حکومت حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکومت حکمت - نسخه متنی

مصطفی دلشاد تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


احساس گردنفرازى در حكومت، سپر ميان انسان و شيطان را زايل مى كند و انسان را گرفتار خويى شيطانى مى نمايد. تنها سپر ميان انسان و شيطان 'عدم گردنفرازى' و 'فروتنى' است، چنانكه امير مومنان "ع" فرموده است:

'و اعتمدوا وضع التذلل على روسكم و القاء التعزز تحت اقدامكم و خلع التكبر من اعناقكم و اتخذوا التواضع مسلحه بينكم و بين عدوكم ابليس و جنوده.' [ همان، خطبه ى 192. ]

تاج افتخار فروتنى را بر سرهاى خويش نهيد و گردنفرازى را به زير پاى خود بيفكنيد و رشته ى تكبر را از گردنهايتان فرود آريد و افتادگى را همچون سپرى ميان خود و دشمن- شيطان و سپاهيان او- بشماريد.

اگر فهم انسان از حكومت و مديريت به خودبزرگ بينى و قدرتمدارى كشيده شود، براى خود جايگاهى خدايى قائل مى شود و ديگران را چون بندگان خود به خدمت مى گيرد و در اين صورت خود را همنبرد با خداوند مى خواند. امير مومنان على "ع" در اين باره به مالك اشتر چنين هشدار داده است:

'اياك و مساماه الله فى عظمته و التشبه به فى جبروته، فان الله يذل كل جبار و يهين كل مختال.' [ همان، نامه ى 53. ]

بپرهيز از اينكه خود را در عظمت با خدا برابر دارى، يا در كبريا و جبروت، خود را همانند او دانى كه خدا هر سركشى را خوار مى نمايد و هر خودكامه اى را پست و بى مقدار مى سازد.

و نيز آن حضرت براى زدودن چنين فهمى از حكومت و مديريت، در ضمن خطبه اى كه آموزش حقوقى داده و حقوق متقابل را تبيين كرده، چنين فرموده است:
'فانما انا و انتم عبيد مملوكون لرب لا رب غيره.' [ همان، خطبه ى 216. ]

جز اين نيست كه ما و شما بندگان و مملوك پروردگاريم و جز او پروردگارى نيست.

بنابراين در انديشه ى سياسى امام على "ع" مفهوم حكومت به مفهوم قدرتمدارى و سلطه گرى و فرمانفرمايى و خودكامگى نيست، بلكه امانتدارى و خدمتگزارى و پاسدارى و مهرورزى است. امير مومنان "ع" در عهدنامه ى مالك اشتر بدو چنين آموزش داده است:

'و اشعر قلبك الرحمه للرعيه و المحبه لهم و اللطف بهم و لا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم، فانهم صنفان: اما اخ لك فى الدين، او نظير لك فى الخلق.' [ همان، نامه ى 53. ]

قلب خود را از مهربانى و دوستى و لطف به مردمان لبريز ساز و مبادا نسبت به آنان چون جانور درنده ى آزاركننده اى باشى كه خوردنشان را غنيمت شمارى، زيرا مردمان دو دسته اند: دسته اى برادر دينى تواند و دسته ى ديگر در آفرينش با تو همانندند.

/ 38