بدمستى - داستان های استاد: مرتضی مطهری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان های استاد: مرتضی مطهری - نسخه متنی

علیرضا مرتضوی کرونی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكومت من سخن مى گويند!!(35)

بدمستى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ در يكى از ايام ، شخصى به مغازه عرق فروشى رفت ، و به فروشنده گفت : آقا يك شاهى عرق بده .

عرق فروش گفت ، يك شاهى كه عرق نمى شود؟!

- هر چقدر مى شود بده .

- با يك شاهى هيچ مقدار نمى توانم بدهم .

- آقا هر مقدار كه ممكن است ولو اينكه خيلى هم كم باشد بدهيد؟ - آخر بيچاره ، مردم عرق مى خورند كه مست بشوند، اين مقدار به اين كسى كه مستى نمى آورد و بنابراين چه فايده و اثرى دارد؟ - قربان اثر بدمستى آن ظاهر است ، لااقل اين بهانه اى براى بدمستى كردن كه مى شود!

واقعا بعضى از مردم هم همينطور دنبال بهانه اى هستند براى بدمستى ، مثلا اينكه به ما اجازه داده اند تا براى اهل بدعت هر دروغى را جعل كنيم ، بيائيم از اين مطلب سوء استفاده كنيم و به هر كس كه خصومتى شخصى داشتيم فورا به او برچسب بزنيم كه او اهل بدعت هست ، و بنا كنيم به تهمت زدن و دروغ ساختن و ناسزاگويى ، آن وقت بهانه هم داريم ، اگر كسى اعتراض كرد، فورا مى گوئيم : به ما اجازه داده اند كه نسبت اهل بدعت ، هر چه خواستيم بگوئيم ، دقت كنيد و ببينيد اين سوء استفاده از يك مطلب شرعى بر سر دين چه خواهد آورد؟(36)

پرسش بى پاسخ

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ مسافرى از كوفه به بغداد مراجعت مى كند، و به خدمت ((اسماعيل بن على حنبلى )) امام حنابله عصر مى رسد.

اسماعيل از مسافر مى خواهد آنچه را كه در كوفه ديده است شرح دهد.

مسافر در ضمن نقل وقايع با تاءسف زياد جريان انتقادهاى شديد شيعه را در روز عيد غدير از خلفا اظهار كرد.

فقيه حنبلى گفت : تقصير آن مردم چيست ؟ اين در را خود على (ع ) باز كرد.

آن مرد مسافر گفت : پس تكليف ما در اين ميان چيست ؟ آيا اين انتقادها را صحيح و درست بدانيم يا نادرست ؟ اگر صحيح بدانيم يك طرف را بايد رها كنيم و اگر نادرست بدانيم طرف ديگر را!

اسماعيل با شنيدن اين پرسش از جا حركت كرد و مجلس را به هم زد. همين قدر گفت :

- اين پرسشى است كه خود من هم تاكنون پاسخى براى آن پيدا نكرده ام (37)!!

صبر جميل

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ زهراى اطهر - دختر رسول خدا (ص ) - مورد اهانت قرار مى گيرد، خشمگين وارد خانه مى شود و با جملاتى كه كوه را از جا مى كند شوهر غيور خود را مورد عتاب قرار مى دهد و مى گويد:

- پسر ابوطالب ! چرا به گوشه اى خزيده اى ؟ تو همانى كه شجاعان از بيم تو خواب نداشتند، اكنون در برابر مردمى ضعيف سستى نشان مى دهى ، اى كاش مرده بودم و چنين روزى را نمى ديدم !

على - عليه السلام - خشمگين از ماجرا، از طرف همسرى كه بى نهايت او را عزيز مى دارد اين چنين تهييج نمى

/ 48