16 . أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ. 17 . اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْ آياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ. 18 . إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ. 19 . وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِ آياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ. 20 . اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْ آخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ. ترجمه 16 - آيا براى كسانى كه ايمان آورده اند هنگامه آن نرسيده است كه قلب هايشان در برابر ياد خدا و آن [سخن ] حق كه [از سوى او ]فرود آمده است [نرم و] خاشع گردد؟ و بسان كسانى نباشند كه پيش از اين كتاب آسمانى به آنان داده شد، آن گاه دوران [محروميت از وحى و رسالت ] بر آنان طول كشيد و قلب هايشان سخت شد؛ و بسيارى از آنان نافرمانند. 17 - بدانيد كه خدا زمين را پس از مردنش زنده مى سازد؛ به راستى كه ما نشانه ها[ى قدرت خود] را براى شما روشن ساخته ايم، باشد كه خرد خود را به كار گيريد. 18 - به يقين مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده و آنان كه به خدا وامى نيكو داده اند، [وام آنان ] برايشان چند برابر مى شود و مزدى ارزشمند خواهند داشت. 19 - و كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آوردند، آنان در پيشگاه پروردگارشان همان راستگويان و گواهانند؛ پاداش آنان و روشنايى شان برايشان خواهد بود، و كسانى كه كفر ورزيدند و آيات ما را دروغ انگاشتند، آنان دوزخيانند. 20 - بدانيد كه زندگى اين جهان بازى و سرگرمى و زينت و خودستايى در ميان شما و زياده جويى نسبت به يكديگر در دارايى ها و فرزندان است، [درست ] همانند بارانى كه روييدنى اش كشاورزان را به شگفت آورد، آن گاه [پس از مدتى ] بخشكد و آن را زرد شده بنگرى، سپس [خار و] خاشاكى گردد؛ و در آخرت [براى دنياپرستان ] عذابى سخت و براى [توحيدگرايان ] آمرزش و خشنوديى از سوى خداست؛ و زندگى اين جهان تنها مايه فريب است. نگرشى بر واژه ها يأن: از ماده «اَنى» به مفهوم نزديك شدن و حضور وقت و هنگامه كارى آمده است. تخشع: از ريشه «خشوع» به مفهوم نرم شدن و ادب و فروتنى روحى در برابر حق است، و خلاف آن در اين مورد «هالك» است. فقست: از ماده «قسوة» به مفهوم سخت دل شدن و زنگار گرفتن دل در برابر حق آمده است. اَمَدْ: مدت طولانى. يهيج: از ماده «هيجان» به مفهوم خشكيدن گل و گياه و خزان زدن مزرعه آمده است. حطام: از ريشه «حطم» به مفهوم شكستن آمده است. داستان فرود آيه در مورد شأن نزول و داستان فرود نخستين آيه مورد بحث چندين روايت آورده اند؛ بدين صورت: 1 - گروهى از جمله «كلبى» و «مقاتل» آورده اند كه: آيه مورد بحث يك سال پس از هجرت دگرگون ساز پيامبر در مورد نفاقگرايان و ظالمان فرود آمد، چرا كه گروهى از آنان روزى از «سلمان» پرسيدند: آيا تورات را ديده است و از داستان هاى آن چيزى مى داند؟ اگر مى داند از شگفتى هاى آن چيزى بيان كند. در اين هنگام بود كه آيه هاى 3 - 1 از سوره يوسف فرود آمد و روشنگرى گرديد كه قرآن زيباترين داستان ها را براى اندرزپذيرى و عبرت آموزى آورده است. پس از مدتى بار ديگر از سلمان خواستند كه داستان و يا فرازى از تورات را بر آنان بخواند كه اين آيه شريفه بر قلب پاك پيامبر فرود آمد: الله نزّل احسن الحديث كتاباً متشابهاً... خداوند بهترين و نيكوترين سخن را فرو فرستاد...(199) پس از مدتى بار سوّم آنان همان درخواست را تكرار كردند كه اين آيه فرود آمد كه: أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ(200) آيا براى كسانى كه ايمان آورده اند هنگامه آن نرسيده است كه قلب هايشان در برابر ياد خدا و آن سخن حق كه از سوى او فرود آمده است نرم و خاشع گردد؟ و بسان كسانى نباشند كه پيش از اين كتاب آسمانى به آنان داده شد، آن گاه دوران محروميت از وحى و رسالت بر آنان طول كشيد و قلب هايشان سخت شد؛ و بسيارى از آنان نافرمانند. 2 - امّا به باور پاره اى ديگر آيه مورد بحث در مورد گروهى از مردم باايمان فرود آمد.(201) 3 - «ابن مسعود» آورده است كه: چهار سال از اسلام آوردن ما گذشته بود كه ما با فرود اين آيه مورد سرزنش قرار گرفتيم؛ و اين هشدار و سرزنش همه را تكان داد و مردم باايمان به سرزنش يكديگر پرداختند. 4 - «ابن عباس» آورده است كه: خدا دل هاى مردم باايمان را وا نهاد و پس از سيزده سال از فرود نخستين آيات قرآن آنان را با اين آيه شريفه مورد سرزنش قرار داد كه: أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ...(202) آيا هنگامه آن نرسيده است كه قلب هاى مردم باايمان در برابر ياد خدا و نام بلند و باعظمت او و پندها و اندرزهاى انسان ساز كتاب او و آنچه از سوى حق فرود آمده است، نرم و خاشع گردد؟ 5 - در شأن نزول ديگرى از «محمد بن كعب» آورده اند كه: ياران پيامبر در مكّه در فشار خشكسالى و شرايط سختى به سر مى بردند كه موضوع هجرت پيش آمد و پس از هجرت به نعمت و رفاه نايل آمدند و همين بهره ورى از نعمت ها باعث شد تا برخى از دل ها و قلب ها دچار آفت زدگى و زنگارگرفتگى گردد؛ و اين در حالى بود كه به خاطر همراهى با پيامبر، پايدارى بر ايمان و اخلاص و آراستگى به يقين و خشوع قلب زيبنده آنان بود، نه غفلت و زنگارزدگى ها؛ به همين دليل آيه مورد بحث براى هشدار آنان فرود آمد. تفسير آيا هنگامه بيدارى انسان ها نرسيده است؟ در آيات پيش سخن از سرنوشت دو گروه حق طلب و خداجو و گروه فريبكار و ستم پيشه بود، اينك قرآن در انگيزش انسان ها به بيدارى و هشيارى و فرمانبردارى از خدا و هشدار از غفلت و بى خبرى مى فرمايد: أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ آيا هنگامه آن نرسيده است كه قلب هاى مردم باايمان در برابر ياد خدا و نام بلند و باعظمت او و پندها و اندرزهاى انسان ساز كتاب او و آنچه از سوى حق فرود آمده است، نرم و خاشع گردد؟ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ و بسان آن كسانى نباشند كه در گذشته كتاب آسمانى به آنان ارزانى گرديد، آن گاه در ميان آنان و وحى و رسالت فاصله اى طولانى افتاد و قلب هاى آنان سخت شد و زنگار گرفت. منظور از گروهى كه به آنان كتاب آسمانى داده شد، يهود و نصارا هستند و منظور از فاصله مورد اشاره نيز، طولانى شدن ميان آمدن پيامبران است؛ امّا به باور پاره اى منظور فاصله بسيار ميان عملكرد شايسته و ناشايسته انسان هاى درست انديش و ددمنش و پاداش و كيفر آنان است كه باعث غفلت زدگى و سخت شدن دل ها و روى آوردن برخى به سوى گناه و نافرمانى خدا گرديد. به باور «زجاج» منظور اين است كه: عمرهاى آنان دراز شد و كارهايشان ناروا و ظالمانه گرديد و به گناه روى آوردند و بر اثر زشتى و گناه، دل ها سخت گرديد. به هر حال زيبنده است كه در آيه مورد بحث روى سخن با گروهى باشد كه دل هايشان در برابر ياد و نام خدا نرم است، تا بدين وسيله آنان را به خشوع برانگيزد، امّا آن گروهى كه خدا دل هايشان را به نرمى و حق پذيرى و خشوع وصف مى كند، آن ها گروهى از توحيدگرايان و شايسته كردارانى هستند كه از آن گروه برتر و بالاترند. حضرت مسيح در سخن حكيمانه اى مى فرمايد: لاتكثروا الكلام بغير ذكر الله فتقسوا قلوبكم، فانّ القلب القاسى بعيد من الله؛ و لا تنظروا فى ذنوب العباد كانكم ارباب، و انظروا فى ذنوبكم كانكم عبيد؛ و الناس رجلان: مبتلى و معافى فارحموا اهل البلاد و احمدواالله على العافية.(203) بدون ياد خدا و نام باعظمت او زياد سخن مگوييد كه باعث قساوت دل و سختى و حق ناپذيرى قلب مى گردد، چرا كه قلب زنگارگرفته و سخت از خدا دور است. در زندگى به گناهان مردم بسان ارباب نسبت به بنده اش نگاه نكنيد، بلكه به گناهان خويش بنگريد؛ درست بسان بنده اى در برابر صاحب و سرور خويش. مردم دو گروه هستند: گروهى گرفتار و گروهى نجات يافته و نيك بخت؛ از اين رو نسبت به گروه نخست مهر و رحمت آوريد و اگر از گروه دوم بوديد، بر نجات و عاقبت بخيرى و سلامت سپاس خدا را بگوييد. در آخرين فراز از آيه مورد بحث مى افزايد: وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ و بسيارى از آنان از مرزهاى مقررات بيرون رفته و گناه پيشه اند. و بدين وسيله هشدار مى دهد كه شما مردم توحيدگرا و باايمان و كمال جو تلاش كنيد كه مانند اين گروه نباشيد. آن گاه مى فرمايد: اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها و بدانيد كه خداى يكتا زمين را پس از خزان زدگى و مردن آن زنده و پرطراوت و زيبا مى سازد؛ درست همين گونه دل هاى كفرگرايان و ظالمان را، پس از افسردگى، زنگارزدگى و مرگ آن ها به وسيله گناه و زشتى و بيداد و حق ستيزى، مى تواند به وسيله هدايت به سوى ايمان و تقوا زنده سازد.(204) به باور پاره اى منظور اين است كه: و بدانيد كه خدا - با الطاف خويش و ارزانى داشتن توفيق به انسان ها - دل ها و قلب ها را پس از سخت شدن و زنگارگرفتگى آنها نرم و در برابر حق خاشع مى سازد. قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْ آياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ما آيات و نشانه هاى خود را در كتاب آفرينش و نيز كتاب وحى و رسالت براى راهيابى انديشمندان و حق جويان بيان كرديم، باشد كه خرد خويش را به كار گيريد و به پرستش خدا و فرمانبردارى او بازگرديد. در سومين آيه مورد بحث به پرداخت حقوق مالى و رسيدگى به محرومان - كه نشانى از نشانه هاى ايمان و هدايت دل ها و راهيابى جان هاست - مى پردازد و مى فرمايد: إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعَفُ لَهُمْ بى گمان مردان و زنانى كه از ثروت ها و دارايى هاى خويش در راه خدا هزينه مى كنند و آن كسانى كه از اين راه به خدا وام نيكو مى دهند و در راه هاى خير و صلاح سرمايه گذارى مى نمايند، خدا به آنان چندين و چند برابر انفاق مى كند و وام شان را باز مى گرداند... وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ و براى آنان پاداشى ارزشمند نيز خواهد بود. در چهارمين آيه مورد بحث در اشاره به حقيقت دنيا و ارزش هاى ظاهرى و زرق و برق زودگذر آن مى فرمايد: وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ آن كسانى كه به خدا و پيامبران او ايمان آورده و به درستى رسالت محمد (ص) اقرار كردند، همه آنان در پيشگاه پروردگارشان راستگويان واقعى و گواهان هستند. «مجاهد» مى گويد: هر كس به خدا ايمان آورده و رسالت پيامبران او، به ويژه آخرين آنان را بپذيرد و به دعوت آنان پاسخ مثبت دهد، چنين كسى همان راستگو و گواه است. واژه «صديق» در مورد كسى به كار مى رود كه بسيار راستگوست و اين عنوان در حقيقت در ستايش و مدح افراد به آنان داده مى شود. لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ پاداش آنان و نور و روشنايى شان براى آنان است، و اين پاداش و نور آنان را به سوى بهشت پرطراوت و زيبا راه مى نمايد. «عياشى» از «منهال» روايت كرده است كه به حضرت صادق گفتم: سرورم، مرا دعا كنيد تا شهادت را روزيم سازد. آن بزرگوار فرمود: انسان باايمان شهيد راه خداست، فقال: انّ المؤمن شهيد و قرأ هذه الاية.(205) و آن گاه به تلاوت اين آيه پرداخت كه: وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ... از حضرت باقر (ع) آورده اند كه فرمود: العارف منكم هذا الأمر، المنتظر له، المحتسب فيه الخير كمن جاهد و الله مع قائم آل محمد (ص) بسيفه، ثم قال: بل و اللهِ كمن جاهد مع رسول الله بسيفه، ثم قال الثالثة: بل و الله كمن استشهد مع رسول الله (ص) فى فسطاطه.(206) از شما مردم باايمان آن كسى كه به امامت پيشوايان معصوم آگاهى و ايمان داشته باشد، و در انتظار ظهور حضرت مهدى (ع) به سر برد و خود را براى خدمت و يارى حكومت عادلانه و انسانى او آماده سازد، چنين كسى بسان كسى است كه به همراه آن حضرت جهاد نموده باشد.(207) آن گاه فرمود: بلكه بالاتر، به خدا سوگند بسان كسى است كه به همراه پيامبر جهاد نمايد و با اسلحه اش بر ضد ستم و حق كشى و اصلاح ناپذيرى پيكار كند. سپس فرمود: باز هم برتر و بالاتر، بلكه به خداى سوگند بسان كسى است كه با پيامبر در ستاد فرماندهى اش به شهادت نايل آيد. آن گاه افزود: در وصف شما آيه اى است كه در قرآن آمده است. و فيكم آية من كتاب الله، گفتم: فدايت گردم كدامين آيه؟ قلت: و اىّ آية جعلت فداك؟ فرمود: اين گفتار خدا كه مى فرمايد: آن كسانى كه به خدا و پيامبران او ايمان آورده اند، نزد پرودگارشان همان راستگويان واقعى و شهيدان راه حق و عدالت هستند... قال: قول الله عزّوجل: وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ ... آن گاه افزود: صرتم و الله صادقين شهداء عند ربكم.(208) با اين وصف شما رهروان انديشمند و راستين راه مترقى و آزادمنشانه امامان معصوم، در پيشگاه پروردگارتان هم راستگويان و راست كرداران هستيد، و هم شهيدان راه آزادى و عدالت. به باور گروهى از مفسران پيشين از جمله «ابن عباس» واژه «شهداء» در آيه مورد بحث آغاز مطلب جديدى است و عطف به قبل از خود نيست، بلكه منظور پيام آوران خدا هستند كه گواهان امت خويشند و براى آنان گواهى خواهند داد. امّا به باور گروهى ديگر از جمله «ابن جرير» منظور كسانى هستند كه در راه خدا جان باخته اند. در ادامه آيه مورد بحث مى افزايد: وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِ آياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ امّا آن كسانى كه كفر و ناسپاسى پيشه ساخته و آيات و نشانه هاى يكتايى و قدرت ما را دروغ انگاشتند، آنان دوزخيان هستند و هماره در آنجا خواهند بود. حقيقت زندگى دنيا سپس در انگيزش انسان ها به پارسايى و پروا و هشدار از اعتماد به ارزش هاى مادى و اصالت دادن به آن ها در برابر ارزش هاى حقيقى و ماندگار و زندگى ساز مى فرمايد: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ هان اى انسان ها بدانيد كه زندگى دنيا تنها بازى، سرگرمى، تجمل گرايى، فخرفروشى با يكديگر، و فزون خواهى در ثروت ها و قدرت ها و فرزندان است. در آيه بدان دليل زندگى دنيا به بازى و سرگرمى تعبير مى گردد كه فناپذير و ناماندگار و بى حقيقت است، چرا كه اگر دوام و پايندگى داشت به زودى نابود نمى شد. «مجاهد» مى گويد: هر بازى به مفهوم سرگرمى است، امّا به باور پاره اى «لعب» چيزى است كه انسان را سرگرم مى سازد، امّا واژه «لهو» به مفهوم چيزى است كه از سراى آخرت دچار غفلت مى نمايد. واژه «زينة» به مفهوم چيزى است كه وسيله آرايش و آراستگى مى گردد، امّا به باور برخى منظور اين است كه: دنيا و زندگى آن در برابر ديدگاه دنياخواهان زيبا جلوه مى كند و پس از مدتى هم خزان زده و نابود مى گردد. منظور از تفاخر و مباهات نمودن به يكديگر، به رخ يكديگر كشيدن ثروت و قدرت باد آورده در زندگى است. و منظور از «فزون خواهى در ثروت و فرزند» آن است كه انسان از حلال و حرام و از راه هاى عادلانه و ظالمانه ثروت و قدرتى گرد آورد و آن ها را وسيله سركوب و سلطه و سركشى سازد و حقوق بندگان خدا و دوستان او را پايمال كند و عمرش را نيز تباه سازد. در ادامه آيه در قالب مثالى زيبا مى فرمايد: كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ بسان بارانى است كه از آسمان فرو مى ريزد، و به گونه اى زمين را زنده مى سازد كه گل ها و گياهان آن كشاورزان و باغداران را در حيرت و بهت فرو مى برد. به باور «زجاج» ممكن است منظور شگفت زدگى كفرگرايان و حق ناپذيران از نظام شگفت انگيز خلقت و تدبير خدا باشد كه از ديگران بيشتر دچار بهت و حيرت مى گردند. ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرّاً آن گاه آن گل ها و گياهان خزان زده و خشك مى شود، به گونه اى كه همه را زرد و رنگ باخته مى نگرى. ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً سپس در هم شكسته و به خار و خس و كاه تبديل مى گردد. وَ فِي الاخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ امّا در سراى آخرت براى دنياپرستان و ظالمان عذابى سخت خواهد بود. به باور «مقاتل»، امّا در سراى آخرت و روز رستاخيز عذاب و شكنجه از آن دشمنان خدا خواهد بود. وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ و براى عدالت خواهان و خداپرستان و دوستان حق آمرزش و خشنودى خدا هديه مى گردد. و در پايان آيه مى فرمايد: وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ. و زندگى اين جهان براى دنياپرستان و زورمداران كه كار شايسته انجام ندهند و به ياد رستاخيز نباشند، تنها مايه فريب است. «سعيد بن جبير» مى گويد: دنيا و ارزش هاى آن براى كسى كه در انديشه سراى آخرت نباشد، مايه غرور و فريب است، چرا كه براى كسب و حفظ آن ممكن است به هر شقاوت و بيدادى دست زند، امّا براى كسى كه آن را وسيله عدالت و آزادگى سازد و در انديشه سراى آخرت باشد، نه تنها مايه فريب نيست كه وسيله رشد و رسيدن به ارزش هاى معنوى است... پرتوى از آيات ترسيم روشنى از مراحل گوناگون زندگى در آخرين آيه مورد بحث قرآن شريف در قالب مثال زيبا و ترسيم روشن و گويايى زندگى دنيا و مراحل گوناگون آن و انگيزه هاى غالب و حاكم بر هر مرحله اى از آن مراحل را به تابلو مى برد كه اين گونه است: 1 - مرحله بازى و بى خبرى كه دوران كودكى را بيانگر است. 2 - مرحله سرگرمى كه دوران نوجوانى را نشان مى دهد كه انسان با رسيدن به مرحله جوانى از روزگار بازى و بى خبرى به فضا و حال و هواى نوجوانى و شور و سرگرمى آن وارد مى شود و هنوز از مسايل جدى به دور است. 3 - مرحله پرشور جوانى كه دوران آراستگى و عشق به تجمل و تجمل پرستى است. 4 - مرحله ميانسالى و كمال كه روزگار تلاش براى به دست آوردن مقام و فخر فروختن نيز هست. 5 - و مرحله سالخوردگى كه دوران حرص و آز براى انحصار قدرت و ثروت و امكانات و فرصت هاست. اگر انسان بخواهد از اين مراحل به شايستگى بهره گيرد و همه نيروها و امكانات و فرصت ها را به سرمايه اى براى رشد ظاهرى و باطنى و اوج به سوى والايى ها قرار دهد بايد درست بينديشد و هدفدار و حساب شده حركت كند و از تجربه هاى ارزشمند ديگران بهره گيرد.