وجه تسميه و وجه شاخص تاليف
شريف رضى تاليف گرانقدر خود را نهج البلاغه يعنى راه روشن بلاغت نام گذاشته و در وجه تسميه ى آن چنين نوشته است:'پس از تمام شدن كتاب، چنين ديدم كه نامش را نهج البلاغه بگذارم، زيرا اين كتاب درهاى بلاغت و سخنورى را به روى بيننده ى خود مى گشايد و خواسته هايش را به او نزديك مى سازد. هم دانشمند و دانشجو را بدان نياز است و هم مطلوب سخنور و پارسا در آن هست.' [ مقدمه نهج البلاغه، ص 36. ]
شريف رضى نامى را براى اين كتاب جاودان برگزيد كه مناسبترين عنوان بود. شيخ محمد عبده در مقدمه اى كه بر شرح خود بر نهج البلاغه آورده، در اين باره چنين نوشته است:
'اين كتاب جليل، مجموعه اى است از سخنان سيد و مولاى ما امير مومنان على بن ابى طالب كرم الله وجهه كه سيد شريف رضى "ره" از سخنان متفرق آن حضرت گزينش و گردآورى كرده و نام آن را نهج البلاغه نهاده است و من اسمى مناسبتر و شايسته تر از اين اسم كه دلالت بر معناى آن بكند، سراغ ندارم و بيشتر از آنچه اين اسم بر آن دلالت دارد، نمى توانم آن را توصيف نمايم.' [ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، الطبعه الاولى، دارالبلاغه، بيروت، 1409 ق. ]
عنوانى كه شريف رضى براى تاليف خويش برگزيد، بيانگر وجهى از كلمات امير بيان على "ع" بود كه او را شيفته و فريفته ى خود ساخته بود و اين وجه نهج البلاغه، وجهى است كه به سبب فصاحت والا و بلاغت اعلاى كلام، آن را تا عمق جان هر كس نفوذ مى دهد و حكمتها و معرفتهاى بى مانندش را ابلاغ مى نمايد. استاد شهيد، مرتضى مطهرى در اين باره مى نويسد:
'سيدرضى شيفته ى سخنان على "ع" بوده است. او مردى اديب و شاعر و سخن شناس بود... سيدرضى به خاطر همين شيفتگى كه به ادب عموما و به كلمات على "ع" خصوصا داشته است، بيشتر از زاويه ى فصاحت و بلاغت و ادب به سخنان مولى مى نگريسته است و به همين جهت در انتخاب آنها اين
خصوصيت را در نظر گرفته است، يعنى آن قسمتها بيشتر نظرش را جلب مى كرده است كه از جنبه ى بلاغت برجستگى خاص داشته است و از اين رو نام مجموعه ى منتخب خويش را نهج البلاغه نهاده است.' [ مرتضى مطهرى، سيرى در نهج البلاغه، چاپ دوم، انتشارات عين الهى، 1358 ش. صص 5-4. ]
كتابى شگفت
بدين ترتيب كتابى ظهور يافت كه جلوه اى است از جلوه هاى وجود على "ع" نسخه يگانه ى هستى و مظهر همه ى كمالات الهى. نهج البلاغه كتابى است كه در آن والاترين انديشه ها و معرفتها و نيكوترين سيرتها و سلوكها جلوه يافته و انسانها را راه نموده و هدايت كرده است.بر كسى پوشيده نيست كه امير مومنان "ع" پيشواى فصيحان و سرور بليغ سخن گويان است و اينكه سخن او والاترين سخن پس از كلام خداوند و پيامبر اكرم است. [ مصادر نهج البلاغه، ج 1، ص 43. ] چنانكه درباره ى سخن آن حضرت گفته اند:'پايين تر از سخن خداوند و بالاتر از گفتار همه ى مخلوقات است.' [ عزالدين عبدالحميد بن هبه الله ابن ابى الحديد المعتزلى، شرح نهج البلاغه، بتحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، الطبعه الاولى، داراحياء الكتب العربيه، مصر، 1378 ق. ج 1، ص 24. ]
علامه سبط ابن جوزى، درگذشته به سال 654 هجرى، درباره ى كلام امير مومنان "ع" و شگفتى آفرينى آن مى نويسد:
'على "ع" به بيانى سخن گفته كه سرشار از عصمت است. او با ميزان حكمت سخن رانده، سخنى كه خداوند بر آن مهابت و شكوه افكنده است. اين كلمات به گوش هر كس رسد، او را به شگفتى و حيرت وامى دارد. خداوند در سخن گفتن بدو نعمتى ارزانى داشته كه توانسته است حلاوت و ملاحمت را يكجا گرد آورد و سحر بيان و زيبايى فصاحت را با هم درآميزد. نه مى توان از آن كلمه اى اسقاط نمود و نه با حجت و دليلى با آن مسابقت داد. سخنگويان را به عجز و ناتوانى كشانده و گوى سبقت از همگان ربوده است. كلمات او الفاظى است كه نورانيت نبوت بر آن تابيده و آنچه از وى صادر شده عقلها و فهمها را متحير و شگفت زده ساخته است.' [ شمس الدين ابوالمظفر يوسف بن قز اوغلى "سبط ابن الجوزى"، تذكره الخواص، موسسه اهل البيت، بيروت، 1401 ق، ص 114. ]