بیشترلیست موضوعات جايگاه نهج البلاغه مولف نهج البلاغه چرايى و چگونگى تاليف نهج البلاغه انگيزه ى تاليف نهج البلاغه تبويب نهج البلاغه كميت نهج البلاغه وجه تسميه و وجه شاخص تاليف كتابى شگفت روشهاى مرور و مطالعه ى نهج البلاغه روش ترتيبى روش تجزيه اى روش موضوعى ديباچه جايگاه حكومت حكمت بهترين مقتضى تربيت حكومت حكمت و حكومت جهالت و ضلالت حكومت حكمت مفهوم حكمت ضرورت حكومت خاستگاه حكومت حق حكومت هدف يا وسيله اهداف حكومت عدالت امنيت رفاهت تربيت نقش مردم در حكومت رابطه ى زمامداران و مردمان شروط زمامدارى درايت معرفت عدالت قوت سلامت سلوك زمامداران سلوك شخصى سلوك اجتماعى سلوك سياسى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
در آن شورا عبدالرحمن بن عوف نخست خطاب به على "ع" گفت: من با تو بيعت مى كنم به اجراى احكام كتاب خدا و سنت رسول خدا و رعايت سيرت ابوبكر و عمر. على "ع" گفت: بر كتاب خدا و سنت رسول خدا و آنچه اجتهاد راى خودم است. عبدالرحمن از على "ع" روى برگرداند و پيشنهاد خود را به عثمان ارائه كرد و عثمان پذيرفت. عبدالرحمن دوباره پيشنهاد خود را به على "ع" عرضه داشت و على "ع" نيز سخن خود را تكرار كرد. عبدالرحمن اين كار را سه بار انجام داد و در هر سه بار پاسخ على "ع" يكسان بود. پس از اين گفتگو عبدالرحمن با عثمان بيعت كرد و على "ع" به عبدالرحمن گفت: به خدا سوگند اين كار را نكردى مگر به اميدى كه دوست شما "عمر" از دوست خود "ابوبكر" داشت. [ شرح ابن ابى الحديد، ج 1، ص 188. ] پس از اينكه عبدالرحمن بن عوف و حاضران با عثمان بيعت كردند، على "ع" گفت: همانا ما را حقى است كه اگر آن را به ما بدهند، بستانيم و اگر ندهند، ترك شتران سوار شويم و برانيم، هر چند شبروى به درازا كشد، سپس به آنان فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا ميان شما جز من كسى هست كه رسول خدا "ص" هنگام ايجاد پيمان برادرى ميان مسلمانان، ميان او و خودش پيمان برادرى بسته باشد؟ گفتند: خير! فرمود: آيا ميان شما جز من كسى هست كه رسول خدا "ص" درباره ى او فرموده باشد: 'هر كه را من مولاى اويم، اين مولاى اوست'؟ گفتند: خير! فرمود: آيا ميان شما جز من كسى هست كه رسول خدا "ص" به او فرموده باشد: 'جايگاه تو نسبت به من چون جايگاه هارون نسبت به موسى است جز اينكه پس از من پيامبرى نيست؟' گفتند: خير! فرمود: آيا ميان شما جز من كسى هست كه براى ابلاغ سوره ى برائت امين شمرده شده باشد و رسول خدا "ص" درباره ى او فرموده باشد: 'اين سوره را شخصى جز خودم يا كسى كه از خود من است نبايد ابلاغ كند؟' گفتند: خير! فرمود: آيا نمى دانيد كه اصحاب رسول خدا "ص" مكرر از ميدانهاى جنگ گريختند و من هرگز نگريختم؟ گفتند: آرى، مى دانيم! فرمود: آيا نمى دانيد كه من نخستين مسلمانم؟ گفتند: چرا، مى دانيم! فرمود: كداميك از ما از نظر نسب به رسول خدا "ص" نزديكتريم؟ گفتند: تو! در اين هنگام عبدالرحمن بن عوف سخن او را قطع كرد و گفت: اى على! مردم جز عثمان را نمى خواهند، پس راه كشته شدن خود را مگشا! سپس عبدالرحمن رو به ابوطلحه ى انصارى كرد و گفت: اى ابوطلحه! عمر به تو چه فرمان داده است؟ گفت: فرمان داده است كه هر كس جماعت مسلمانان را پراكنده سازد بكشم. پس عبدالرحمن به على گفت: در اين صورت بيعت كن وگرنه راه مومنان را پيروى نكرده اى و ما آنچه را فرمان يافته ايم درباره ى تو اجرا مى كنيم. [ همان، ج 6، صص 168-167. ] در اين هنگام على "ع" فرمود: 'لقد علمتم انى احق الناس بها من غيرى و و الله لاسلمن ما سلمت امور المسلمين و لم يكن فيها جور الا على خاصه، التماسا لاجر ذلك و فضله و زهدا فيما تنافستموه من زخرفه و زبرجه.' [ نهج البلاغه،خطبه ى 74. ] همانا مى دانيد كه سزاوارتر از ديگران به خلافت منم. به خدا سوگند، مادام كه كار مسلمانان به سامان باشد و جز بر من بر ديگران ستمى نرود، گردن مى نهم. پاداش چنين گذشت و فضيلت آن را از خدا چشم مى دارم و به زر و زيورى كه بدان دلبسته ايد و بر سر آن با يكديگر رقابت مى ورزيد، ديده نمى گمارم. بنابراين ممكن است حكومت بر اساس تغلب و تسلط و استيلا پا بگيرد، چنانكه چيرگى و سلطه گرى و خودكامگى وجه غالب تاريخ به شمار مى آيد. امام "ع" در اين سخن خاستگاه حكومت را تبيين فرموده است، اينكه حكومت بايد بر اساس شايسته سالارى و مردم سالارى باشد. از اين رو امير مومنان "ع" دو حقيقت را يادآور شده است: روى كردن به شايستگان و سزاوارترين مردمان، و به سامان آمدن امور مردمان و امور جامعه زمانى به درستى به سامان مى آيد و حريت و عدالت و رفاهت رخ مى گشايد كه شايسته ترين مردمان زمام امور را به دست گيرند. امام "ع" درباره ى چنين كسان- يعنى خاندان پيامبر- فرموده است: 'هم موضع سره و لجا امره و عيبه علمه و موئل حكمه و كهوف كتبه و جبال دينه، بهم اقام انحناء ظهره و اذهب ارتعاد فرائضه.' [ همان، خطبه ى 2. ] راز پيامبر بدانها سپرده شده است و هر كه آنان را پناه گيرد به حق راه
برده است. مخزن علم پيامبرند و احكام شريعت او را بيانگر. قرآن و سنت نزد آنان در امان. چون كوه افراشته، دين را نگهبان و پشت اسلام بدانها راست و ثابت و پا برجاست. بدين ترتيب حكومت برخاسته از حق حاكميتى است كه حاكم مطلق بر جهان و انسان، به مردمان واگذاشته و جز با خواست و اقبال آنان به معناى مردمى اش تحقق نمى يابد.