فصل دهم - فاطمه زهرا (س) در کلام اهل سنت جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فاطمه زهرا (س) در کلام اهل سنت - جلد 2

سید مهدی هاشمی حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل دهم

فيى ء از نگاه قرآن

در فصل گذشته ترجمه ى خطبه ى فاطمه- سلام الله عليها- را ملاحظه فرموديد و اينكه فقط به ترجمه ى آن اكتفا شد و از تحليل و بررسى خطبه خوددارى شد به دو علت بود: يكى اينكه تحليل و بررسى آن خود كتاب مستقلى مى شود، و علت ديگر اينكه خطبه ى بى بى دو عالم را بزرگانى مانند علامه ى امينى، در الغدير و علامه ى مجلسى، در بحار الانوار و مولى محمد على بن احمدالقراچه داغى تبريزى انصارى در كتاب «اللمعه البيضاء فى شرح خطبه الزهراء» و علامه سيد محمد كاظم قزوينى، در كتاب فاطمه من المهد الى اللحد و نيز بعضى از بزرگان ديگر تحليل و تفسير و بررسى نموده اند و با توجه به تفسير و تحليل عالمانه و عارفانه ى آن بزرگواران از تحليل خطبه در ضمن اين كتاب خوددارى شد. و اگر حيات عاريه باقى بود، در فرصت ديگر انشاالله خدمت هر چند كوچكى به ساحت قدس و ملكوتى فاطمه- سلام الله عليها- در زمينه ى شرح و بررسى خطبه ى عارفانه ى وى خواهد شد.

فاطمه- سلام الله عليها- در خطبه ى كوبنده و سرنوشت ساز خود به غصب فدك و ميراث پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- استدلالات و اشاراتى فرمود و به آيات نورانى قرآن استدلال نمود، پس مناسبت دارد كه فدك را از نظر قرآن بررسى كنيم كه آيا فدك غنيمت بوده و يا اينكه فيى ء بوده است؟ و اگر فيى ء بوده، فيى ء از نظر قرآن بر چه چيزى اطلاق مى شود؟ و آيا فيى ء مال همه است و يا اينكه مخصوص پيامبر اسلام- صلى الله عليه و آله و سلم- مى باشد؟ خداوند تبارك و تعالى در قرآن كريم مى فرمايد: «و ما افاء الله على رسوله منهم فما اوجفتم عليه من خيل و لا ركاب و لكن الله يسلط رسله على من يشاء و الله على كل شى ء قدير.» [ سوره حشر، آيه 6.] : و آنچه را كه خدا از مال آنها (يعنى يهوديان بنى نضير) به رسم غنيمت باز دارد، متعلق به رسول است، كه شما سپاهيان اسلام بر آن هيچ اسب و استرى نتاختيد ( و آزار كارزار نكشيديد وليكن خدا رسولانش را بر هر كه خواهد مسلط مى گرداند و خدا بر هر چيز تواناست. و نيز فرموده است: «و ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول و لذى القربى واليتامى و المساكين و ابن السبيل كيلا يكون دوله بين الاغنياء منكم و ما آتيكم الرسول فخذوه و مانهى كم عنه فانتهوا واتقوا الله ان الله شديد العقاب» [ سوره حشر، آيه 67.] : و آنچه كه خدا از اموال كافران آن ديار به رسول خود غنيمت داد، متعلق به خدا و رسول و ائمه (خويشاوندان) رسول است و يتيمان و فقيران و رهگذران، اين حكم براى آن است كه غنائم دولت توانگران را نيفزايد (بلكه به مبلغان دين و فقيران اسلام تخصيص يابد) و شما آنچه كه رسول حق دستور دهد (منع يا عطا كند) بگيريد و از هر چه نيه كند واگذاريد و از خدا بترسيد كه عقاب خدا بسيار سخت است.

فيى ء از نظر لغت از ماده ى فاء يفيى ء به معنى رجع است و در مصباح المنير آمده است: «فاء الرجل يفى فيئا من باب رجع» [ المصباح المنبر، ج 2، ص 486.] : فاء به معنى مردى كه فيى ء را برمى گرداند و از باب رجع است و بعد فيومى مى گويد: فيئا به معنى برگشت از جانب مغرب به طرف مشرق است. ابن منظور در لسان العرب مى گويد: «و اصل الفيى ء: الرجوع، سميى هذا المال فيئا لانه رجع الى المسلمين من اموال الكفار عفوا بلا قتال» [ لسان العرب، ج 10.] ابن منظور بعد از آن كه آيه 6 سوره حشر را در رابطه با فيى ء و اموال بنى نضير نقل كرده، مى گويد: فيى ء به معنى رجوع است و اينكه مال «بنى نضير» فيى ء ناميده شده است براى اين است كه از اموال كفار بدون جنگ به مسلمانان و پيامبر اسلام- صلى الله عليه و آله و سلم- برگشت. در المنجد آمده است: «فاء يفيى ء فيئا: اى رجع» [ المنجد، ص 601.] : فاء به معنى رجوع و برگشت چيزى مى باشد.

ابن اثير دربارى فيى ء گفته است: «قد تكرر ذكر الفيئى فى الحديث على اختلاف تصرفه، و هو ما حصل للمسلمين من اموال الكفار من غير حرب و لا جهاد، و اصل الفيئى الرجوع... كانه كان فى الاصل لهم فرجع اليهم» [ البدايه والنهايه، ج 3، ص 482.] مسئله ى فيى ء در حديث با برداشتهاى متفاوت زيادى آمده است، آنچه كه از اموال كفار بدون جنگ و جهاد به دست مسلمين رسيده است آن را فيى ء مى گويند، و اصل فيى ء هم رجوع و برگشت مى باشد، گويا آن (فيى ء) در اصل براى مسلمين بوده و سپس به ايشان برگشته.

در المعجم الوسيط آمده است: «فاء فيئا: رجع يقال: فاء عن غضبه، و فاء الى حلمه. و ايضا قال الفيئى الخراج والغنيمه تنال بلا قتال» [ المعجم الوسيء ج 2، ص 707.] : فيى ء به معنى برگشت است گفته مى شود فلان شخص از غضب خودش، به حلم و بردبارى خود برگشت. و نيز گفته است فيى ء خراج و غنيمتى است كه بدون جنگ و كارزار به دست آمده است. در مجمع البحرين بعد از آن كه آيه 6 سوره 59 «وما افاءالله على رسوله...» را ذكر مى كند مى گويد: «و اصل الفيئى الرجوع كانه فى الاصل لهم ثم رجع اليهم، فيئى جمعه، افياء و فيوء» [ مجمع البحرين، ج 1، ص 334 باب مااوله الفاء.] : اصل فيى ء به معنى رجوع و برگشت مى باشد، گويا مال (بنى نضير) در اصل براى مسلمين بوده و به آنها برگشته است، و جمع فيى ء افياء و فيوء مى باشد.

از لغات فارسى در معنى فيى ء، حسن عميد در فرهنگ خود گفته است: «به معنى غنيمت و خراج، آنچه كه از دشمن بدون جنگ و از طريق تسليم يا مصالحه و عقد پيمان گرفته شود، اعم از زمين يا اموال، افياء وفيوء جمع آن». [ فرهنگ عميد، ج 2، ص 1556.] دكتر محمد معين درباره ى فيى ء مى گويد: «1- همه ى چيزهايى كه از دشمن گرفته شود، 2- همه ى چيزهايى كه مى توان «بدون جنگ» از كفار گرفت يعنى فيئى به چيزهاى اطلاق مى شود كه مى توان به مسالمت گرفت، و از «غنيمت» جدا كرد، فيى ء اعم است از زمينى كه سكنه ى آن به موجب عهد نامه تسليم شده اند. چنين سرزمينى به خدا و رسول او تعلق دارد.» [ فرهنگ معين، ج 2، ص 2590.] بنابراين معنى «ما افاء الله على رسوله» اين است كه: هر چه بر پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم- برگردد و بدون لشكركشى و تاخت و تاز و جنگ به دست حضرت برسد، پس آن مخصوص وى مى باشد و از امول او محسوب مى شود، و آن را در كارهاى شخصى در زمان زندگانيش مصرف مى كند و اين مسله مورد اتفاق و اجماع امت اسلام مى باشد. اين اموال بعد از رحلت پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- طبق صريح آيه ى (ذوى القربى) به نزديكان مخصوص پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- تعلق دارد و غير آنها نمى توانند در آن تصرف كنند و از بيت المال هم نيست و به مسلمانان هم تعلق ندارد، چرا كه حكم آن را قرآن تعيين نموده است.

فخر رازى در اين رابطه گفته است: «و معنى الايه ان الصحابه طلبوا من الرسول- عليه الصلاه والسلام- ان يقسم الفيئى بينهم كما قسم الغنيمه بينهم، فذكر الله الفرق بين الامرين، و هو ان الغنيمه ما اتعتبم انفسكم فى تحصيلها و او جفتم عليها الخيل والركاب، بخلاف الفيئى فانكم ما تحملتم فى تحصيله تعبا، فكان الامر فيه مفوضا الى الرسول يضعه حيث يشاء» [ تفسير كبير، ج 29، ص 384 و تفسير المراغى، ج 10، ص 37 و تفسير جامع الاحكام القرآن، ج 18، ص 11.] : اصحاب از پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- خواستند همان طورى كه غنيمتهاى جنگى را بين مسلمانان تقسيم مى كرد، فيى ء را هم بين مسلمين تقسيم كند. خدا در جواب خواسته ى آنان اين آيات را نازل فرمود، كه اين دو با هم فرق دارند، چون در مورد غنيمت شما مسلمين خستى و مشتق را تحل كرده ايد و به نيروى قهرى و لشكركشى و جنگ بر آن مسلط شده ايد، ولى در مورد فيى ء شما سختى و مرارت را تحمل ننموده ايد، پس آن مخصوص رسول مى باشد و در هر مصرفى كه مصلحت بداند آن را خرج مى كند.

زمخشرى در اين رابطه همان بيانى كه فخر رازى داشت بيان كرده و بعد گفته است: «لم يدخل العاطف على هذه الجمله: لانه بيان للاولى، فهى منها غير اجنبيه عنها، بين لرسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- ما يصنع بما افاء الله عليه و امره ان يضعه حيث يضع الخمس من الغنائم مقسوما على الاقسام الخمسه» [ تفسير الكشاف، ج 4، ص 502.] : حرف عطف بر جمله ى «ما افاء الله» در آيه دوم وارد نشده تا اينكه جمله دوم را بر جمله اول «و ما افاء الله» عطف بگيرد، با توجه به اينكه اين دو جمله از جهت بيان موضوع اجنبى هم نيستند. سپس زمخشرى مى گويد: علت عدم حرف عطف اين است كه جمله ى «ما افاء الله» در آيه دوم عطف بيان است براى جمله «وما افاء الله» و آيه دوم آيه اول را بيان مى كند و كيفيت مصرف فيى ء را تعيين مى نمايد و پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- فيى ء را بايد مانند خمس مصرف كند. فيى ء در آيه ى دوم در مقام بيان مصرف فيى ء كه در آيه اول ذكر شده مى باشد و تعميمى كه در فيى ء دوم داده شده است علت آن اين است كه فيى ء اهل القربى را بيان مى كند و فيى ء در آيه ى اول اموال بنى نضير و ساير املاك اختصاصى رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- را شامل مى شود ولى در آيه ى دوم «فلله و للرسول» را مى گويد، يعنى اينكه قسمتى از اين فيى ء اختصاص به خدا دارد و بايد در راه خدا بر حسب مصلحت و صواب ديد پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- مصرف شود و يك قسمت ديگر آن از آن رسول است، و اختصاص به وى دارد كه آن را براى شخص خود برداشت مى كند، و ذى القربى و يتامى و مساكين و ابن سبيل كه در آيه آمده است مقصود نزديكان پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- مى باشند نه اينكه عموم مؤمنين از اقرباى پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- به حساب بيايند، چنانچه حضرت سيد الساجدين- عليه السلام- فرموده است: «هم قربائنا و مساكيننا و ابناء سبيلنا» آنها (ذوى القربى) نزديكان ما و فقراى ما و راه ماندگان ما اهل بيت اند و روايتى به همين مضمون از اميرالمؤمنين على- عليه السلام- هم نقل شده است.

علامه آلوسى بغدادى مى گويد: «روى ان بنى النضير لما اجلوا عن اوطانهم و تركوا رباعهم و اموالهم طلب المسلمون تخميسها كغنائم بدر فنزل (ما افاء الله على رسوله منهم) «فما او جفتم عليه» كانت لرسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- خاصه، فقد اخرج البخارى، و مسلم، و ابو داود، والترمذى، والنسائى، و غيرهم عن عمر بن الخطاب (ض) قال: كانت اموال بنى النضير مما افاء الله تعالى على رسوله- صلى الله عليه و آله و سلم- مما لم يوجف المسلمون عليه بخيل و لا ركاب و كانت الرسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- خاصه فكان ينفق على اهله منها سنه ثم يجعل ما بقيى فى السلاح والكراع عده فى سبيل الله تعالى» [ تفسير روح المعانى، ج 28، ص 44 و تفسير روح البيان، ج 9، ص 426 و 427 و تفسير المراغى، ج 10، ص 38.] : روايت شده است كه طايفه ى بنى نضير وقتى كه از وطن خودشان كوچ كردند و سرزمينها و باغاتشان را رها كردند، مسلمانان از پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- خواستند كه اموال آنها را هم مثل غنيمت جنگ بدر تخميس و تقسيم كند، تا اينكه آيه ى «ما افاء الله على رسوله» نازل شد، بعد از نزول آيه ى مزبور، اموال و سرزمين بنى نضير مخصوص پيامبر شد. بعد آلوسى مى گويد: بخارى، مسلم، و ابو داود، ترمذى، نسائى، و غير آنها از عمر بن خطاب نقل كرده اند كه گفته است: اموال بنى نضير از اموالى است كه مصداق آيه ى «ما افاء الله» بوده و اختصاص به رسول خدا- صلى الله عليه و آله و سلم- مى باشد و از اموالى است كه مسلمانها از راه جنگ و كارزار به دست شان نيامده بود، و از درآمد آن نفقه ى سال خانواده و اهل و عيال خود را مى داد و مابقى را براى تجهيز سپاه مصرف مى كرد.

محمد بن جرير طبرى بعد از آن كه روايات چندى در تفسير آيه ى شريفه ى «ما افاء الله» نقل كرده، مى گويد: «عن ابن عباس قوله: «ما افاء الله» قال: امر الله عزوجل نبيه بالسير الى قريظه و النضير و ليس للمسلمين يومئذ خيل و لا ركاب يوجف بها... و هى لرسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- فكان من ذالك خيبر و فدك، و قراء عرنيه، و امر الله رسوله ان يعد لينبع فاتاها رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- فاحتواها كلها فقال الناس هلا قسمها فانزل الله عزوجل عذره» [ تفسير جامع البيان، ج 18، ص 24.] : ابن عباس درباره ى آيه ى «ما افاء الله» گفته است: خداوند امر فرمود به پيامبرش كه به دو سرزمين قريظه و بنى نضير برود و سرزمينهاى مزبور هم از طرف مسلمانان با لشكركشى و كارزار به دست نيامده بود و هر مال و زمينى كه بدون لشكركشى و قهر و غلبه به دست آيد، آنها مال پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- بوده و از آن نوع سرزمينها هم خيبر و فدك و قريه هاى عرنيه بود كه خدا به رسولش دستور فرمود آنها را آماده كند تا اينكه حاصل دهد. رسول خدا- صلى الله عليه و آله و سلم- آمد تمام سرزمينها را تصرف فرمود و مردم به پيامبر عرض كردند كه آنها را مثل غنيمت تقسيم كند، آيه نازل شد: آن چيزهايى كه خدا به پيامبرش مى بخشد و شما هم سختى و جنگ و لشكركشى را براى به دست آوردن آنها متحمل نشده ايد، آنها مال خصوصى پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- مى باشد.

سيد قطب درباره ى فيى ء مى گويد: «و كانت اموال بنى النضير فيئا خالصا لله و للرسول لم يوجف المسلمون عليه بخيل و لا جمال» [ فى ظلال القرآن، ج 8، ص 31.] : اموال بنى نضير و قريظه مخصوص رسول خدا بود، چون سرزمين آنها با جنگ و لشكركشى و اسب و شتر سوارانى فتح نشده بود، بلكه خودشان جلاى وطن كرده بودند.

ابوالفضل رشيد الدين الميبدى در تفسير «كشف الاسرار و عده الابرار» معروف به تفسير خواجه عبدالله انصارى مى گويد: «الفيئى فى اللغه: الرجوع و هو فى الشرع عباره عن كل مال يرجع من الكفار الى المسلمين بغير قتال و لا ايجاف... و معنى الايه: «ما افاء الله على رسوله» من اموال «اهل القرى» يعنى قريظه والنضير و فدكا و خيبرا و قرى عرنيه و ينبع جعلها الله سبحانه لرسوله- صلى الله عليه و آله و سلم-» [ كشف الاسرار و عده الابرار، ج 10، ص 36 النبوه الطثانيه و انوار التنزيل و اسرار التاويل، و تفسير الجلالين، و المحلى، ج 2، ص 465.] : فيى ء در لغت به معنى برگشت، و در شرع عبارت از هر مال كه از كفار بدون جنگ و اسب و شتر دوانى به دست مسلمانها رسيده است مى باشد، تا اينكه مى گويد: معنى آيه «ما افاء الله» اموال و سرزمين اهل قرى (قريظه، بنى نضير، فدك، خيبر، و قراى عرنيه و ينبع) كه خدا همه ى آنها را مخصوص پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- قرار داد.

جلال الدين سيوطى بعد از آن كه روايت آلوسى را نقل كرده درباره ى فيى ء مى گويد: «واخرج عبدالرزاق و البيهقى، ابن المنذر عن الزهريى فى قوله فما اوجفتم عليه من خيل و لا ركاب قال: صالح النبى- صلى الله عليه و آله و سلم- اهل فدك و قرى سماها و هو محاصر قوما آخرين فارسلوا بالصلح فافاءها الله عليهم من غير قتال...» [ الدر المنثور، ج 6، ص 192 و سنن الكبرى، ج 9، ص 427.] : عبدالرزاق و بيهقى و ابن منذر از زهرى درباره ى قول خدا «فما اوجفتم...» نقل كرده اند كه پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- با اهل فدك و قراى ديگر كه در محاصره بودند مصالحه و صلح فرمود و فدك و قراى تابعه و اموال بنى نضير را خداوند مخصوص پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- قرار داد. سپس سيوطى در آخر، روايتى ديگر را از قول عمر بن خطاب نقل كرده و گفته است: صفايا (باغات، سرزمين) بنى نضير و خيبر و فدك براى رسول خدا- صلى الله عليه و آله و سلم- بود. و بعد دنبال روايت مواردى كه پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- آنها را مصرف كرده بيان كرده است.

علامه نظام الدين الحسن بن محمد بن حسنى القمى النيشابورى در تفسير «غرائب القرآن و رغائب الفرقان» كه در حاشيه تفسير طبرى چاپ شده است، بعد از آن كه فرق بين غنيمت و فيى ء را بيان مى كند و اشاره ى به اعتراض بعضى از مردم (مبنى بر اينكه اموال بنى نضير بعد از جنگ و قتال به دست آمده و آنها در محاصره بودند و بعد صلح نمودند و از سرزمين شان كوچ كردند بنابراين اموال آنها غنيمت است نه فيى ء) مى كند، دو جواب از قول مفسرين مى دهد: در جواب اول مى گويد: «انها لم تنزل فى بنى النضسر و انما نزلت فى فدك و لهذا كان رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- ينفق على نفسه و على عياله من غله فدك و يجعل الباقى فى السلاح والكراع» [ تفسير غرائب القرآن و رغائب الفرقان در حاشيه تفسير طبرى، ج 18، ص 37.] : آيه ى «ما افاء الله» در شأن بنى نضير نازل نشده بلكه در رابطه ى با فدك نازل شده است و آن از اين جهت بود كه رسول خدا- صلى الله عليه و آله و سلم- از درآمد و محصولات فدك براى خود و اهل و عيالاتش مصرف مى فرمود و باقى را براى تجهيز و تهيه سلاح و آماده كردن سپاه استفاده مى كرد. و بعد در جواب دوم مى گويد: اگر تسليم شويم كه آيه درباره ى بنى نضير نازل شده باشد و لكن اموال بنى نضير چون كه بواسطه ى لشكركشى و قهر و غلبه و اسب و شتر دوانى به دست نيامده بود، لذا آن مال مخصوص پيامبر و نزديكان وى مى باشد.

محمد بن احمد انصارى قرطبى متوفى 671 درباره ى فيى ء در مسئله ى دوم از مسائل ده گانه پيرامون آيه دوم «ما افاء الله على رسوله من اهل القرى» مى گويد: «قال ابن عباس: هى قريظه والنضير، و هما بالمدينه و فدك، و هى على ثلاثه ايام من المدينه و خيبر و قرى عرنيه وينبع جعلها الله لرسوله» [ تفسير جامع الاحكام القرآن، ج 18، ص 12.] : ابن عباس گفت: قرائى كه در آيه آمده عبارت است از قريظه و بنى نضير كه نزديك مدينه بودند و فدك كه در فاصله سه روزه راه از مدينه دور هست و خيبر و قراى عرينه و ينبع كه خدا همه ى آنها را مال مخصوص پيامبر قرار داد كه به هر عنوان كه مصلحت مى دانست مصرف مى فرمود.

ابن زكريا يحى بن زيادالفراء متوفى 207 هجرى درباره ى آيه ى «فما اوجفتم» مى گويد: «كان النبى- صلى الله عليه و آله و سلم- قد احرز غنيمه بنى النضير و قريظه و فدك، فقال له الروساء: خذ صفيك من هذه، و افردنا بالربع، فجاء التفسير: ان هذه قرى لم يقاتلوا عليها بخيل، و لم يسيروا اليها على الابل... هذه الثلاث فهو لله و للرسول خالص» [ معانى القرآن، ج 3، ص 144.] : پيامبر اسلام- صلى الله عليه و آله و سلم- وقتى كه غنيمتهاى بنى نضير و قريظه و فدك را احراز كرد، صحابه خدمت آن حضرت عرض كردند كه سهم و نصيب خود را از اينها بگير و بقيه را براى ما بگذار، تا اينكه آيه مزبور نازل شد: همانا اين قراى (بنى نضير و قريظه و فدك) را از راه جنگ و كارزار و يا دوانيدن شتر به دست نياورده ايد... تا اينكه فراء مى گويد: اين سه قريه مال مخصوص خدا و رسول اوست و ديگران در آن سهم ندارند.

بيهقى در سنن كبراى خود با سند ابن شهاب، و مالك بن اوس از قول عمر بن خطاب در مقام احتجاج گفته است: «و كان لرسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- ثلاثه صفايا:

بنو النضير، و خيبر و فدك...» [ سنن الكبرى، ج 9، ص 426.] : براى رسول خدا- صلى الله عليه و آله و سلم- سه سهم بود (يكى اموال بنى نضير، دوم خيير و سوم فدك) در صدر اين روايت، بيهقى از قول عمر بن خطاب به مالك بن اوس بن حدثان مى گويد: خداند فيى ء را مخصوص رسولش گردانيد و به او عطا كرد كه به احدى غير از او عطا نفرمود آن غنيمتهاى (بنى نضير و خيبر و فدك) صخصوص پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- بود. و همين روايت را مسلم در صحيح خود آورده و در متن روايت فقط اموال بنى نضير را ذكر كره و اسمى از خيبر و فدك نبرده است و علت آن هم معلوم است. [ صحيح مسلم، ج 12، ص 70.] محمد شوكانى درباره ى فيى ء گفته است: تكرار آيه «ما افاء الله على رسول» به جهت تثبيت و تاكيد مى باشد و اينكه اهل قرى در آيه دوم مرجع ضمير «منهم»، در آيه اول قرار گرفته است، منظور از منهم بنى نضير مى باشد و اين تكرار آيه آشكار است بر اينكه اين حكم (يعنى فيى ء مال مخصوص پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- مى باشد) تنها اختصاص به بنى نضير ندارد، بلكه شامل هر قريه و منطقه اى كه پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- از راه صلح فتح كرده و مسلمانان با اسب و شتر دوانى و جنگ به دست نياورده اند مى شود، و بعد مى گويد: «و قيل: والمراد بالقرى: بنوا النضير و قريظه و فدك و خيبر» [ فتح القدير، ج 5، ص 211.] : گفته شده است كه مراد از قرى بنى نضير و قريظه و فدك و خيبر مى باشد. و باز هم همين شوانى در صفحه ى 213 روايتى را كه بيهقى از قول عمر بن خطاب راجع به اموال مخصوص پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- ذكر كرده بود آورده است.

خوب تا اين جا معنى فيى ء از نظر لغت و ديدگاه مفسرين اهل سنت تحقيق و بررسى شد و ثابت شد كه فيى ء جزء غنيمت نيست و فدك فيى ء بود و پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- هم به امر خدا آن را به دخترش زهرا- صلى الله عليه و آله و سلم- بخشيد كه متاسفانه دستگاه حكومت آن را غصب كرد.

/ 43