انوشيروان و كفشگر
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ در ((شاهنامه فردوسى )) كه منابعش همه ايرانى و زردشتى است داستان معروفى آمده است كه به طور واضع نظام طبقاتى عجيب و طبقات بسته و مقفل آن دوره را نشان مى دهد، نشان مى دهد كه تحصيل دانش نيز از مختصات طبقات ممتاز بوده است .مى گويد: در جريان جنگهاى قيصر روم و انوشيروان ، قيصر به طرف شامات كه در آن وقت در تصرف انوشيروان بود قشون كشيد و سپاه ايران به مقابله پرداخت ، در اثر طول كشيدن مدت جنگ ، خزانه ايران خالى شد، انوشيروان با بوذرجمهر مشورت كرد، قرار بر اين شد كه از بازرگانان قرضه بخواهند، گروهى از بازرگانان دعوت شدند، در آن ميان يك نفر ((موزه فروش )) بود كه از نظر طبقاتى چون كفشگر بود از طبقات پست به شمار مى آمد گفت :- من حاضرم تمام قرضه را يكجا بدهم ، به شرط اينكه اجازه داده شود، يگانه كودكم كه خيلى مايل است درس بياموزد به معلم سپرده شود:
بدو كفشگر گفت كاين من دهم
بدو كفشگر گفت كاى خوب چهر
نرنجى بگويى به بوذرجمهر
سپاهى ز گنجور بر سر نهم
نرنجى بگويى به بوذرجمهر
نرنجى بگويى به بوذرجمهر