امنيت
فراهم كردن امنيت در همه ى وجوه آن از اهداف مهم حكومت است، از جمله: امنيت فردى، امنيت اجتماعى، امنيت سياسى، امنيت فكرى، امنيت معنوى، امنيت فرهنگى، امنيت اقتصادى، امنيت شغلى، امنيت قضايى و امنيت مرزى.امير مومنان على "ع" از همان ابتداى به دست گرفتن حكومت به اين امر مهم اهتمام كرد و مواضع روشن خود را در لزوم فراهم كردن امنيت در وجوه مختلف آن بيان نمود و در خطبه ها و سخنان خود و مكتوبات سياسى و عهدنامه ها و فرامين حكومتى اين هدف را مورد توجه جدى قرار داد و از بيعت تا شهادت در راه اين مقصد استوار ايستاد. آن حضرت از همان ابتداى شكل گيرى حكومت خود، اجازه نداد كه بيعت با وى به كسى تحميل شود و امنيت فردى و امنيت سياسى مورد تجاوز قرار گيرد و حريم آزادى انديشه شكسته شود و تحميل سياسى پا بگيرد و حكومت به تغلب و تسلط آلوده
گردد. بيعت با امام "ع" آگاهانه و آزادانه صورت گرفت، چنانكه فرمود:
'لم تكن بيعتكم اياى فلته.' [ نهج البلاغه، كلام 136. ]
بيعت شما با من بى انديشه و ناگهانى و بى تدبير نبود.
پس از بيعت همگانى با امير مومنان على "ع" چند نفر مخالفت كردند و بيعت ننمودند و امام "ع" اجازه نداد يارانش متعرض آنان شوند يا آنان را تحت فشار قرار دهند و با زور از آنان بيعت بگيرند. حتى آزادى و امنيت آنان را تضمين نمود، چنانكه پس از ابا كردن سعد بن ابى وقاص از بيعت، حضرت فرمود كه او را آزاد بگذارند و نيز چون برخى خواستند عبدالله بن عمر را به خاطر سر باز زدنش از بيعت تحت فشار قرار دهند، امام "ع" اجازه نداد و فرمود من او را كفايت مى كنم. [ ن. ك: انساب الاشراف، ج 3، صص 9-8، ابوالمويد الموفق بن احمد الحنفى المعروف باخطب خوارزم "الخوارزمى"، المناقب، قدم له محمد رضا الموسوى الخرسان، مكتبه نينوى الحديثه، طهران، ص 15. ]
خوارزمى حنفى آورده است كه همه ى مرم و تمام انصار با على "ع" بيعت كردند مگر چند نفر انگشت شمار، از جمله: حسان بن ثابت، كعب بن مالك، مسيلمه بن مخلد، ابوسعيد خدرى، محمد بن مسلمه، نعمان بن بشير، زيد بن ثابت، رافع بن خديج، فضاله بن عبيد، كعب بن عجره و همه ى اينها عثمانى بودند. اما حسان بن ثابت شاعرى بود عشرت طلب و حيله گر كه برايش مهم نبود كه چه مى كند، بلكه چون چارپايان و گمراه تر از آنها بود. اما زيد بن ثابت كسى بود كه از سوى عثمان مسئول بيت المال شده بود و هنگام محاصره ى عثمان هر چه خواست از بيت المال برد و او بهره ى شيطان بود و حرامخوارى و چپاولگرى را غنيمت شمرد. اما كعب بن مالك همان كسى بود كه عثمان او را مامور جمع آورى صدقات مدينه كرد و او تا توانست از آن دزديد و مالى فراوان اندوخت. ديگر از كسانى كه با على "ع" بيعت نكردند، عبدالله بن سلام و صهيب بن سنان و مسلمه بن سلام و اسامه بن زيد و قدامه بن مظعون و مغيره بن شعبه بودند. [ مناقب الخوارزمى، صص 16-15. ]
در حكومت امام "ع" هيچ يك از اين مخالفان به صرف مخالفتشان تحت فشار قرار نگرفتند و امنيتشان تهديد نشد و از آزادى محروم نشدند، كه بنيان حكومت امير مومنان على "ع" بر آزادى و دادگرى بود، چنانكه آن حضرت در نامه اى به مردم كوفه هنگامى كه از مدينه به بصره مى رفت تا فتنه ى پيمان شكنان و آشوب طلبان جمل را فرونشاند، چنين نوشت: [ ن. ك: الامامه و السياسه، ج 1، صص 67-66، ابوعبدالله محمد بن النعان البغدادى الملقب بالمفيد، الجمل و النصره لسيد العتره فى حرب البصره، تحقيق السيد على مير شريفى، الطبعه الاولى، مكتب الاعلام الاسلامى، قم، 1413 ق. ص 244. ]
'من عبد الله على اميرالمومنين الى اهل الكوفه، جبهه الانصار و سنام العرب. اما بعد، فانى اخبركم عن امر عثمان حتى يكون سمعه كعيانه. ان الناس طعنوا عليه، فكنت رجلا من المهاجرين اكثر استعتابه و اقل عتابه و كان طلحه و الزبير اهون سيرهما فيه الوجيف و ارفق حدائهما العنيف. و كان من عائشه فيه فلته غضب، فاتيح له قوم فقتلوه و بايعنى الناس غير مستكرهين و لا مجبرين، بل طائعين مخيرين.' [ نهج البلاغه، نامه ى 1. ]
از بنده ى خدا، على امير مومنان، به مردم كوفه كه در ميان انصار پايه اى ارجمند دارند و در عرب مقامى بلند. من شما را از كار عثمان آگاه مى كنم، چنانكه شنيدن آن همچون ديدن بود: مردم بر عثمان خرده گرفتند. من يكى از مهاجران بودم، بيشتر خشنودى وى را مى خواستم و كمتر سرزنشش مى نمودم و طلحه و زبير آسانترين كارشان آن بود كه بر او بتازند و برنجانندش و ناتوانش سازند. عايشه نيز سر برآورد و خشمى را كه از او داشت، آشكار كرد و دسته اى بر او تاختند و غرق خونش ساختند پس مردم بدون اكراه و اجبار و از سر ميل و اختيار با من بيعت كردند.