بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ گروهى از يكى از قبائل عرب ، خدمت رسول اكرم - صلى اللّه عليه و آله و سلم - رسيدند و عرض كردند:- يا رسول اللّه : گر مى خواهيد ما مسلمان بشويم سه شرط داريم كه بايد آنها را بپذيريد.1- اجازه بدهيد تا يكسال ديگر هم ، اين بتها را پرستش كنيم .2- نماز خيلى بر ما ناگوار است ، اجازه بدهيد ما نخوانيم .3- از ما نخواهيد كه آن بت بزرگمان را، خودمان بشكنيم .حضرت در جواب فرمودند:از اين سه پيشنهاد شما، فقط سومى پذيرفته مى شود (يعنى فقط شكستن بت بزرگ كه در صورت اكراه شما، ديگران آن را خواهند شكست ) و اما بقيه محال است .(28)(29)
مناعت طبع
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ ((عمروبن عبيدبن باب )) - متكلم مشهور كه به مناعت طبع معروف است . - با ((منصور عباسى ))، قبل از دوره خلافت دوست بود. در ايام خلافت منصور، روزى بر او وارد شد و منصور او را گرامى داشت و از او تقاضاى موعظه و اندرز كرد. از جمله سخنانى كه عمرو به منصور گفت اين بود:((ملك و سلطنت كه اكنون به دست تو افتاده اگر براى كسى پايدار مى ماند به تو نمى رسيد، از آن شب بترس كه آبستن روزى است كه ديگر شبى بعد از آن روز (قيامت ) نيست .))وقتى كه عمرو خواست برود منصور دستور داد ده هزار درهم به او بدهند، نپذيرفت ، منصور قسم خورد كه بايد بپذيرى ، عمرو سوگند ياد كرد كه نخواهم پذيرفت .((مهدى )) پسر وليعهد منصور كه در مجلس حاضر بود از اين جريان ناراحت شد و گفت :- يعنى چه ؟ تو در مقابل سوگند خليفه سوگند ياد مى كنى ؟!عمرو از منصور پرسيد: اين جوان كيست ؟ گفت : پسرم و وليعهدم مهدى است .گفت : به خدا قسم كه لباس نيكان بر او پوشيده اى و نامى روى او گذاشته اى (مهدى ) كه شايسته آن نام نيست و منصبى براى او آماده كرده اى كه بهره بردارى از آن مساوى است با غفلت از آن .آنگاه عمرو رو كرد به مهدى و گفت : بلى برادرزاده جان ، مانعى ندارد كه پدرت قسم بخورد و عمويت موجبات شكستن قسمش را فراهم آورد. اگر بنا باشد من كفاره قسم بدهم يا پدرت ، پدرت تواناتر است بر اين كار.