بسيارى از مردم معتقدند كه روح مناعت هاشمى كه همواره چون عقابى بلند پرواز، قله هاى مرتفع را بزير پر دارد، با رفتار حسين عليه السلام متناسبتر است تا رفتار حسن عليه السلام.و اين يك نگرش ابتدائى و سطحى و دور از عمق و دقت است.حسن عليه السلام نيز در ديگر موقعيت ها و صحنه هاى زندگيش همان هاشمى شكوهمند و بلند پروازى بود كه در افتخارات، همپا و همطر از پدر و مادر خود محسوب مى شد و اين هر سه، نمونه ى كامل و مثال عالى مصلحان مسلكى تاريخ بودند و آنگاه هر يك از ايشان جهادى و رسالتى و نقشى مخصوص خود داشت كه از اعماق شرائط موجود و اوضاع و احوال او سرچشمه ميگرفت و هر يك در جاى خود چه از لحاظ شكل جهاد و چه از لحاظ شكوه و مجد و چه از لحاظ پيگيرى حق از دست رفته ى مغصوب، عملى مبتكرانه و بى سابقه بود.نوشيدن جام شهادت در موقعيت امام حسين و حفظ سرمايه ى زندگى بوسيله ى صلح در موقعيت امام حسن، بعنوان دو نقشه و دو وسيله براى جاودان داشتن مكتب و محكوم ساختن خصم، تنها راه حلهاى منطقى و عاقلانه ئى بودند كه با توجه به مشكلات هر يك از دو موقعيت، از انجام آنها گزيرى نبود و جز آنها راه ديگرى وجود نداشت، هر يك از اين دو راه در ظرف خود، برترين وسيله ى تقرب بخدا و امتثال فرمان او بود هر چند كه از لحاظ دنيوى چيزى جز محروميت بهمراه نداشت، و باز هر يك پيروزى حتمى و قاطعى بود كه در طى تاريخ جلوه ى خود را آشكار ساخت، گرچه در حين وقوع جز محروميت و از دست دادن قدرت، مظهرى نداشت.اين دو فداكارى: نثار كردن جان در ماجراى حسين و چشم پوشى از حكومت و قدرت در داستان حسن، آخرين نقطه ئى است كه رهبران مسلكى در نقشها و رسالتهاى انسانى و مجاهد تبار خود بدان رسيده اند.قدرت حاكم در دوره ى هر يك از اين دو برادر، يگانه عاملى بود كه شرائط خاصى از لحاظ دوستان و ياوران و شرائط خاصى از لحاظ دشمنان و معارضان براى وى ايجاد كرده بود كه به شرائط آنديگرى شباهتى نميداشت و بديهى است كه دو گونگى شرائط، لازمه ى طبيعى اش دو گونگى شكل جهاد و در نتيجه، دو گونگى پايان و فرجام ماجرا بود.