احـتـيـاط واجـب آن اسـت كـه انـسـان در هـمـه مـراحـل دفـاع ، بـه آسـان تـريـن راه مـتـوسـل شـود؛ بـه اين معنى كه نخست با اخطار و آگاه ساختن مهاجم همانند سرفه كردن ، او را وادار بـه فـرار نـمـايـد، سپس با داد و فرياد و تهديد و در مرحله سوم با دست يا عصا به او حمله ور شود، اگر مفيد واقع نشد با اسلحه او را مجروح كند و در مرحله پنجم مجاز است او را با هـر وسيله اى به قتل برساند. در ضمن ، مراعات ترتيب ياد شده ، هنگامى واجب است كه انسان ، فرصت و امكان اجراى آن ها را داشته باشد.(131)اگـر دفاع از جان و ناموس ، جز با يارى جستن از ديگران امكان ندارد، واجب است از ديگران كمك بـخـواهـد. گـرچـه سـتـمـگـر و كـافـر بـاشـنـد و كـمـك گـرفـتـن بـراى حـفـظ مال هم جايز است .(132)
فصل سوم
احكام سياسى
ولايت فقيه
(ولايـت فـقـيـه ) از دو كـلمـه (ولايـت ) و (فـقـيـه ) تـركـيـب يافته است . ولايت در فقه به معناى سرپرستى است كه گاهى مربوط به امر خاص ، مانند ولايت پدر بر فرزند و زمانى مربوط به امر عامى ، مانند اداره جامعه مى باشد.(133)(فقيه ) نيز در اصطلاح فقهى بر كسى اطلاق مى شود كه داراى قدرت استنباط احكام شرعى از راه ادله تـفـصـيـلى آن يـعـنـى قـرآن ، سـنـّت ، اجـمـاع و عقل باشد.(134)بـنـابـرايـن (ولايـت فـقـيـه ) بـه مـعـنـاى سـرپـرسـتـى و اداره جـامـعه اسلامى به وسيله فقيه عادل و عارف به احكام دين است .