هدف يا وسيله - حکومت حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکومت حکمت - نسخه متنی

مصطفی دلشاد تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هدف يا وسيله

از جمله مسائل مهم و تعيين كننده درباره ى حكومت اين است كه مشخص شود حكومت در ديدگاه امير مومنان على "ع" هدف شمرده شده است يا وسيله.
تلقى حاكمان و زمامداران از اين امر به شدت در رفتار حكومتى و نوع زمامدارى آنان تاثير دارد. اينكه آيا حكومت فى نفسه باارزش است يا به امرى ديگر ارزش مى يابد و اينكه آيا حكومت بالاتر از هر امر ديگر است يا خود در خدمت امورى ديگر قرار دارد، در تصميم گيريها، برنامه ريزيها و رفتارهاى حكومتى نقشى اساسى بازى مى كند.

برخى حكومت را هدف و غايت و مقصد تلقى مى كنند و از اين رو همه چيز را براى آن مى خواهند و در راه آن مى دانند. بر اين مبنا حكومت فى نفسه بالاترين ارزش را داراست و همه چيز بايد با آن سنجيده شود و خود آن با چيزى محك نمى خورد. در اين صورت همه ى تلاشها براى رسيدن و دستيابى به حكومت و حفظ و نگهدارى آن به هر صورت و با هر وسيله است و بالاترين لذت و مهمترين سعادت دستيابى به حكومت و حفظ قدرت است. حكومت براى برخى معبودى است كه همه چيز را در پاى آن قربانى مى كنند: حريت، انسانيت، عدالت و...

برخى ديگر حكومت را وسيله و آلت و طريق مى دانند و از اين رو حكومت را براى امورى ديگر مى خواهند و در آن جهت به كار مى گيرند. در اينجا ممكن است حكومت وسيله و آلت و طريق رسيدن به قدرت و مكنت و نگهدارى و گسترش اينها باشد و ممكن است حكومت وسيله و آلت و طريق خدمتگزارى و دادگرى باشد و اعتبارش فقط در اين جهت باشد. اكنون بايد ديد كه امير مومنان على "ع" حكومت را چگونه ديده و براى آن چه نقشى قائل شده است.

شريف رضى آورده است كه عبدالله بن عباس گويد در 'ذى قار' [ 'ذى قار' محلى بوده است نزديك بصره، همان جايى كه پيش از اسلام جنگى ميان اعراب و ايرانيان روى داد و ايرانيان شكست خوردند. شرح ابن ابى الحديد، ج 2، ص 186. ] "پيش از جنگ جمل" نزد امير مومنان "ع" رفتم. آن حضرت مشغول پينه زدن كفش خود بود. چون مرا ديد، گفت: 'ما قيمه هذه النعل؟' "بهاى اين كفش چقدر است؟" گفتم: 'لا قيمه لها.' "بهايى ندارد". فرمود:
'و الله لهى احب الى من امرتكم الا ان اقيم حقا او ادفع باطلا.' [ نهج البلاغه، خطبه ى 33. ]

به خدا سوگند اين كفش بى ارزش نزد من محبوبتر است از حكومت بر شما، مگر آنكه حقى را برپا سازم يا باطلى را براندازم.

دلالت سخن امام "ع" بر اينكه حكومت فى نفسه هيچ ارزشى ندارد و امرى آلى است، نه عالى و وسيله اى در جهت اقامه ى حق و دفع باطل بيش نيست كاملا روشن است. امام خمينى "ره" در اين باره چنين فرموده است:

'عهده دار شدن حكومت فى حد ذاته شان و مقامى نيست، بلكه وسيله ى انجام وظيفه ى اجراى احكام و برقرارى نظام عادلانه ى اسلام است. حضرت اميرالمومنين "ع" درباره ى نفس حكومت و فرماندهى به ابن عباس فرمود: اين كفش چقدر مى ارزد؟ گفت: هيچ. فرمود: فرماندهى بر شما نزد من از اين هم كم ارزشتر است، مگر اينكه به وسيله ى فرماندهى بر شما بتوانم حق "يعنى قانون و نظام اسلام" را برقرار سازم و باطل "يعنى قانون و نظامات ناروا و ظالمانه" را از ميان بردارم. پس، نفس حاكم شدن و فرمانروايى وسيله اى بيش نيست. و براى مردان خدا اگر اين وسيله به كار خير و تحقق هدفهاى عالى نيايد، هيچ ارزشى ندارد. لذا در خطبه ى نهج البلاغه مى فرمايد: "اگر حجت بر من تمام نشده و ملزم به اين كار نشده بودم، آن را "يعنى فرماندهى و حكومت را" رها مى كردم".

بديهى است تصدى حكومت به دست آوردن وسيله است، نه اينكه يك مقام معنوى باشد، زيرا اگر مقام معنوى بود، كسى نمى توانست آن را غصب كند يا رها سازد.

هر گاه حكومت و فرماندهى وسيله ى اجراى احكام الهى و برقرارى نظام عادلانه ى اسلام شود، قدر و ارزش پيدا مى كند و متصدى آن صاحب ارجمندى و معنويت بيشتر مى شود. بعضى از مردم چون دنيا چشمشان را پر كرده، خيال
مى كنند كه رياست و حكومت فى نفسه براى ائمه "ع" شان و مقامى است، كه اگر براى ديگرى ثابت شد دنيا به هم مى خورد.

/ 38