بیشترلیست موضوعات جايگاه نهج البلاغه مولف نهج البلاغه چرايى و چگونگى تاليف نهج البلاغه انگيزه ى تاليف نهج البلاغه تبويب نهج البلاغه كميت نهج البلاغه وجه تسميه و وجه شاخص تاليف كتابى شگفت روشهاى مرور و مطالعه ى نهج البلاغه روش ترتيبى روش تجزيه اى روش موضوعى ديباچه جايگاه حكومت حكمت بهترين مقتضى تربيت حكومت حكمت و حكومت جهالت و ضلالت حكومت حكمت مفهوم حكمت ضرورت حكومت خاستگاه حكومت حق حكومت هدف يا وسيله اهداف حكومت عدالت امنيت رفاهت تربيت نقش مردم در حكومت رابطه ى زمامداران و مردمان شروط زمامدارى درايت معرفت عدالت قوت سلامت سلوك زمامداران سلوك شخصى سلوك اجتماعى سلوك سياسى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
امير مومنان على "ع" فراهم كردن امنيت همه جانبه را مقصدى اساسى مى دانست كه در سايه ى آن رشد و تعالى مردمان سامان مى يابد، چنانكه فرموده است: 'اللهم انك تعلم انه لم يكن الذى كان منا منافسه فى سلطان و لا التماس شى ء من فضول الحطام و لكن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح فى بلادك. فيامن المظلومون من عبادك و تقام المعطله من حدودك.' [ همان، كلام 131. ] خدايا! تو مى دانى آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه به خاطر رسيدن به چيزى از بهره هاى ناچيز دنيا، بلكه مقصد ما آن است كه نشانه هاى دين تو را به جامعه بازگردانيم و اصلاح را در شهرهاى تو آشكار نماييم، تا بندگان ستمديده ات را امنيت فراهم آيد و حدود اجرا نشده ات به اجرا درآيد. با ظهور نشانه هاى دين و ديانت و برپايى مرزهاى شريعت، امنيت معنوى و فرهنگى و نيز ديگر امنيتها به درستى فراهم مى شود. آنجا كه مرزهاى امنيت معنوى و فرهنگى سست و بى بنياد است، ساير امنيتها نيز به شدت آسيب پذير است، امير مومنان "ع" اسلام را مايه ى امنيت اساسى معرفى كرده و فرموده است: 'الحمد لله الذى شرع الاسلام فسهل شرائعه لمن ورده و اعز اركانه على من غالبه، فجعله امنا لمن علقه و سلما لمن دخله.' [ همان، خطبه ى 106. ] سپاس خداى را كه راه اسلام را گشود و در آمدن به آبشخورهاى آن را بر تشنگان آن آسان فرمود و اركان آن را استوار ساخت تا كسى را ياراى چيرگى بر آن نباشد و آن را امنيتى قرار داد براى هر كه در آن چنگ زند و آن را مايه ى صلح و آرامش ساخت براى هر كه بدان وارد شود. البته بايد در نظر داشت كه وجوه مختلف امنيت، سخت با يكديگر پيوند دارند و هر يك بر ديگر وجوه به شدت تاثير مى گذارد، چنانكه با آسيب ديدن امنيت اجتماعى و سياسى، امنيت معنوى و فرهنگى، يا امنيت اقتصادى و شغلى و جز اينها آسيب مى بيد و بالعكس. امير مومنان "ع" در عهدنامه ى مالك اشتر، در اين باره به مالك چنين يادآور شده است: 'و اجعل لذوى الحاجات منك قسما تفرغ لهم فيه شخصك و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فيه لله الذى خلقك و تقعد عنهم جندك و اعوانك من احراسك و شرطك، حتى يكلمك متكلمهم غير متتعتع، فانى سمعت رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- يقول فى غير موطن: لن تقدس امه لا يوخذ للضعيف فيها حقه من القوى غير متتعتع.' [ همان، نامه ى 53. ] براى كسانى كه به تو نياز دارند، زمانى معين كن كه در آن فارغ از هر كارى به آنان بپردازى. براى ديدار با ايشان به مجلسى عام بنشين، مجلسى كه همگان در آن حاضر توانند شد و در آن مجلس برابر خدايى كه تو را آفريده فروتن باش و سپاهيان و يارانت را كه نگهبانانند يا تو را پاسبانان، از آنان بازدار، تا سخنگويشان بى هراس و بى درماندگى در گفتار سخن خويش بگويد، كه من از رسول خدا "ص" بارها شنيدم كه مى فرمود: هرگز امتى را پاك و آراسته نخوانند كه در آن امت بى آنكه بترسند و در گفتار درمانند، حق ناتوان را از توانا نستانند. امام على "ع" در راه فراهم كردن امنيت اجتماعى و سياسى هر نوع خودكامگى در عرصه ى حكومت را به زير پا گذاشت و فضايى آكنده از امنيت را در مناسبات حكومتى عرضه داشت، چنانكه در ضمن خطبه اى فرمود: 'فلا تكلمونى بما تكلم به الجبابره و لا تتحفظوا منى بما يتحفظ به عند اهل البادره و لا تخالطونى بالمصانعه و لا تظنوا بى استثقالا فى حق قيل لى و لا التماس اعظام لنفسى، فانه من استثقل الحق ان يقال له او العدل ان يعرض عليه، كان العمل بهما اثقل عليه. فلا تكفوا عن مقاله بحق او مشوره بعدل، فانى لست فى نفسى بفوق ان اخطى ء و لا آمن ذلك من فعلى، الا ان يكفى الله من نفسى ما هو املك به منى.' [ همان، خطبه ى 216. ] با من چنانكه با جباران سخن مى گويند، سخن مرانيد و چنانكه با مستبدان، محافظه كارى مى كنند از من كناره مجوييد و با ظاهرآرايى و به طور تصنعى آميزش مداريد و شنيدن حق را بر من سنگين مپنداريد و نخواهم مرا بزرگ انگاريد، چه آن كس كه شنيدن سخن حق بر او گران افتد و نمودن عدالت بر وى دشوار بود، كار به حق و عدالت بر او گران افتد و نمودن عدالت بر وى دشوار بود، كار به حق و عدالت بر او دشوارتر است. پس، از گفتن حق، يا راى زدن در عدالت باز مايستيد، كه من خويشتن را "به عنوان يك انسان" برتر از آن نمى دانم كه اشتباه نكنم و نه در كار خويش از خطا ايمنم، مگر كه خدا مرا در كار نفس كفايت كند كه از من بر آن تواناتر است. امير مومنان "ع" در پى آن بود كه امنيتى فراگير در جهت رشد و تعالى مردمان فراهم نمايد و فرمانهاى حكومتى آن حضرت در اين باره مايه ى شگفتى است. امام "ع" در دستورالعملى به ماموران گرفتن زكات، نكاتى بيان فرموده كه نشان دهنده ديدگاه امام "ع" درباره ى امنيت اقتصادى و مناسبات مربوط بدان است: 'انطلق على تقوى الله وحده لا شريك له و لا تروعن مسلما و لا تجتازن عليه كارها و لا تاخذن منه اكثر من حق الله فى ماله، فاذا قدمت على الحى فانزل بمائهم من غير ان تخالط ابياتهم، ثم امض اليهم بالسكينه و الوقار، حتى تقوم بينهم فتسلم عليهم و لا تخدج بالتحيه لهم، ثم تقول: عباد الله، ارسلنى اليكم ولى الله و خليفته لاخد منك حق الله فى اموالكم، فهل لله فى اموالكم من حق فتودوه الى وليه؟ فان قال قائل لا، فلا تراجعه، و ان انعم لك منعم فانطلق معه من غير ان تخيفه او توعده او تعسفه او ترهقه، فخد ما اعطاك من ذهب او فضه. فان كان له ماشيه او ابل فلا تدخلها الا باذنه، فان اكثرها له، فاذا اتيتها فلا تدخل عليها دخول متسلط عليه و لا عنيف به، و لا تنفرن بهيمه و لا تفز عنها و لا تسوءن صاحبها فيها و اصدع الباقى صدعين، ثم خيره، فاذا اختار فلا تعرضن لما اختاره. فلا تزال كذلك حتى يبقى ما فيه وفاء لحق الله فى ماله، فاقبض حق الله منه. فان استقالك فاقله.' [ همان، نامه ى 25. ] برو با ترس از خدا، كه يگانه است و بى همتا. مسلمانى را مترسان! و اگر او را خوش نيايد، بر سر وى مران! و بيش از حق خدا از مال او مستان! چون به قبيله رسى، بر سر آب آنان فرود آى و به خانه هايشان در مياى! پس آهسته و آرام به سوى ايشان رو تا به ميان آنان رسى و سلامشان كن و در درود گفتن كوتاهى مكن! سپس بگو: بندگان خدا، آيا خدا را در مالهاى شما حقى است تا آن را به ولى او بپردازيد؟ اگر كسى گفت: نه! متعرض او مشو و اگر كسى گفت: آرى! با او برو، بى آنكه او را بترسانى يا بيمش دهى، يا بر او سخت گيرى يا كار را بر او سخت گردانى! آنچه از زر يا سيم به تو دهد، بگير و اگر او را گاو و گوسفند و شترهاست، بى رخصت او ميان آن در مشو كه بيشتر آن رمه، او راست و چون به رمه رسيدى چونان كسى به ميانشان مرو كه بر رمه چيرگى دارد يا خواهد كه آنها را بيازارد و چارپايان را از جاى مگريزان و مترسان و با خداوند آن در گرفتن حق خدا بدرفتارى مكن! پس مال را دو بخش كن و خداوند مال را مخير گردان و هر