آيه شريفه «خلق الانسان»، اين است كه خدا وجود گرانمايه محمد (ص) را آفريد و آن گاه دانش و علم گذشته و آينده را به او آموخت.

در پنجمين آيه مورد بحث در ترسيم نعمت گران و تفكرانگيز ديگرى از سلسله نعمت هاى خدا به انسان مى فرمايد:

الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ

خورشيد و ماه - كه دو آفريده و دو نشان از نشانه هاى قدرت خدا هستند - بر اساس نظم و برنامه اى بسيار شگفت انگيز و انديشاننده در حركت اند.

به باور «ابن عباس» و «قتاده» منظور اين است كه: خورشيد و ماه بر اساس نظم و حساب جريان دارند و در راه خويش منزلگاه هايى را پشت سر مى گذارند و از آن نظم و برنامه اى كه پديدآورنده هستى براى آنها مقرر فرموده است، ذره اى تخلف نمى ورزند و فراتر نمى روند، و بدين وسيله با حركت منظّم و حساب شده خود، شمار سال ها و ماه ها و اوقات را نشان مى دهند.

گفتنى است كه واژه «يجريان» در آيه، در تقدير است، چرا كه سياق و سبك كلام نشانگر آن است، و بر اين باور منظور اين است كه: خورشيد و ماه بر اساس نظم و حساب هماره در حركت مى باشند. از اين رو خورشيد در حركت خويش برج هاى فلك را در ظرف يك سال طى مى كند، و ماه در بيست و هشت روز؛ و اين حركت هماره ادامه دارد.

لازم به يادآورى است كه قرآن بدان دليل مردم را به نعمت خورشيد و ماه توجّه مى دهد كه اين دو پديده پراسرار كانون نور و روشنايى، وسيله پيدايش و شناخت شب و روز، سبب رسيدن ميوه ها بر شاخسار درختان و سرچشمه آثار و بركات بى شمارى هستند و در زندگى انسان وحيوان، گل ها و گياهان، پديده هاى جاندار و بى جان نقش سرنوشت سازى دارند.

در ادامه آيات مى افزايد:

وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ

و گياه و درخت در برابر ذات بى همتاى او سجده مى كنند.

در تفسير اين آيه دو نظر آمده است:

1 - به باور گروهى از جمله «سعيد بن جبير» واژه «نجم» در آيه مورد بحث به مفهوم گياهان بدون ساقه، نظير بوته كدو و خيار و ديگر گياهان خزنده است(124) و «شجر» به مفهوم انواع گياهان ساقه دار؛ بسان بوته ها و گياهان و دانه ها و درختان گوناگون كه در زمستان نيز دوام مى آورند.

2 - امّا به باور گروهى از جمله «مجاهد» واژه «نجم» در آيه به مفهوم ستاره آمده و منظور اين است كه: و ستارگان آسمان و درختان روى زمين بامدادان وشامگاهان خدا را سجده مى كنند.

آيه مورد بحث بسان آيه ديگرى است كه از سجده پديده هاى آسمانى و زمينى، از جمله سجده درختان و جنبندگان در برابر پديدآورنده توانا و فرزانه هستى سخن مى گويد و مى فرمايد:

الم تر انّ اللّه يسجد له من فى السماوات و من فى الارض والشمس والقمر والنجوم و الجبال و الشجر و الدّواب و...(125)

آيا ندانستى كه خداست كه هر كس در آسمان ها و هر كس در زمين است، و خورشيد و ماه و تمام ستارگان و كوه ها و جنبندگان و بسيارى از مردم براى او سجده مى كنند...؟

سجده پديده هاى گوناگون جهان هستى

در مورد سجده خورشيد و ماه و ستاره و درخت و ديگر پديده هاى آسمانى و زمينى ديدگاه ها متفاوت است:

1 - از ديده پژوهشگران، منظور از سجده آنها نشانه هايى است كه به روشنى نشانگر آن است كه همه آنها پديده و آفريده هستند و قدرتى آنها را لباس هستى پوشيده است. و نيز نظام شگفت انگيزى كه بر ساختمان پيچيده و بهت آور آنها حاكم است، همين گونه حركت آنها بر اساس نظم و حساب، و نيز هدفمندى و هدفدارى و ظرافت ها و لطافت هاى بى شمار ديگر آنها كه نشانگر دانش بى كران و قدرت وصف ناپذير خداست، همه و همه جلوه هايى از سجده آنها در برابر آفريدگار هستى است.

2 - امّا از ديدگاه پاره اى از جمله «سعيد بن جبير» منظور از سجده اين پديده ها، سجده نمودن سايه هاى آنهاست.

اين ديدگاه از آيه ديگرى نيز دريافت مى شود كه مى فرمايد:

اولم يروا الى ما خلق الله من شى ءٍ يتفيّؤا ظلاله عن اليمين و الشمائل سجداً لله و هم دآخرون(126)

آيا به چيزهايى كه خدا آفريده است، ننگريسته اند كه چگونه سايه هايشان از راست و از جوانب چپ مى گردند و براى خدا در حال فروتنى سر بر خاك مى سايند؟

3 - از ديدگاه «جبايى» منظور از سجده اين پديده ها آن است كه فرمانبردار آفريدگار خود هستند و در همان نظام و برنامه اى كه آفريدگارشان برايشان مقرر فرموده است، بدون ذره اى كم و كاست و يا چون و چرا در حركت اند و اين نهايت فروتنى و سر فرود آوردن است كه جلوه اى از سجده مى باشد.

در ادبيات عرب اين مفهوم از سجده آمده است، براى نمونه شاعر عرب از جمله مى گويد: «ترى الأكم فيها سجّداًللحوافر» سم هايى را مى نگرى كه در آنها خضوع و فروتنى است در برابر چهارپايان.

باز در برشمردن نعمت ها و توجّه دادن انسان ها به پديده هاى شگفت انگيز و انديشاننده هستى مى فرمايد:

وَ السَّماءَ رَفَعَها

خداى فرزانه اين آسمان بلند را برافراشت؛

بدين سان به قدرت بى كران خدا توجه مى دهد، چرا كه بالا بردن آسمان و برافراشتن آن بر فراز زمين پهناور نشانگر قدرت وصف ناپذير اوست.

وَ وَضَعَ الْمِيزانَ

در اين مورد، ديدگاه ها اندكى متفاوت است:

1 - به باور گروهى از جمله «حسن» منظور اين است كه: و براى رسيدن به عدل و داد ترازو و وسيله سنجش را پديد آورد.

2 - از ديدگاه «قتاده» منظور همين ترازو و ميزانى مى باشد كه داراى دو كفّه است.

3 - امّا به باور «زجاج» منظور از «ميزان» در آيه عبارت از عدل خداست كه همگان را بدان فرامى خواند و دستور مى دهد كه همگان عدالت و دادگرى پيشه سازند.

به نظر مى رسد آيه بعد دليل ديدگاه سوم است، چرا كه مى فرمايد:

أَلاَّ تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ

هدف از قرار دادن ميزان در جهان، اين واقعيت است كه شما انسان ها نيز ميزان را رعايت كنيد و با رعايت دادگرى و انصاف از حق تجاوز ننموده و به كم فروشى و زياده روى دست نيازيد.

با اين بيان تقدير آيه مى تواند اين گونه باشد كه: «فعلت ذلك لئلا تطغوا» هان اى مردم! من ترازو و وسيله سنجش را پديد آوردم، تا شما از قلمرو حق و عدالت خارج نگرديد و به حقوق يكديگر تجاوز نكنيد.

پاره اى نيز پنداشته اند كه واژه «لاتطغوا» نهى و هشدار است و «اَنْ» به مفهوم تفسير و مفسره مى باشد.

برخى «ميزان را به قرآن - كه اساس دين خداست - تفسير كرده اند و منظور آنان اين است كه: خدا با فرو فرستادن اين كتاب پرشكوه، همه دليل ها و برهان هاى خردمندانه و قانع كننده عقلى و نقلى را بر يكتايى و بى همتايى خويش بيان فرموده و راه و رسم زندگى عادلانه را نشان داده، و اين كتاب را ميزان و وسيله جداسازى حق از باطل و عدل از ظلم قرار داده است.

نكته ديگر در آيه تكرار واژه ميزان است، و اين به خاطر آن است كه آيه به صورت مستقل پيام مورد نظر را برساند و به آيه پيش نيازى نداشته باشد.

دگرباره در دعوت به عدالت و دادگرى مى فرمايد:

وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ

و به هنگام داد و ستد و خريد و فروش، بر اساس عدل و انصاف رفتار كنيد.

وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ

و در ميزان كم نگذاريد و از ترازو نكاهيد و بدين وسيله حقوق يكديگر را پايمال نسازيد.

«سفيان» در اين مورد مى گويد: عدالت به مفهوم برپاداشتن داد به دست و در ميدان عمل است، و واژه «قسط» به مفهوم برپا ساختن داد با قلب و در انديشه.

آن گاه در اشاره به آفرينش زمين مى فرمايد:

وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ

و خداى فرزانه زمين را براى زندگى انسان ها پديد آورد و آن را گسترش بخشيد و زير پاى مردم آرام ساخت.

در مورد واژه «انام» ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور «ابن عباس» واژه «انام» به مفهوم هر موجودى است كه داراى روح باشد.

2 - امّا به باور «حسن» به مفهوم جنّ و انس، يا پريان و آدميان آمده است.

3 - و از ديدگاه «مجاهد» به مفهوم همه جانداران.

گفتنى است كه در آيه مورد بحث از آفرينش زمين به «نهادن» آن تعبير شده است، و اين در برابر چند آيه پيش است كه از آفرينش آسمان به برافراشتن و بالا بردن آسمان تعبير گرديد. بدين وسيله قرآن هم به نعمت گرانقدرى از نعمت هاى خداست توجه مى دهد و هم به يكتايى و بى همتايى و قدرت وصف ناپذير او در پديد آوردن آسمان و زمين، يا برافراشتن و گستردن آن ها.

پس از بيان آفرينش زمين و گسترش بخشيدن و رام ساختن آن در زير پاى انسان، اينك در اشاره به دو نوع از نعمت هاى گران آن مى فرمايد:

فِيها فاكِهَةٌ

در كران تا كران زمين، انواع و اقسام ميوه ها و درختان ميوه آفريده شده است،

وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ

و نيز نخل هاى پرشكوفه و خوشه هاى داراى پوشش و غلاف، تا مردم از آن ها بهره ور گردند.

از ديدگاه -حسن» واژه «اكمام» جمع «كم» به مفهوم غلاف و پوششى است كه خرما و ميوه را در ميان مى گيرد.

امّا «ابن زيد» آن را به مفهوم شكوفه مى داند.

در اشاره به ديگر نعمت هاى زمينى و فراورده هاى كشاورزى مى فرمايد:

وَ الْحَبُ

و نيز در زمين افزون بر انواع ميوه ها و خوشه هاى خرما، دانه هاى ساقه دار آفريده شده است؛ درست نظير: گندم، جو، لوبيا، عدس، ماش، ذرت و همانند اينها.

ذُو الْعَصْفِ

و نيز برگ هايى كه به صورت علوفه و كاه براى دام هاست، تا آن ها بهره برند و آنان از شير و گوشت و پوست و پشم آن ها بهره گيرند.

گروهى از مفسران واژه «عصف» را به مفهوم علف هاى خشك شده، يا كاه معنى كرده اند كه باد آن ها را جا به جا مى كند، اماپاره اى ديگر آن را علف هاى ريز و درشت و انواع سبزى ها گرفته اند.

وَ الرَّيْحانُ

و نيز گياهان خوشبو و عطرآگين را در زمين پديد آورد.

به باور بيشتر مفسران منظور اين است كه: و نيز در زمين رزق و روزى براى انسان پديد آورد.

امّا به باور برخى از جمله «حسن» منظور اين است كه: و در زمين شاخه هاى ريحان و گل هاى خوشبو را پديد آورد.

از ديدگاه «ضحاك» واژه «ريحان» به مفهوم دانه هاى خوردنى، نظير: گندم، جو و لوبيا و... مى باشد، و واژه «ريحان» به مفهوم برگ هايى است كه نه براى انسان ها، كه براى مصرف حيوانات است، و واژه «ريحان» نيز عبارت از رزق و روزى انسان هاست.

پس از برشمردن بخش مهمى از نعمت ها براى بهره ورى انسان و مصرف دام ها، اينك در آخرين آيه مورد بحث، قرآن شريف روى سخن را به پريان و آدميان مى نمايد مى فرمايد:

فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ

اينك شما اى پريان و آدميان، كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را دروغ مى انگاريد؟

آيا مى توانيد از اين نعمت ها و موهبت هاى رنگارنگى كه همه جا در دسترس شماست و از آن ها بهره مى بريد، چشم پوشيد و با خيره سرى همه را انكار كنيد؟

به بيان ديگر منظور اين است كه: هيچ انسان خردمند و موجود خردورزى نمى تواند اين نعمت هاى گسترده و متنوع را - كه همه خردمندان گيتى را به شگفتى و حيرت واداشته و مى انديشاند - ناديده گيرد و در برابر قدرت و دانش و حكمت پديدآورنده آنها سر تعظيم فرود نياورد.

آخرين آيه مورد بحث، در اين سوره مباركه، فراتر از سى مرتبه به مناسبت هاى گوناگون تكرار مى گردد و دليل آن، از سويى توجه دادن به نعمت ها و موهبت هايى است كه در هر فراز و در چندين آيه به تابلو مى رود، و از دگرسو توجه دادن به نعمت آفرين توانا و فرزانه؛ و از سوى سومّ به منظور هشدار و نكوهش كسانى كه چشم بر روى آن ها مى بندند و آنها را با ناسپاسى و كفرانگرى ناديده مى گيرند.

با اين بيان، هدف اين تكرار، توجه دادن به نعمت ها و نعمت آفرين و بهره ورى درست و عادلانه و هدفدار از نعمت هاست؛ هدف انگيزش حس سپاس و شكرگزارى است و اين شيوه از سخن در ادبيات و فرهنگ ها - به ويژه ادبيات و فرهنگ عرب بسيار رايج است؛ براى نمونه:

1 - در فرهنگ عرب اين گونه تكرار بسيار است كه فردى در انگيزش ديگرى به حق شناسى و سپاسگزارى، به او رو مى كند و مى گويد:

أما احسنت اليك حين اطلقت لك مالاً؟

أما أحسنتُ اليك حين مللتك عقاراً؟

أما احسنت اليك حين بنيت لك داراً؟

هان اى دوست! آيا آن گاه كه ثروتى بسيار در اختيار تو قرار دادم، به تو نيكى نكردم؟

آيا آن گاه كه زمين و بوستانى به تو بخشيدم، در حق تو نيكى نكردم؟

آيا آن زمان كه خانه اى پرشكوه براى تو ساختم به تو خدمت نكردم؟

با اين بيان تكرار بخشى از سخن به دليل توجه دادن به نعمت هاى متنوع و متفاوت است تا بدين صورت از سويى به همه نعمت ها توجّه دهد و از دگرسو شنونده را به سپاس جداگانه اى در برابر هر كدام برانگيزد.

2 - در سروده هاى سرايندگان عرب نيز اين گونه تكرار هدفدار و پرمعنا بسيار است؛ براى نمونه يكى از آنان در سوگ برادرش «كليب» سروده اى مى سرايد، كه در هر سطر آن، بند نخست به مناسبت هاى گوناگون تكرار مى گردد:

على اَنْ ليس عدلا من كليب

اذا طرد اليتيم عن الجزور...

هنگامى كه با كشته شدن برادرم «كليب» انبوه پدرمردگان از غذا و آب محروم و با بى رحمى رانده مى شوند، پس هر آنچه من در برابر ريخته شدن خون او خون بريزم و بكشم، باز هم با خون او برابرى نمى كند.

هنگامى كه با كشته شدن برادرم «كليب» انبوه پناهندگان بى پناه مى گردند، پس هر آنچه من در برابر ريخته شدن خون او خون بريزم، باز هم با خون او برابرى نمى كند.

هنگامى كه با كشته شدن برادرم «كليب» درخت پرتوان و مقاوم «عضاة» به لرزه درمى آيد، پس هر آنچه من در برابر كشته شدن او بكشم باز هم با خون او برابرى نمى كند.

هنگامى كه با كشته شدن برادرم «كليب» زنان پرده نشين با سر و پاى برهنه بيرون مى ريزند، پس هر آنچه من در برابر ريخته شدن خون او بكشم باز هم با خون او برابرى نمى كند.

هنگامى كه با كشته شدن برادرم «كليب» صداهاى فرو خفته در سينه ها بلند و خروشان مى گردد، پس من هر آنچه در برابر آن بكشم باز هم با خون او برابرى نمى كند...

گواه سخن در اين سروده، تكرار بند نخست به مناسبت ها و با مفاهيم گوناگون است؛ درست نظير آخرين آيه مورد بحث كه در سوره مباركه رحمن فراتر از ده ها بار به مناسبت هاى گوناگون تكرار مى گردد.

3 - سراينده ديگرى در سوگ جوانمردى به نام «توبه» سروده اى بلند و قوى مى سرايد، كه بند نخست شعر خويش و نام قهرمان مورد نظرش را به تناسب مفاهيم گوناگون بارها تكرار مى كند، چرا كه در ادبيات و فرهنگ عرب تكرار چيزى به مناسبت هاى گوناگون، نه تنها با فصاحت و بلاغت ناسازگار نيست، كه زيبايى ويژه اى به سخن مى دهد.

او سروده اش را اين گونه آغاز مى كند:

لنعم الفتى يا «توب» كنت و لم تكن...

راستى كه نيك جوانمردى بودى اى «توبه»، آن گاه كه در روز برگزارى مسابقه نبودى تا برنده گردى.

راستى كه نيك جوانمردى بودى، اى «توبه»، آن گاه كه زورمداران به دست تو به خاك مى افتادند و محرومان بلند مى شدند...

راستى كه نيك جوانمردى بود، اى «توبه»، آن گاه كه بى پناهان و ستمديدگان نزد تو مى آمدند تا آنان را پناه دهى و از حقوق پايمال شده آنان حمايت كنى...

و نيز در سروده هاى ديگرى كه از آوردن آن ها مى گذريم، تكرار چيزى به مناسبت هاى گوناگون رايج است، و اين تكرار نه تنها با فصاحت و بلاغت ناسازگار نيست، كه زيبايى ويژه اى به سخن مى بخشد. و نيز اين تكرار در سوره ديگرى از قرآن آمده است كه خواهد آمد.(127)

پرتوى از آيات

1 - راه هاى شناخت خدا

در آياتى كه گذشت، قرآن شريف زنجيره اى از نعمت هاى ارجدار خدا را به تابلو مى برد تا بدين وسيله از سويى انسان ها را به انديشه و انديشورى برانگيزد تا به پا خيزند و براى شناخت شايسته نعمت هاى خدا دست به شناخت و معرفت و آگاهى و كسب تخصص زنند و از دگرسو در برابر پديدآورنده اين همه زيبايى و شكوه و موهبت و عظمت سر سپاس فرود آورند و آن ها را نردبان رشد و اوج و سازندگى و برازندگى سازند، نه وسيله ويرانى و فقر و محروميت و تباهى و انحصار و استبداد و تحميل حقارت و اسارت و ذلت به همنوع ؛ اگر به راستى چنين كنند هر كدام از نعمت هاى بى شمار خدا وسيله اوج مى گردد و پله اى از نردبان رشد و راهى براى پديدآورنده هستى.

2 - نعمت هاى شانزده گانه

در آيات روشنگر و انديشاننده اى كه گذشت، اين نعمت ها به تابلو مى رود:

1 - نعمت آموزش قرآن،

2 - آفرينش انسان،

3 - آموزش موهبت بيان به انسان،(128)

4 - نعمت خورشيد، اين مشعل بزرگ آسمانى،

5 - نعمت ماه، اين شمع شب افروز،

6 - پديده نظم و حساب،

7 - نعمت درختان گوناگون،

8 - نعمت گياهان رنگارنگ ،

9 - آفرينش آسمان،

10 - آفرينش ميزان و قانون و وسيله سنجش،

11 - آفرينش زمين،

12 - آفرينش انواع ميوه ها،

13 - نخل هاى پرشكوفه،

14 - دانه هاى غذايى،

15 - علوفه دام ها،

16 - گياهان و گل هاى خوشبو و دارويى.

گفتنى است كه هر كدام از اين پديده ها نشانه اى از قدرت خداست و دنيايى از راز و رمزها در آن نهفته است.

ترجمه تفسير مجمع البيان

/ 43