حجهاى واجب سه نوع است : - پرتوی از اسرار حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پرتوی از اسرار حج - نسخه متنی

عباسعلی زارعی سبزواری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حجهاى واجب سه نوع است :

1 ((حجة الاسلام ))؛

يعنى حج تمتّع ، حج قران و حج افراد.

2 ((حج نذرى ))؛

اگر انسان نذر كند يا عهد كند و يا قسم بخورد كه به حج برود، به وسيله نذر و عهد و
قسم ، حج واجب مى شود.

3 ((حج نيابتى ))؛

اگر انسان از طرف انسان ديگرى اجير شود كه به حج برود، بايد براى كسى كه از
طرف او اجير شده ، حج به جا آورد.

شرايط وجوب حجة الاسلام




((حجة الاسلام ))، در تمام عمر، يك مرتبه بر كسى كه داراى شرايط
ذيل مى باشد، واجب مى شود:

1 بالغ باشد.

2 عاقل باشد.

3 آزاد باشد؛ يعنى بنده نباشد.

4 با رفتن به حج ، مجبور به انجام حرام و يا ترك واجب مهمترى نشود.

5 مستطيع باشد. و استطاعت در صورتى حاصل مى شود كه :

اولاً: توشه راه و سفر را دارا باشد.

ثانياً: توان رفتن يا تهيه كردن سوارى را داشته باشد.

ثالثاً: در راه ، مانع از رفتن نباشد.

6- به اندازه انجام دادن اعمال حج ، وقت داشته باشد.

7- مخارج كسانى را كه خرجى آنان بر او واجب است
(مثل زن و بچه ) داشته باشد.

8- بعد از مراجعت از حج ، كسب ، زراعت و يا راه ديگرى براى معاش خود داشته باشد.

علامت قبول شدن حج




در روايتى اميرالمؤ منين على عليه السّلام از
رسول خداصلّى اللّه عليه و آله نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:

((اءيَةُ قَبولِ الحَجًّ تَرْكُ ماكانَ عَلَيْةِ العَبْدُ مُقيماً مِنَ الذُّنُبِ))[239]

يعنى : ((نشانه قبول شدن حج اين است كه حاجى پس از حج ، گناهانى را كه
قبل از حج انجام مى داده ، ترك كند.))

همانطور كه قبلاً اشاره شد، يكى از آثار حج اين است كه انسان را از گناهان پاك مى كند.
و كسى كه از گناهان پاك شود، نبايد دوباره مرتكب آنها شود.

بخش پنجم : اسرار مناسك حج




در بخشهاى گذشته ، پيرامون اسرار مكّه و كعبه ، مسجدالحرام ، حج و عمره نكاتى
بررسى و ذكر گرديد، اكنون درباره اسرار مناسك حج و فلسفه تشريع آنها مطالبى
را ذكر مى كنيم .

اين بخش از كتاب داراى اهميت ويژه اى است ؛ زيرا حج و هر عبادت ديكرى ، زمانى به حقيقت
عبوديت نزديك شده و مقدمه اى براى رسيدن به معبود مى شود كه عابد رمز و راز اجزاى
آن را بفهمد و نسبت به حقيقت هر يك از اعمال و چگونگى انجام آنها آشنا باشد.

ترتيب در هر عبادتى ، دليل روشنى است بر اينكه
اعمال و اجزاى آن عبادت در طول همديگر هستند و درك حقيقت هر يك از اجزاى عبادت و انجام
صحيح آن ، متوقّف بر درك حقيقت و انجام صحيح جزء قبلى آنهاست . كسى كه نماز مى
خواند، هنگامى مقام و مرتبه و حقيقت تكبيرة الاحرام را درك خواهد كرد كه حقيقت و مرتبه نيّت
را درك كرده و انجام دهد. و نيز زمانى به حقيقت قرائت و مفاد آن مى رسد كه تكبيرة الاحرام
را نيز آن گونه كه شايسته آن هست انجام دهد و درك مقام والاى ركوع و انجام صحيح آن
نيز متوقف بر شناختن مرتبه و حقيقت قرائت است . و همينطور سجده را زمانى مى توان درك
كرد و به حقيقت آن رسيد كه ركوع را درك كرده باشيم و ساير
اعمال و اجزاى نماز نيز چنين است .

در حج نيز ترتيب ويژه اى براى اعمال و مناسك آن مشخص شده است . و حج زمانى به حقيقت
عبوديت نزديك مى شود كه اعمال و مناسك آن را با شناختن حقيقت و فهميدن فلسفه و اسرار
آنها به همان ترتيب كه در شرع مقدس اسلام ذكر شده ، انجام دهيم .

در بسيارى از روايات چنانكه خواهد آمد انجام حج بدون توجه به اسرار و حقيقت
اعمال حج ، تنها انجام ظاهرى مناسك حج است و انجام ظاهرى مناسك حج در واقع رفتن به
ميهمانى بدون استفاده از سفره ميهمانى است .

ما در اينجا به ترتيب ، مناسك حج را ذكر كرده و به فلسفه تشريع و اسرار نهفته آنها
اشاره خواهيم كرد، اگرچه اسرار، منحصر به آنچه ما ذكر مى كنيم نيست ، ولى در حدّ مكان
اسرار اعمال حج را ذكر مى كنيم :

1 إ حرام




احرام در ظاهر پوشيدن دو تكّه لباس غيردوخته (پارچه ) پس از بيرون آوردن لباسهاى
دوخته است ، ولى هر ظاهرى را باطنى است و ممكن نيست مقصود از تشريع احرام ، فقط
بيرون آوردن لباسها و پوشيدن دو تكّه لباس غيردوخته باشد؛ زيرا خداوند، حكيم است
و تمام دستورات او داراى حكمت و فلسفه مى باشد، لذا اينجا اين سؤ
ال مطرح مى شود كه ((سرّ احرام )) چيست ؟ و به عبارت ديگر: حقيقت و ماهيت اين
عمل و هدف از تشريع آن چيست ؟

حقيقت اين است كه احرام اشاره به چند امر دارد:

1 بيرون آوردن لباسهاى رنگين ، اشاره دارد به اينكه اگر انسان تاكنون مرتكب گناه و
معصيت خداوند شده است ، از اين لحظه بايد لباس گناه و معصيت را از نفس خويش بيرون
كند. و پوشيدن لباس احرام نيز اشاره دارد به اينكه از اين لحظه ، بايد لباس اطاعت و
فرمانبردارى از خداوند را بپوشد و به ميهمانى او برود.

وقتى امام سجّادعليه السّلام از سفر حج برگشت ، ((شبلى )) به
استقبال آن حضرت آمد. امام سجادعليه السّلام به ((شبلى )) فرمود: ((آيا تو به حج
رفته اى ؟))

شبلى گفت : بلى .

امام سجّادعليه السّلام به او فرمود: آيا در سفر حج ، به ميقات رفتى و لباسهاى دوخته
را از بدون بيرون آوردى و غسل كردى ؟)).

او گفت : بلى .

امام عليه السّلام فرمود: ((آيا وتى به ميقات (براى احرام ) رفتى ، نيت كردى كه لباس
معصيت را از بدن بيرون آورده و لباس اطاعت از خدا را بپوشى ؟)).

او گفت : خير.

امام عليه السّلام فرمود: ((آيا وقتى لباسهاى دوخته را از بدن بيرون آوردى ، نيت كردى
كه نفس خويش را از ريا و نفاق و مرتكب شدن شبهات ، خالى كنى ؟)).

او گفت : خير.

امام عليه السّلام فرمود: ((آيا وقتى غسل كردى ، نيت نمودى كه خود را از خطاها و گناهان
پاك كنى ؟))

او گفت : خير.

امام عليه السّلام فرمود: ((در اين صورت تو در واقع به ميقات نرفته و لباسهاى
دوخته را از بدن بيرون ننموده و غسل نكرده اى )).[240]

2- لباس احرام ، دو تكّه پارچه ساده است و انسان با پوشيدن لباس احرام ، خود را با
ظاهرى ساده و بدون آلايش در برابر عظمت پروردگار احساس مى كند.

3- پوشيدن لباس احرام يادآور پوشيدن كفن پس از مرگ مى باشد. و يادآورى مرگ و
قبر و معاد بهترين وسيله براى اخلاص در عمل است و در ميهمانى خداوند اخلاص در
عمل و عشق رسيدن به قرب الهى لازم است .

راز تلبيه




وقتى انسان لباس احرام را پوشيد، لازم است بگويد:

((لَبَّيْكَ اَلَّلهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لاشَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إ نّ الحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالمُلْكَ،
لاشَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ)).

((لبّيك يعنى : گوش به فرمان ت هستم )). اين كلمه در واقع ، هنگامى
استعمال مى شود كه كسى را براى امرى دعوت كنند و آن كس جواب مثبت داده و مى گويد:
((لبيك ))؛ يعنى : دعوت تو را پذيرفتم )).

((تلبيه )) هنگام احرام نيز پاسخ مثبتى است كه زايران ، به دعوت خداوند مى دهند.
گويا خداوند همه آنان را براى زيارت خانه خودش دعوت نموده است و آنان اكنون در
عمل به دعوت خداوند خويش ، ((لبّيك )) مى گويند.

روايات ، بيانگر اين واقعيت است كه وقتى خداوند به حضرت ابراهيم عليه السّلام
دستور داد كه همه مردم را براى انجام مناسك حج دعوت كند، حضرت ابراهيم عليه السّلام
تمام انسانها را براى حج فراخواند، تمام كسانى كه در روى زمين زندگى مى كردند و
نيز تمام كسانى كه در آينده زاده مى شوند و در صلب مردان و رحم زنان بودند، نداى
ابراهيم عليه السّلام ا شنيدند و لبيك گفتند. اكنون كه به حج مى روند، دوباره لبّيك
گفته و عملاً دعوت خداوند را اجابت مى كنند. از
رسول خداصلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه آن حضرت فرمود:

((لَمّا نادى اِبْراهِيمُعليه السّلام بِالحَجِّ لَبّى الخَلْقُ فَمَنْ لَبّى تَلْبِيَةً واحِدَةً حَجَّ واحِدَةً
وَمَن لَبّى مَرَّتَيْنِ حَجَّ حَجَّتَينِ وَمَنْ زادَ فَبِحَسابِ ذلِكَ))[241]

يعنى : ((وقتى ابراهيم عليه السّلام مردم را به حج فراخواند، تمام آنان اجابت كردند،
هر كسى كه يك مرتبه اجابت كرد، اكنون يك مرتبه به حج مى رود و كسانى كه دو مرتبه
اجابت كردند، اكنون دو مرتبه به حج مى روند و كسانى كه بيشتر اجابت كردند، بيشتر
به حج مى روند)).

بايد دانست كه هنگامى مى توانيم به دعوت خداوند پاسخ صحيح بدهيم كه شرايط حج
را اجابت كرده باشيم . و انسان هنگام تلبيه بايد اميدوار به پذيرش و قبولى لبّيك
باشد در حالى كه مى ترسد خداوند بفرمايد: ((لالبّيك ولاسعديك ))؛ يعنى : خداوند
لبيك او را ناديده بگيرد. و روشن است كه لبّيك گفتن ، اولين قدم و در واقع كليد ورود
در اعمال حج است و چنانچه تلبيه پذيرفته نشود، ساير
اعمال نيز پذيرفته نمى شود.

در حالات امام سجادعليه السّلام نقل شده است كه آن حضرت وقتى لباس احرام مى پوشيد،
رنگ صورتش زرد شده و لرزه بر اندامش مى افتاد، طورى كه نمى توانست تلبيه
بگويد: در اين حال كسى از او پرسيد: چرا لبيك نمى گويى ؟ آن حضرت فرمود: ((مى
ترسم پروردگارم بفرمايد: ((لالبّيك ولاسعديك )).

مستحب است مردها تلبيه را بلند بگويند. سرّش اين است كه بلند گفتن تلبيه ، يك نوع
اعلام براى دين خداست ، علاوه بر اينكه انسان هنگام تلبيه گفتن ، در مقام راه يافتن به
درگاه ربوبى و وصول به دروازه رحمت الهى است ، لذا هرچه بلندتر و باشكوه تر
اعلان اجابت كند با اين مقام سازگارتر است و اما وقتى به درگاه ربوبى راه يافت و مكّه
و ظهر عرفه را درك كرد، بايد تلبيه را تمام نموده و با متانت و بردبارى در درگاه
خداوند متعال حضور يابد.

/ 56