اينها كسانى بودند كه پس از حادثه ى حكميت كمر به دشمنى على و معاويه - هر دو - بسته بودند رؤساى اين گروه در كوفه عبارت بودند از: عبدالله بن وهب الراسبى، شبث بن ربعى، عبدالله بن الكواء، اشعث بن قيس، شمربن ذى الجوشن.خوارج از اولين روزهاى بيعت، از همه ى مردم كوفه نسبت به جنگ با معاويه بيشتر اصرار مى ورزيدند و همينها بودند كه هنگام بيعت با حسن بن على شرط كردند كه با متجاوزان و گمراهان - يعنى مردم شام - بجنگند و آنحضرت دست از بيعت آنان كشيد و گفت بايد بشرط (اطلاعات كامل و پيروى بى قيد و شرط در جنگ و صلح) بيعت كنند آنگاه آنان نزد برادرش حسين آمدند و گفتند: دست بگشا تا با تو بيعت كنيم همانطور كه با پدرت بيعت كرديم و به اين شرط كه با متجاوزان و گمراهان شامى جنگ كنى آنحضرت در پاسخ آنان گفت: (معاذالله كه تا حسن زنده است بيعت شما را بپذيرم) و آنها چون چنين ديدند ناچار نزد حسن آمده و همانگونه كه او مى گفت با وى بيعت كردند (8).البته شرطى كه اين دسته در هنگام بيعت با حسن بن على ميكردند و همچنين اصرارشان بر جنگ، به دليل دشمنى آنان با امام نبود چه، در ميان پيروان خاص و شيعيان آنحضرت نيز كسانى بودند كه همين اندازه براى شروع جنگ، پافشارى ميكردند ولى در آينده با مطالعه بخشهائى از ماجراى امام حسن روشن خواهد شد كه در بحرانى ترين و وخيم ترين لحظات، همين عده عامل و ابزار بروز حوادث ناگوار محسوب مى شدند و چنانكه اندكى پيش از اين گفتيم، دو تن از سران و بزرگان آنها در پليدترين و زشت ترين توطئه ى اموى در كوفه، شركت داشتند.اينها براى تشويق مردم به اخلالگرى و ايجاد فتنه و آشوب، از مؤثرترين و مخوفترين روشها استفاده ميكردند و به وسائل گوناگون، ايمان بسيارى از مردم را متزلزل مى ساختند و سر اصلى تجديد حيات آنان پس از شكست سخت و كوبنده ئى كه در سواحل نهروان ديدند، همين موضوع بود.زياد بن ابيه تبليغات خوارج را اينگونه توصيف ميكرد: (سخن ايشان در دل، گيرنده تر است از آتش درنى) و مغيره بن شعبه درباره ى آنان مى گفت: (اگر دو روز در شهرى بمانند هر كس را كه با آنان معاشرت كند، فاسد مى سازند) (9).خارجى سخن باطل مى گفت و آنرا حق مى پنداشت، كار زشت مى كرد و آنرا خوب مى دانست و به خدا اتكاء داشت اما هيچگونه ارتباطى از راههاى مشروع و دين پسند، باخدا نداشت.و ما به مناسبت ديگرى، آنجا كه از (عناصر سپاه) سخن بگوئيم، از آنان ياد خواهيم كرد.