فاطمه ى زهراء در كلام اهل سنت (جلد 2) - فاطمه زهرا (س) در کلام اهل سنت جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فاطمه زهرا (س) در کلام اهل سنت - جلد 2

سید مهدی هاشمی حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فاطمه ى زهراء در كلام اهل سنت (جلد 2)

پيشگفتار

بسم اللَّه الرحمن الرحيم السلام عليك يا بضعه رسول الله يا بنت محمد- صلى الله عليه و آله و سلم - يا فاطمه الزهرا- سلام الله عليها-.

بعد از حمد و ثناى خداوند و درود بر انبياى عظام به ويژه محمد مصطفى و ائمه ى معصومين- عليهم السلام -.

منت و سپاس ذات يگانه را كه توفيقات و الطاف و بركاتش را بر اين بنده ى عاصى مرحمت فرمود تا جلد اول. كتاب «فاطمه زهرا- سلام الله عليها- در كلام اهل سنت از ولادت تا رحلت پيامبر» بعد از سه سال تلاش و تحقيق و همكارى دوستان و عزيزان به زيور طبع آراسته گرديد، و در ايام خجسته ى عيد سعيد قربان و غدير خم، بسال 1376 با زحمت و جديت مسئول محترم انتشارات حر و ويراستارى دانشور گرامى، آقاى محمد بديعى در بهترين ايام و لحظات به دست و دوستان كوثر الهى پيامبر رحمت- صلى الله عليه و آله و سلم- رسيد. و از پيشگاه خداوند متعال سپاسگزارم كه بركاتش را شامل حال نمود، تا اين كه جلد دوم «فاطمه ى زهرا- سلام الله عليها- در كلام اهل سنت» را كه كارهاى اوليه و جمع آورى روايات و احاديث آن قبلا انجام شده بود، جمع بندى مطلالب و تحقيق و بررسى نهايى آن به حمدالله به اتمام رسيد. باشد كه كوثر و مائده آسمانى پيامبر فاطمه ى زهرا- سلام الله عليها- گوشه چشمى نمايد و تا با شفاعت او خداوند پرونده ى اين بنده ى گناهكار را به امضاى ساقى كوثر رسانده و به دست راستم دهد.

اللهم آمين و له الحمد و له الشكر

فصل اول

غمى جانكاه

در صفحات پايانى جلد اول اين كتاب «فاطمه ى زهرا- سلام الله عليها- در كتاب اهل سنت» گفته شد كه پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- در آخرين ساعات و لحظات حيات خود در خانه ى دختر گرامى اش فاطمه- سلام الله عليها- بود و در لحظه اى كه روح وى به ملكوت اعلى پرواز كرد، سر مباركش در آغوش على- عليه السلام- قرار داشت. و در اين حال فاطمه- سلام الله عليها- در كنار بستر حضرتش بود. و بدين گونه پيامبر دنيا را وداع فرمود و غمى جانكاه بر غمهاى دختر عزيزش افزوده شد. قطعا سخت ترين و سرنوشت سازترين دوران زندگى وى با رحلت پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- شروع شد. على- عليه السلام- همسر گرامى اش را تسلى و دلدارى مى داد و خطاب به فاطمه- سلام الله عليها- مى فرمود: خداوند صبر و پاداش شما را در غم رحلت پدرتان زياد فرمايد.

از 28 صفر سال 11 هجرى قمرى (رحلت پيامبر اكرم) تا 13 جمادى الاولى و يا 3 جمادى الاخرى [ بنابر اقوال اهل سنت بعضى شش و بعضى چهار ماه پس از رحلت پيامبر اكرم را گفتند.] همان سال كه رحلت آن بانوى بزرگ اسلام اتفاق افتاد، حساسترين و ناگوارترين برهه ى زندگى فاطمه- سلام الله عليها- بوده است.

سرانجام پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- از دنيا رفت و على- عليه السلام- و فاطمه- سلام الله عليها- و عباس و ديگران، مشغول غسل و كفن و دفن جنازه ى مطهر پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- شدند. اما عده اى كه خود را به صحابه و يار وى مى دانستند، آن حضرت را رها كرده، براى تعيين خليفه كردند. و بر خلاف صريح قرآن و فرمايشات پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- زير سقفى به نام «سقيفه» در حالى كه تعدادشان از انگشتان يك دست تجاوز نمى كرد جمع شدند، و به قول معروف انقلاب سفيد و بدون خون ريزى را با انكار آيه هاى ابلاغ، مودت، تطهير و مباهله و نيز سوره هاى كوثر و هل اتى انجلام دادند. و اقعا هر انسانى كه از اندك وجدانى برخوردار باشد و به وجدانش مراجعه كند و اين قضيه ى «سقيفه» را بررسى و تامل بنمايد، و آن همه سفارشات پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- درباره ى دخترش و ولايت و جانشين على- عليه السلام- و پيروى از قرآن و عترت را مد نظر قرار دهد، درباره ى اين كه آقايان پيكر پاك و مطهر پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- را بدون غسل، كفن و دفن روى زمين گذاشته و دست به غضب خلافت زدند، چه قضاوت خواهد كرد؟ آيا غير از اين قضاوت خواهد كرد كه اين آتش هاى زير خاكستر، فقط منتظر بودند كه پيامبر- صلى الله عليه و آله- چشم از اين جهان فرو بندد.

سرانجا آمدند و آن اجتماع را تشكيل دادند و چشمه ى زلال رسالت و امامت را كدر و آلوده به هواهاى نفسانى و شيطانى نمودند. اكنون حوادث و جريان غصب خلافت و ولايت و نيز ناراحتى و رنج بانوى دو عالم را از زبان محدثين و مورخين اهل سنت نقل و بررسى مى نمائيم:

عمر رضا كحاله در كتاب «اعلام النساء» مى گويد:

«ولملا ثقل- صلى الله عليه (و آله) و سلم- و جعل الموت يتغشاه قالت فاطمه- سلام الله عليها-: واكرب اباه فقالها النبى- صلى الله عليه (و آله) و سلم- ليس على ابيك كرب بعد اليوم، فلما توفى قالت: يا ابتاه اجاب ربا دعاه، يا ابتاه من جنه الفردوس ماواه يا ابتاه الى جبرئيل نعناه [ صحيح بخارى، ج 5، ص 15 و مسند ابى داود، ج ص، بلا كمى اختلاف و نورالابصار شبلنجى، ص 53.] و لما دفن رسول الله- صلى الله عليه (و آله) و سلم- اقبلت فاطمه على انس بن مالك فقالت يا انس كيف طابت انفسكم تحثوا على رسول الله- صلى الله عليه (و آله) و سلم- التراب ثم بكت، قالت فى رثاه:



  • اغبر افاق السماء و كورت اغبر افاق السماء و كورت


  • شمس النهار واظلم العصران شمس النهار واظلم العصران




  • فالارض من بعد النبى كئيبه فالارض من بعد النبى كئيبه


  • اسفاء عليه كثيره الرجفان اسفاء عليه كثيره الرجفان




  • فليبكه شرق البلاد و غربها فليبكه شرق البلاد و غربها


  • و لتبكه مضر و كل يمان و لتبكه مضر و كل يمان




  • و ليبكه الطود العظيم جوده و ليبكه الطود العظيم جوده


  • و البيت ذوالاستلار والاركان و البيت ذوالاستلار والاركان




  • يا خاتم الرسل المبارك ضوه يا خاتم الرسل المبارك ضوه


  • صلى عليك منزل القرآن صلى عليك منزل القرآن


و وقفت فاطمه- سلام الله عليها- على قبر النبى- صلى الله عليه (و آله) و سلم- واخذت قبضه من تراب القبر فوضعتها على عينها و بكت و انشات تقول:



  • ماذا على من ثم تربه احمد ماذا على من ثم تربه احمد


  • ان لا يشم مدى الزمان غواليا ان لا يشم مدى الزمان غواليا




  • صبت على مصائب لو انها صبت على مصائب لو انها


  • صبت على الايام صرن لياليا صبت على الايام صرن لياليا


و قلالت على قبره- صلى الله عليه (و آله) و سلم-:



  • انا فقدناك فقد الارض و ابلها انا فقدناك فقد الارض و ابلها


  • و غاب مذغبت عنا الوحى والكتب و غاب مذغبت عنا الوحى والكتب




  • فليت قبلك كان الموت صادفنا فليت قبلك كان الموت صادفنا


  • لما نعيت و هالت دونك الكثب لما نعيت و هالت دونك الكثب


[ اعلام النسلاء، ج 4، ص 114 و 113 و تذكره ابن جوزى، ص 285 والثغور الباسمه فى مناقب الفاطمه، ص 36.] .

و قتى كه بيمارى پيامبر اكرم- صلى الله عليه و آله و سلم- سنگين و شديد شد و مرگ او را فرا گرفت، فاطمه- سلام الله عليها- مى گفت: وامصيبتا پدرم در رنج و زحمت بيمارى است. پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- خطاب به او فرمود: بعد از اين روز، ديگر بر پدرت هيچ گونه سختى و ناراحتى نيست. وقتى كه پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- رحلت فرمود، فاطمه- سلام الله عليها- در مرگ پدر ناله و ضجه مى كرد، و مى گفت: واى پدرم، پدرم دعوت پروردگارش را اجابت كرد. اى پدر! بهشت فردوس منزلگاه و ماواى توست، اى پدر! جبرئيل امين خبر مرگ تو را آورد.

هنگامى كه پيكر پاك پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- را دفن كردند، فاطمه- سلام الله عليها- رو به طرف انس بن مالك كرده فرمود: اى انس! چگونه طاقت آورديد و تحمل كرديد و بر خودتان قبولانديد كه خاك ها را بر پيكر پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- ريختيد و بدن مطهرش را در دل خاك قرار داديد. و بعد فاطمه- سلام الله عليها- گريه كرد و در رثاى پدر گراميش فرمود: اطراف آسمانها تاريك و غبارآلود شد و نور خورشيد گرفته شد. زمين و زمان از رحلت پيامبر رحمت تاريك و سياه و ظلمانى گرديد. زمين بعد از پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- گرفته، ناراحت و بسيار لرزان و در اضطراب است، پس هر آينه شرق و غرب عالم و شهرها و بلاد و ملتها بايد بگريند، اى پدر! طايفه ها و همه ى سرزمينها براى تو مى گريند، هر آينه كوههاى بزرگ و قله هاى مرتفع و خانه ها و اهل آن بايد براى رحلت پيامبر رحمت- صلى الله عليه و آله و سلم- گريه ى سختى كنند، اى خاتم پيامبران! كه داراى نور مبارك و خجسته ى هستى، درود خدا بر تو، درود و تحيت مى فرستيم بر تو كه اين درود و تحيت نازل شده در قرآن است.

بعد عمر رضا كحاله مى گويد: فاطمه- سلام الله عليها- در كنار قبر پيامبر- صلى الله عليه (و آله) و سلم- ايستاد و يك مشت از خاك قبر را برداشت، بر چشم خود گذاشت و استشمام نموده و گريه كرد و اين اشعار را انشاد فرمود: چه خوب است كسى كه تربت پاك احمد را استشمام كرده است، در طول زمان سختيها و مشقتها را استشمام نكند. (يعنى اگر كسى تربت پاك پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- را داشته باشد و به آنچه كه وى فرموده عمل كند، در طول زمان دچار مشكلات و ناملايمات نمى شود) مصيبتها و گرفتاريهايى بر من وارد و نازل شد كه اگر به روزگار وارد مى شد، هر آينه شبى تار و تاريك مى گرديد.

فاطمه- سلام الله عليها- خطاب به قبر پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- فرمود: اى رسول خدا! همانا ما تو را از دست داديم، مثل اين كه زمين باران رحمتش را از دست بدهد. وحى و نزول جبرئيل و كتب آسمانى و رفت و آمد ملائكه و فرشتگان از ما قطع شد، اى كاش پيش از تو مرگ مرا با خود مى برد، تا خبر مرگ تو را نمى شنيدم، و به غم از دست دادن تو مبتلا نمى شدم و اين قدر گريه و زارى نمى كردم، نزديك است كه من به ت و ملحق شوم، زندگى بدون تو برايم مشكل است.

ناله ها و ضجه هاى پاره ى تن پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- در رثاى پدر گراميش بسيار زياد بود چنان كه در جلد اول اين كتاب «فاطمه در كلام اهل سنت» فصل هفدهم عرض شد: استغاثه و ناله هاى بانوى دو جهان باقبر مطهر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فقط براى مرگ و رحلت وى نبود، همان طورى كه گفته شد، فلاطمه- سلام الله عليها- كاتب وحى خدا و مفسر قرآن بود، مى دانست كه پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- از دنيا مى رود زيرا قرآن مى فرمايد: «كل نفس ذائقه الموت» [ سوره آل عمران، آيه 185، انبياء، آيه 35، عنكبوت، آيه 57، (هر نفسى شربت مرگ را خواهد چشيد).] و يا: «كل شى ء هالك الا وجهه» [ سوره قصص، آيه 88 (هر چيز جز ذات پاك الهى نابود و فانى است.] و نيز مى دانست كه در قرآن آمده است: «ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افائن...». [ سوره آل عمران، آيه ى 144، (نيست محمد مگرى پيامبرى از طرف خدا كه پيش از او نيز پيامبرانى بودند و از اين جهان درگذشتند و اگر او نيز به مرگ يا شهادت درگذشت...).] پس گريه هاى بانوى دو سرا براى چه بوده است؟ آيا بغير از اين بوده كه گوهر رسالت مى بيند كه چشمه ى زلال و صاف نبوت و ولايت را گل آلود كرده اند و به انحراف مى كشانند؟ نمونه ى بارز آن اين كه هنوز روح مطهر پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم- به ملكوت اعلى نپيوسته بود كه آن يكى گفت: «حسبنا كتاب الله و هذا الرجل يهجر»: قرآن خدا ما را بس است و اين مرد هذيان مى گويد. و لذا فاطمه- سلام الله عليها - حق دارد بگويد كه: «فليت قبلك كان الموت صادفنا»: اى لاش پيش از تو مرگ جان مرا مى گرفت، تا اينكه شاهد و ناظر اين همه خيانت به اسلام و مسلمين نبودم.

بلى خواننده ى گرامى! شما هم حق را به اين نگارنده مى دهيد كه گريه هاى فاطمه- سلام الله عليها- فقط براى مرگ پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- نبوده، درست است كه انسان وقتى پدر عزيزش را از دست مى دهد گريه مى كند و ناراحت مى شود و برايش اشك مى ريزد و چه بسا گريه براى والدين (تا آنجا كه از حد اعتدال خارج نشود) اجر و ثوابى هم دارد، آن هم پدرى كه مانند پيامبر رحمت- صلى الله عليه و آله و سلم- باشد، ولى گريه ها و اشكهاى فاطمه- سلام الله عليها- با گريه هاى كسى كه پدر را از دست داده است فرق مى كند. و مى شود گفت كه فاطمه- سلام الله عليها- براى از دست دادن دو پدر گريه و ناله مى كرده است، يكى پدر نسبى و صلبى كه حضرت محمد- صلى الله عليه و آله و سلم- بود و ديگرى پدر رسالتى و نبوى و ولايى و پامال شدن 23 سال زحمت پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- كه فرمود: «ما اذى نبى مثلى»: هيچ پيامبرى در راه انجام رسالت مثل من اذيت نشده است.

فصل دوم

اهانت به پيامبر در آخرين ساعات زندگى

اكنون به چند مورد از علل گريه هاى فاطمه ى زهرا- سلام الله عليها- اشاره مى كنيم:

ابن ابى الحديد به نقل از صحيحين (كه ظاهرا صحيح بخارى و صحيح مسلم است) مى گويد: «و فى الصحيحين ايضا، خرجاه معا عن ابن عباس، انه كان يقول: يوم الخميس، و ما يوم الخميس! ثم بكى حتى بل دمعه الحصا، فقلنا: يابن عباس، و ما يوم الخميس قال: اشتد برسول الله- صلى الله عليه (و آله)- و جعه، فقال: ائتونى بكتاب اكتبه لكم [ در صحيح مسلم «ائتونى اكتب لكم كتابا» آمده است.] لا تضلوا بعدى ابدا. فتنازعوا فقال: انه لاينبغى عندى تنازع فقال قائل: ما شانه اهجر؟... فقال: اخرجوا المشركين من جزيره العرب و اجيزوا الوفد بنحو ما كنت احيزهم. و سئل ابن عباس عن الثالثه، فقال: اما الا يكون تكلم بها واما ان يكون تكلم بها واما ان يكون قالها فنسيت». [ شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 54 و 55، و صحيح مسلم، ج 3، ص 1257 و 1258 و در عبارت صحيح مسلم آمده است: «قال: وسكت عن الثالثه او قال: فانسيتها» والسيره النبويه، ج 4، ص 450 والبدايه والنهايه، ج 5، ص 200 و صحيح بخارى، ج 13، ص 3، 13 و فتح البارى، ج 6، ص 271 والجزيه و الموادعه، حديث 3168، ج 8، ص 132 و المغازى، حديث 4432.] در صحيحين نيز به نقل از ابن عباس آمده است كه او براى هميشه از روز پنجشنبه ياد مى كرد: و مى گفت چه روزى است روز پنجشنبه؟! و بعد گريه مى كرد و آن قدر اشك مى ريخت تا اين كه از اشك چشم وى سنگها و ريگها خيس مى شد. به ا و گفتند: اى ابن عباس! چه روزى است روز پنجشنبه كه شما را اين قدر محزون كرده است، وى در جواب گفت: روز پنجشنبه روزى بود كه رسول خدا- صلى الله عليه و آله و سلم- درد و بيماريش شدت پيدا كرد و ناراحتى وى زياد شد و فرمود: براى من كاغذ و قلمى بياوريد تا براى شما چيزى بنويسم كه بعد از من هرگز گمراه نشويد، آنها كه در اطراف رسول خدا بودند از آوردن قلم و كاغذ اختلاف كردند، پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- فرمود: در نزد من نزاع و دعوا سزاوار نيست و دعوا نكنيد، يك گوينده گفت: حال او چگونه است؟ آيا هذيان مى گويد!!... تا اين كه پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- فرمود: مرا رها كنيد و برويد، در اين حالى كه من هستم بهتر از آن حال و اوضاعى است كه شما در آن هستيد، بعد پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- سه چيز را دستور داد و فرمود: مشركين را از جزيره العرب و حجاز بيرون كنيد، سپاه را همان طورى كه من تجهيز كردم شما هم تجهيز كنيد. از ابن عباس از دستور سوم پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- سوال شد، ابن عباس يا اين كه دستور سوم را (از جهت ترس از حكومت) نگفته است و يا اين كه گفته فراموش كردم و به اين علت بود كه ابن عباس (از اين كه پيامبر خدا مى خواست آخرين دستورات پروردگارش را بنويسد و نگذاشتند) ناراحت بود و اشك مى ريخت. و علت اين كه ابن عباس دستور سوم پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- را نگفته است، آن وصايت على- عليه السلام- بوده است، يعنى اين كه از على- عليه السلام- پيروى كنيد تا گمراه نشويد. و اگر مى گذاشتند تا پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- آخرين سفارشات خود را بنويسد، آن جز پيروى از على و عترت- عليهم السلام- چيز ديگرى نبوده است. چنان چه اين مطلب در روايات ائمه ى معصومين عليهم السلام- و كتب مشايخ شيعه رضوان الله تعالى عليهم به كرات آمده است و از صدر همين روايت ابن ابى الحديد و سوالاتى كه از هزيل شرحبيل و از عبدالله بن ابى اوفى و از عايشه در رابطه ى با وصيت پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- نسبت به على- عليه السلام- مى شود و هر كدام يك جورى جواب دادند، دست مى آيد كه دستور سوم پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- پيروى از على- عليه السلام- بوده است و قرينه ى مقاليه و مقاميه هم به همين مطلب دلالت مى كند و اين كه ابن عباس آن را نگفته چه

/ 43