/ سوره حديد / آيه هاى 15 - 11 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 27

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 27

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره حديد / آيه هاى 15 - 11

11 . مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ.

12 . يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ.

13 . يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ.

14 . يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلى وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ.

15 . فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْواكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاكُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ.

ترجمه

11 - آن كسى كه به خدا وامى نيكو دهد، كيست تا [ذات بى همتاى او] آن را برايش چندين برابر سازد؟! و [بايد به ياد داشته باشيد كه چنين كسى ] پاداشى ارزشمند خواهد داشت.

12 - روزى كه مردان و زنان باايمان را مى نگرى كه نورشان پيشاپيش آنان و سمت راست شان مى شتابد [و پيامشان مى رسد كه:] امروز بر شما مژده باد به بوستان هايى [از بهشت پرنعمت و زيبا] كه از زير [درختان ] آن نهرها روان است، در حالى كه شما در آن ها جاودانه خواهيد بود؛ اين است آن كاميابى پرشكوه.

13 - روزى كه مردان و زنان نفاقگرا به كسانى كه ايمان آورده اند، خواهند گفت: به ما بنگريد تا از نورتان [پرتوى ] برگيريم. [امّا به آنان ] گفته مى شود: به پشت سرتان برگرديد و [از دنيا] پرتوى بجوييد. آن گاه ميان آنان ديوارى زده مى شود كه درى دارد؛ در درون آن [مهر و] رحمت است و برونش از پيشاروى آن، عذاب [مرگبار].

14 - [آن گاه ] به آنان ندا مى دهند كه: مگر ما با شما نبوديم؟! مى گويند: چرا، امّا شما خود را در بيراهه افكنديد و چشم به راه [رخدادهاى ناگوار براى آزادى خواهان ] بوديد و [در وحى و رسالت ] به ترديدافكنى پرداختيد و آرزوها[ى جاه طلبانه ] شما را فريب داد تا آن كه فرمان [مرگتان از سوى ] خدا فرا رسيد؛ و [شيطان ] فريبكار شما را در برابر خدا فريب داد.

15 - پس امروز [براى رهايى از عذاب و كيفر] نه از شما و نه از آنان كه كفر ورزيدند عوضى گرفته نمى شود؛ جايگاه شما آتش است [و] آن براى شما سزاوارتر است؛ و چه بد فرجامى است!

نگرشى بر واژه ها

قرض: اين واژه به مفهوم وام آمده است كه انسان به ديگرى مى دهد تا باز گرداند، امّا در اصل به مفهوم بريدن بخشى از مال و ثروت خود براى ديگرى آمده است.

مضاعفة: افزودن چندين برابر به آن مقدارى كه گرفته است.

اقتباس: گرفتن آتش وياپرتوى از نور و آتش براى راهيابى و فرا گرفتن دانش و بينش از ديگرى.

تربص: انتظار بردن.

تفسير

انگيزه هاى انفاق و شرايط و ويژگى هاى آن

در آيات پيش سخن از ايمان و انفاق خداپسندانه بود، اينك در ادامه بحث در تشويق و ترغيب انسان هاى ترقى خواه و دگردوست به نيكى و انفاق مى فرمايد:

مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ

كيست كه به خدا وامى نيكو دهد تا ذات بى همتاى او آن را برايش چندين برابر سازد؟! و بايد به ياد داشته باشيد كه چنين كسى پاداشى ارزشمند خواهد داشت.

«مقاتل» مى گويد: منظور اين است كه: كيست آن كسى كه به خدا وام نيكويى بدهد و دلش به آن خوش و اميدوار باشد تا خدا براى او چندين برابر بازپس دهد؟!

منظور از چند برابر شدن آن، چندين و چند برابر شدن پاداش آن است كه از هفت برابر و هفتاد تا هفتصد برابر روايت كرده اند.

از آياتى كه در قرآن شريف در مورد شرايط و ويژگى هاى انفاق خداپسندانه و خالصانه آمده، چنين دريافت مى گردد كه يك انفاق شايسته و بايسته بايد داراى اين شرايط و ويژگى ها باشد:

1 - پيش از هر شرط و ويژگى در انفاق بايد اين كار از مال حلال و روا و عادلانه انفاق شود، نه مال حرام.

پيامبر گرامى در اين مورد فرمود: ان الله تعالى طيب لا يقبل الاّ الطّيب(187)

خداى فرزانه پاك و پاكيزه است و انفاق و بخششى را مى پذيرد كه پاك و حلال باشد.

2 - اين انفاق بايد از بهترين بخش از ثروت و دارايى انفاقگر برگزيده و در راه خدا هزينه شود و چيز باارزش و نيكويى باشد، نه بنجل و بى ارزش و وامانده، چرا كه خدا فرمود:

و لا تيمموا الخبيث منه تنفقون ولستم باخذيه الاّ اَنْ تعمضوا فيه...(188)

هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد از دارايى هاى پاك و پاكيزه كه به دست آورده ايد، يا از دل زمين براى شما بيرون آورده ايم انفاق كنيد، و در انفاق به سراغ بخش هاى نامرغوب آن نرويد كه اگر به خودتان بخشش گردد، جز از روى چشم پوشى و ناچارى آن ها را نمى پذيريد؛ و بدانيد كه خدا بى نياز و سخت در خور ستايش است.

3 - در حالى انفاق نمايد كه سخت ثروت و دارايى خويش را دوست مى دارد و در اوج سلامتى و اميد به زندگى و بيم از فقر و رويدادهاى ناگوار روزگار است، نه پس از نااميدى از زندگى و دل كندن اجبارى از مال و گسستن از دنيا و در آستانه مرگ؛ چنان كه پاره اى تا هنگامه مرگ انفاقى نمى كنند، امّا در آستانه مرگ سفارش مى كنند كه از مال آنان به اين يا آن انسان محروم يا كار مفيد هزينه شود.

از پيامبر گرامى در مورد انفاق ارزشمند پرسيدند كه فرمود:

افضل الصدقة ان تعطيه و انت صحيح شحيح، تأمل العيش و تخشى الفقر و لا تمهل حتى اذا بلغت النفس التراقى قلت لفلان كذا و...(189)

برترين انفاق آن است كه آن را در اوج سلامتى و عشق به ثروت و اميد به زندگى و بيم از فقر و تنگدستى بدهى، نه آن گاه كه جان به گلوگاه رسيد...

4 - بايد در زندگى انفاق و بخشش را براى دوردست ترين انسان ها در نظر گيرى و نيازمندترين ها را كمك كنى و شايسته ترين و بهترين ها را برگزينى و مقدم دارى و دست آبرومندترين ها و بزرگمنش ترين ها را بگيرى، چرا كه خداى فرزانه به اين كار دستور داده است و براى بينوايان و در راه ماندگان دو بهره در نظر گرفته است و اولويت ها را يادآورى فرموده است... للفقراء الّذين احصروا فى سبيل الله...(190)

انفاق و بخشش به ويژه براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا در محاصره قرار گرفته اند...

5 - شرط پنجم در انفاق شايسته و بايسته اين است كه انفاقگر تا مى تواند آن را به صورت نهانى و دور از چشم اغيار به محرومان انفاق كند، چرا كه خدا مى فرمايد: و ان تخفوا و تؤتوها الفقراء فهو خير لكم...(191)

و هر گاه انفاق را نهان داشته و آبرومندانه به نيازمندان بدهيد براى شما بهتر است.

6 - بايد انفاق و بخشش تنها براى خدا و دستگيرى انجام شود و هرگز منت در پى آن به ديگرى نباشد، چرا كه منت نهادن پاداش آن را تباه مى سازد.

قرآن در اين مورد مى فرمايد: لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الأذى(192)

هان اى ايمان آوردگان صدقه ها و بخشش هاى خداپسندانه را با منت گذارى و آزردن ديگران تباه نسازيد.

7 - انفاق خداپسندانه آن است كه با اخلاص و براى تقرب به خدا انجام پذيرد و هيچ هوايى جز عشق به خدا و خدمت به انسان ها در آن نباشد، و از آفت «ريا» و خودنمايى و تظاهر پاك و پاكيزه باشد.

ينفقون اموالهم ابتغاء مرضاة الله(193)

كسانى كه دارايى هايشان را براى جلب خشنودى خدا انفاق مى كنند و در اين كار تنها اخلاص مى ورزند...پاداشى پر شكوه خواهند داشت.

8 - از شرايط انفاق شايسته و بايسته اين است كه انفاقگر درست انديش آنچه را در راه خدا انفاق مى كند - به هر اندازه هم ارزشمند و بسيار باشد - نبايد آن را بزرگ شمارد، چرا كه دارايى ها و امكانات دنيا هر آن چه باشد اندك و ناچيز است.

9 - نهمين شرط انفاق شايسته در اين جا اين است كه از محبوب ترين بخش از دارايى انفاقگر باشد، چرا كه خدا مى فرمايد: لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا مما تحبون(194)

هرگز به اوج نيكى و نيكوكارى نخواهيد رسيد، جز اين كه از آنچه دوست مى داريد انفاق نماييد.

10 - و سرانجام اين كه ايثارگرانه و در شرايطى كه خود نيازمند است انفاق نمايد و ديگران را به خاطر خدا بر خويشتن مقدم دارد؛ درست همان گونه كه قرآن مى فرمايد: و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة(195)

آنان ديگران را در بهره ورى از نعمت ها بر خود مقدم مى دارند، اگر چه خود سخت نيازمند باشند.

گفتنى است كه در صدقه و انفاق و قرض الحسنة يا وام نيكو دادن اين ده شرط است كه آن كار را زيبا و كامل مى سازد و از نظر پاداش و ثواب اوج مى بخشد.

فروغ روشنگر ايمان در روز رستاخيز

در آيه پيش قرآن به انفاقگران پراخلاص و باايمان نويد پاداشى شكوهبار داد، اينك در اشاره به پرتوى از آن پاداش مى فرمايد:

يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ

هان اى محمد (ص)! اين پاداش پرشكوه انفاقگران در روزى خواهد بود كه مردان و زنان باايمان را خواهى نگريست كه فروغ ايمانشان در پيشارو و سمت راست آنان مى شتابد...

«قتاده» در تفسير اين فراز از آيه بر آن است كه: در روز رستاخيز مردان و زنان توحيدگرا و باايمان را - اى محمد (ص) - خواهى نگريست كه نور ايمانشان دليل و راهنماى آنان به سوى بهشت پرنعمت خداست. اين نور به گونه اى روشنگر است كه راه آنان را روشن و گذشتن آنان از «صراط» را آسان مى سازد.

«ضحاك» نيز در اين مورد ديدگاهى نظير همين ديدگاه را ارائه مى دهد.

يكى از مفسران پيشين در وصف نور و روشنايى ايمان در روز رستاخيز مى گويد: خدا در روز رستاخيز فروغى را به برخى از مردم باايمان ارزانى مى دارد كه روشنايى آن نور، مساحتى ميان «عدن» تا «صنعا» را نورباران مى سازد، امّا ايمان همگان چنين فروغى ندارد، بلكه اين فروغ افكنى در گرو درجات ايمان و اخلاص و عدالت وعملكرد شايسته انسان هاست، به همين دليل پاره اى از مردم باايمان نور ايمانشان تنها جلو پاى آنان را روشن مى سازد.

عبدالله بن مسعود مى گويد: در روز رستاخيز به انسان هاى باايمان به اندازه ايمان و اخلاص شان نعمت نور و فروغ داده مى شود؛ به همين جهت پاره اى فروغ شان بسيار روشنگر است، امّا نور و فروغ پاره اى ديگر بسان نورى است بر انگشت ابهام كه گاه روشن مى شود و گاه خاموش و سوسو مى كند.

«ضحاك» مى گويد: در روز رستاخيز پرونده زندگى انسان هاى باايمان و شايسته كردار بر دست راست آنان داده مى شود و فروغ ايمانشان پيشاپيش و جلو پايشان پرتو مى افكند و فرشتگان به آنان مى گويند:

بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ

امروز بر شما مژده باد به بوستان هايى از بهشت پرنعمت و زيبا كه از زير درختانش جويبارها روان است.

خالِدِينَ فِيها

در آن جا جاودانه خواهيد بود و نابودى و فناپذيرى در آنجا راه ندارد.

ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

و اين كاميابى بزرگ و پرشكوهى است.

آن گاه در ترسيم حال و روز نفاقگرايان و اصلاح ناپذيران مى فرمايد:

يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ

روز رستاخيز، روزى است كه مردان و زنان نفاقگرا و ستمكار به مردم باايمان و كمالجو مى گويند: به ما بنگريد تا از فروغ شما پرتو و شعله اى برگيريم.

منظور از واژه «منافق» در آيه شريفه كسى است كه به ظاهر و زبان ژست ايمان و خداپرستى و پاكى مى گيرد، امّا در درون و دور از چشم همدينان به راه دل خواه شرك و ستم و استبداد مى رود.

به باور«كلبى» در روز رستاخيز نور ايمانِ مردم باايمان پيشاپيش آنان را روشن مى كند، امّا منافقان و اصلاح ناپذيران سر راهشان ظلمت زده است. به همين جهت به مؤمنان - كه پيش از آن ها حركت مى كنند - مى گويند: شما را به خدا به ما هم بنگريد تا در پرتو فروغ ايمانتان ما هم راه خود را بيابيم و سقوط نكنيم و از ظلمت ها برهيم.

امّا به باور پاره اى منظور اين است كه: ايمانداران و نفاقگرايان هنگامى كه در روز رستاخيز از گورهاى خويش برمى خيزند و همه با هم به سوى صحراى محشر حركت مى كنند، در آن هنگام است كه نور ايمان مردم باايمان سر راه آنان را روشن مى كند و نفاقگرايان ظلمت زده هستند، از اين رو هنگامى كه راه آن دو گروه جدا مى شود، منافقان به مؤمنان مى گويند: به ما بنگريد تا از نور شما بهره اى بگيريم و راه خود را روشن سازيم.

در ادامه آيه مى فرمايد:

قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً

امّا به آنان پاسخ داده مى شود كه: به پشت سرتان بازگرديد و آن جا نور و روشنايى بجوييد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: به صحراى محشر بازگرديد و در آنجا نور و روشنايى بجوييد.

«ابن عباس» مى گويد: آنان به صحراى محشر باز مى گردند، امّا نور و فروغى به دست نمى آورند، چرا كه همه جا را ظلمت و تاريكى فرا گرفته و تنها نور و فروغ، فروغى است كه از آنِ مردم باايمان است و نه كفرگرا و ستم پيشه و منافق و اصلاح ناپذير! آرى، اينان در ظلمت فرو مى روند، چرا كه در زندگى تاريك انديش بودند و ظالمانه رفتار نمودند.

امّا به باور گروهى منظور اين است كه: مردم باايمان به نفاق گرايان و اصلاح ناپذيران مى گويند: اينك كه در انديشه نور و روشنايى هستيد بايد به دنيا بازگرديد و آن جا كارى كنيد، چرا كه دنيا سراى عمل صالح و كارهاى خداپسندانه و نورآفرين بوده و اين جا جاى پاداش است نه عمل و ما اين فروغ ايمان را در دنيا فراهم آورديم.

فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ

در اين هنگام است كه ديوارى ميان اين دو گروه زده مى شود...

به باور «قتاده»، «ب» در واژه «بسورٍ» زائده است و آن ديوار نيز حايلى است ميان بهشت و دوزخ.

امّا به باور پاره اى نه حايل و مانع كه به راستى ديوارى ميان آنان سبز مى گردد و از هم جدا مى شوند.

لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ

بر اين ديوار دروازه اى است و دو سوى ديوار با هم بسيار تفاوت دارد، چرا كه درون آن مهر و رحمت خدا همه را در بر گرفته است، امّا بيرون آن كه به سوى دوزخ است، عذاب و آتش شعله ورى گناهكاران و اصلاح ناپذيران را در بر مى گيرد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: همان گونه كه مؤمنان و منافقان در حال گفت گو هستند به ناگاه ديوارى ميانشان سبز مى شود و مؤمنان را از آن دروازه به سوى بهشت پر طراوت خدا حركت مى دهند و ظالمان و منافقان را به سوى آتش...

در ادامه آيات در مورد چگونگى ارتباط اين دو گروه با هم مى فرمايد:

يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ

نفاقگران از درون آتش دوزخ ندا سر مى دهند كه: هان اى مردم توحيدگرا و عدالت خواه! كجا رفتيد؟ چرا ما را به همراه خود نبرديد؟ چرا شما در ميان نعمت ها باشيد و ما اين گونه در فشار و عذاب؟ آيا ما در دنيا به همراه شما نبوديم؟ آيا نه اين است كه ما هم با شما روزه مى گرفتيم و نماز مى خوانديم و كارهاى شايسته انجام مى داديم، درست بسان شما، آيا اين گونه نبوديم؟

قالُوا بَلى

مردم باايمان پاسخ مى دهند، چرا! شما با ما بوديد و در يك شهر و يك جامعه زندگى مى كرديم...

وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ

امّا تفاوت ما با شما در انديشه و باورهاى روشن بينانه و عملكرد است. شما جان خويش را در كفر و نفاق افكنديد و خود را تباه ساختيد و در آزمون زندگى درست عمل نكرديد، امّا ما چرا.

به باور پاره اى منظور اين است كه: شما به سوى كفرگرايى و تبهكارى روى آورده و بر اصلاح ناپذيرى پاى فشرديد و از اسلام و ايمان و انجام كارهاى شايسته روى برگردانديد.

امّا به باور پاره اى ديگر، شما با آلوده ساختن جان به بيمارى نفاق و گناه، خويشتن را تباه ساختيد.

وَ تَرَبَّصْتُمْ

به باور «مقاتل» منظور اين است كه: و در انتظار رحلت پيامبر لحظه شمارى كرديد و با آرزوى مرگ او در انديشه راحت شدن از دعوت توحيدى و عادلانه و انسانى او بوديد و مى گفتيد: او به زودى خواهد مرد و ما راحت خواهيم شد.

امّا به باور پاره اى ديگر، شما در انتظار رويدادهايى ناگوار براى مردم باايمان بوديد.

وَ ارْتَبْتُمْ

و هماره در دين خدا و اصول و فروع و مفاهيم آن ترديدافكنى كرديد.

وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُ

و آرزوهاى دور و دراز و ظالمانه شما در مورد توحيدگرايان و شايسته كرداران شما را مغرور ساخت،

حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ

تا فرمان خدا سر رسيد و مرگ گريبانتان را گرفت.

از ديدگاه «قتاده» منظور اين است كه: تا فرمان خدا بر كيفر شما و افكندنتان بر آتش شعله ور دوزخ فرا رسيد.

امّا از ديدگاه برخى ديگر، تا فرمان خدا در يارى دين و آيين و پيامبر و بندگانِ اصلاح طلب و باايمانش رسيد و آن ها را بر شما پيروزى بخشيد.

وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ

و شيطان شما را فريفت و با دادن اميد كاذب به بردبارى و مهر خدا و مهلت دادن ذات بى همتاى او، شما را به تباهى سوق داد.

به باور پاره اى ديگر واژه «غرور» به مفهوم دنياست، كه در آن صورت منظور اين است كه: و دنيا شما را فريفت.

در آيه بعد در ترسيم ادامه اين گفت و شنود مى افزايد:

فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ

اينك امروز نه از شما غرامت و جريمه اى مى پذيرند كه در برابر آن از عذاب و كيفر رهايى يابيد...

وَ لا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا

و نه از كفرگرايان و ظالمان و ناسپاسان، كه بسان شما به دروغ و ظاهرسازى اعلام ايمان و اسلام نكردند و همچنان به اصلاح ناپذيرى و تاريك انديشى پافشارى كردند.

مَأْواكُمُ النَّارُ

اينك جايگاه شما آتش شعله ور دوزخ است،

هِيَ مَوْلاكُمْ

و به خاطر عملكرد زشت و ظالمانه اى كه شما داشتيد، همين براى شما سزاوارتر است...

وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ

و چه بد قرارگاه و جايگاهى است كه براى خود خواسته ايد!

پرتوى از آيات

در آيات روشنگرى كه پرتوى از ترجمه و تفسير آن ها را ديديم، اين نكات نيز در خور تعمق بسيار است:

1 - پرتوى از ره آورد ايمان در روز رستاخيز

ره آورد ايمان راستين و مسئولانه و انسان ساز تنها اين نيست كه انسان را در زندگى دنيا هدف مى بخشد و به او احساس مسئوليت در گفتار و نوشتار و رفتار و داورى و قضاوت و حكومت و مديريت مى دهد و او را از گناه و كج انديشى و ستم و حق كشى و جمود و تعصب هشدار مى دهد، بلكه در سراى آخرت نيز سر راه او را روشن مى سازد و او را از ظلمت ها و تيرگى ها و آتش و عذاب نجات مى دهد. ره آورد ايمان برابر اين آيه تنها در صحنه اى از سراى آخرت اين هاست:

1 - روشنگرى راه به سوى بهشت پر طراوت و زيبا.

2 - دريافت نويد از فرشتگان.

3 - بهشت پرطراوت و بوستان هاى زيبا و پرنعمت.

4 - زندگى ماندگار و جاودانه.

5 - عزت و سرفرازى و كرامت.(196)

2 - عوامل تباهى نفاقگرايان

نفاق گرا فردى است كه راستى و اخلاق در زندگى او نيست؛ نه با خدا، نه با مردم و نه با خويشتن! گرچه ممكن است به ظاهر و رياكارانه بسيار هم از اسلام و ايمان و ارزش هاى دينى و دفاع از آن ها دم زند و دين را ابزار قدرت و انحصار امكانات و چماق طرد و نفى و سركوب ساخته و دينداران راستين و عدالت خواهان نوانديش و اصلاح طلبان مخالف استبداد و انحصار را با انواع مارك ها خارج از دين بخواند. آرى، اين چنين جريان ها و افراد تبهكارى كه دين را ابزار فريب مى سازند، اين شگردهايشان باعث تباهى آنان مى گردد:

1 - فريب وجدان خويش.

2 - بدخواهى و بدانديشى نسبت به كمال جويان.

3 - ترديدافكنى در مفاهيم بلند اسلامى و انسانى.

4 - آرزوهاى دور و دراز و شعارهاى ميان تهى و بلند بالا.

5 - دنياپرستى و جاه طلبى و انحصار قدرت و امكانات جامعه.

اين ها عواملى است كه آنان را به زشت ترين ستم و بيداد مى كشد و كارشان به جايى مى رسد كه غرق در ظلمت و ستم مى گردند و روز رستاخيز نيز اين تاريك انديشى شان گريبانشان را مى گيرد.(197)

3 - سرنوشت تيره و تار آنان

و اين هم سرنوشت تيره و تار آنان در روز رستاخيز:

1 - ظلمت زدگى.

2 - نياز به نور و روشنايى مردم توحيدگرا و دادپيشه و يارى طلبى هاى رسواو ديرهنگام.

3 - واماندگى كامل.

4 - آتش شعله ور دوزخ.(198)

ترجمه تفسير مجمع البيان

/ 43