فداكارى امام حسن - صلح امام حسن (ع) پر شکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صلح امام حسن (ع) پر شکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ - نسخه متنی

راضی آل یاسین؛ مترجم: سید علی خامنه ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فداكارى امام حسن

فداكارى بى نظير او همان وضعى است كه او بخاطر فكر و عقيده ى خود، در مواجهه با ملك و حكومت انتخاب كرد.

غالبا چشم پوشيدن كسى كه صاحب قانونى حكومت است از اين حق قانونى خود، بيش از گذشتن از سر جان، حائز اهميت و دليل بزرگى روح است و بلند نظرى و بزرگى روح در راه عقيده و هدف، آشكاراترين صفات حسن بن على و جالبترين ابزارهاى وى در جهاد متصل و بهم پيوسته اش بود.

در ميان اين دو نوع فداكارى - فدا كردن جان يا گذشتن از سر حكومت با وجود حق قانونى - دومى بسى دردناكتر و داراى رنج طولانى تر و لطمه ى آن بر شخصيت انسانى كوبنده تر است.

در همه ى دوره هاى تاريخ، عشق حكومت در دل حاكمان و پادشاهان، ريشه دارتر و عميق تر از عشق به جان بوده است تا چه رسد به فكر و عقيده افراد زيادى را مى شناسيم كه جان خود را فداى حكومت و سلطنت خود كرده اند در حاليكه جز عده ئى معدود، بياد نداريم كه كسى تخت سلطنت را بلا گردان جان خود نموده باشد.

در تاريخ مناظر تلخ و رقتبارى از قربانيان سلطنت را ميتوان ديد كه پادشاهان براى حفظ تاج و تخت خود، نخست آنها را و سپس چون گزيرى نبوده است - خود را فدا ساخته اند.

با توجه به اين نسبت - يعنى نسبت اندك كسانى كه تاج و تخت را فداى جان كرده اند در برابر آنانكه بعكس، جان خود را در راه تاج و تخت از دست داده اند - تفاوت ميان ارزش معنوى اين دو فداكارى را از نظر مردم در مى يابيم.

بهمين دليل است كه در آن موارد نادرى كه حكومت و سلطنت فدا شده است، مشاهده مى كنيم كه اهتمام مردم به اين واقعه بيشتر و گفتگوها و قيل و قالها و هم همه ها در اطراف آن فراوانتر است و باز به همين دليل است كه اظهار نظرها و تعليل ها و تحليل ها و فلسفه چينى هاى گوناگون فقط در پيرامون چنين واقعه ئى بعمل ميايد و تاريخ بياد ندارد كه در حادثه ى فرود آمدن حكمرانى از مقام حكومت، ميان مردم اختلاف نظر در اين باره پديد نيامده باشد، برخى او را تصويب و برخى تخطئه نكرده باشند، جمعى آنرا عذر ننهاده و جمع ديگرى بر آن خرده نگرفته باشند و خلاصه، جبهه ئى با او و جبهه ئى در برابر او قرار نگرفته باشند.

مگر حسن بن على عليهم السلام.

فقط او بود كه چون از ملك و حكومت خود دست كشيد و از مسند قدرت فرود آمد و همه ى امكانات دنيوى خويشتن را در راه عقيده و هدف خود فدا ساخت، هيچ انسانى در حسن نيت و اخلاص و مصلحت جوئى او به ترديد نيفتاد و در عظمت مقام فداكارى او شك نياورد و آن سال به (سال اجتماع) ناميده شد چون همگان با او موافقت كردند و عملا رأى او را پذيرفتند.

و اينست آيت عظمت او در تاريخ و نشان مقام منيع او در دل مسلمانان و دليل قدرت معنوى و روحى او قدرتى كه بر كندن لباس سلطنت بدان زيانى نمى رساند.

گروهى از اينكه چرا اين فداكارى، او را از صحنه ى رزم با اسلحه خارج ساخته است از وى گله مند ميبودند و حتى برخى از اين گروه در شمار بزرگان شيعه ى وى قرار داشتند، ولى حتى يكنفر از اين جمع كه به انگيزه ى احساسات بر او ايراد ميگرفتند، در صحت عمل او بلحاظ انگيزه هاى دينى وى يعنى مراعات وى يعنى مراعات صلاح امت اسلامى و حفظ خون مسلمانان و پيشبرد هدفهاى عالم اسلام، ترديدى نداشتند.

و در فصل آينده خواهيم ديد كه ايرادها و اعتراض هاى عيبجويان، هيچيك از روى انصاف نبوده و راه حلى كه او براى خروج از مشكلات انتخاب كرد، تنها راهى بود كه در آن شرائط ميتوانست راه حل محسوب شود.

امام حسن كه به فداكارى ئى از لحاظ اثر روانى دردناكتر و از جهت اثر دينى برتر و در تاريخ نادرتر و در عرف انسانها پر ارزشتر، تن در داده بود، به هيچ صورت مورد شبهه يا هدف تهمت قرار نميگرفت، و چگونه تهمت و شبهه را راهى توان بود به آنكس كه در ميان انواع فداكارى آن يك را انتخاب مى كند كه براى خود او و دشوارتر و براى ديگران پر سودتر و به خدا نزديكتر است و خود او هم آن مرد الهى مورد قبول همگان و همان كسى است كه صريح قرآن، گمان هر خطا و اتهامى را از او دفع ميكند!.

كى دنيا در حساب امام حسن نقشى داشته، تا طمع به زندگى دنيا را در اراده ى او تأثيرى باشد و بحساب دنيا، پيوستن به جوار رحمت و لطف الهى را بتأخير اندازد و بسوى كرامتى كه در جوار پدرش و جدش در انتظار اوست، نشتابد؟.

و كى امام حسن بن على آنچنان انسان ضعيف و جبانى بوده كه از كشته شدن بيم داشته باشد و بخواهد جان خود را با چشم پوشى از حكومت حفظ كند؟ از كدام سو ممكن است جبن و ضعف به حسن بن على انتساب يابد؟ از پدرش شير خدا و شير مرد پيامبر؟ يا از دو جدش رسول خدا و ابوطالب بزرگ و سالار مكه؟ يا از دو عمويش حمزه و جعفر دو سرور شهيدان؟ يا از برادرش پدر شهيدان؟ يا از موقعيت هاى درخشان و معروفش در معركه هاى رزم، روز محاصره ى عثمان و روز جنگ بصره و واقعه ى مظلم ساباط (12)؟ مگر نه او همان شير مردى است كه دشمنانش درباره ى او گفتند: (هر جا قدم ميگذارد مرگ همراه اوست)؟ و فضيلت آنست كه دشمن درباره ى كسى بدان اعتراف كند.

اصولا اگر كمى دقت شود، همين كه آن حضرت حكومت را در راه عقيده اش فدا ساخت خود از بزرگترين آيات شجاعت اوست.

با اينحال در كجاى زندگى او نشانه ى طمع به زنده ماندن يا ترس از مرگ را ميتوان يافت؟.

در حساب امام حسن يگانه مقياس و ميزان، همان افكار و ايده هاى عالى او بود كه از ديدگاه او هيچ چيز ديگرى با آن سنجيده و مقايسه نميتوانست شد او معتقد بود كه بايد ملك و حكومت خود را فداى اين افكار و ايده ها كند و با اين فداكارى بزرگ، آن تنها ارزش معنوى را از دست اندازى خصمانه ى كسانى كه از ننگ اين جهان و آتش آن جهان نمى انديشند، مصون بدارد و همين خط مشى را هم بدون كوچكترين تغيير و انحراف و ضعف و در حاليكه زندگى را تحقير مى كرد، طى نمود.

او راضى شد كه براى زنده نگاهداشتن هدفهاى خود، زندگى دردناكى را تحمل كند كه مرگ از آلام آن بسى كوچكتر و سبك تر است، پذيرفت كه با تمام وجود خود، ابزارى باشد براى خير و مصلحت ديگران و بى آنكه كوچكترين بهره و فايده و ذخيره ئى نصيب خود او گردد و فقط همين مقدار، بالاترين مقام و مرتبتى است كه مصلحان كم نظير و طرز اول تاريخ توانسته اند بدان نائل آيند و دورترين سر منزلى است كه تربيت اسلامى براى تأمين هدف نهائى خود - يعنى مستقر ساختن صلاح همگانى و نشر افكار صحيح در اجتماع - آنرا و جهه ى همت خود ساخته است.

بسيارند كسانى كه در خدمت افكار و ايده هاى خود و بخاطر زنده نگاه داشتن آنها، متحمل مصيبت ها و بلاهاى فراوان شده اند ولى در ميان اين گونه مردمان، كسى را نمى شناسيم كه در تحمل بليه هاى رنگارنگ و رنجهاى دامنگير از آنگونه كه سايه وار تا آخر عمر و لحظه ى آخرين ضربت، قرين آدمى اند، بپاى حسن بن على برسد.

بنابرين از هر جهت او نمونه و سمبل كامل پيشوا و مصلح عظيم الشأنى است كه درس پذيرش سخت ترين و دردناكترين فداكاريها بخاطر ايده و هدف را، به مصلحان جهان تعليم داد.

و در قدم هاى بعدى اين مرحله، همه جا با زهد و بى اعتنائيش به بهره هاى اين جهان، پيشقدم و پيشرو بود بنابرين، پارسائى او در اين جهان و شكيبائى او بر زندگانى ئى آنچنان و فدا ساختن ملك و حكومت، هر يك عناصر جهاد او را در راه خدا و وسائل پيروزى او در راه جاويد ساختن فكر و عقيده و ابزار خلود و بقاى شخصيت اوست

(1). بحار (ج 10 ص 101)

(2). (يعقوبى) (2 / 202) و (ابن كثير) (8 / 39).

(3). العقد الفريد: (2 / 323)

(4). بحار: (10 / 116).

(5). شرح نهج البلاغة: (2 / 101).

(6 و 7). نام خاص كوهى.

(8). شرح نهج البلاغة: (4 / 73).

(9). شرح نهج البلاغة: (4 / 5 و 18).

(10). بنگريد به (المحاسن و المساوى) تأليف (بيهقى) (ج 1 ص 62)

(11). رجوع شود به (المحاسن و المساوى) بيهقى (ج 1 - ص 59 - 64) و (العقد الفريد) (ج 2 ص 323) و (بحار الانوار) (ج 10 ص 116) و ما در كتاب (اوج البلاغة) كه مشتمل بر خطبه ها و نامه ها و كلمات دو امام بزرگوار - حسن و حسين عليهما السلام - است، خطبه هائى را كه امام حسن در اين مشاجره ها انشاء كرده، آورده ايم.

(12). براى آشنائى با موقعيت امام حسن در روز محاصره عثمان و عمليات او در جنگ جمل و دلاورى و جرأت او در مظلم ساباط رجوع كنيد بترتيب به: تاريخ فخرى و (كتاب الجمل) شيخ مفيد و تاريخ يعقوبى.


/ 65