نمونه‏هايى از نهى از عملى كه واقع نشده است‏ ‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و صرف اينكه خداى تعالى او را از تقاضايى كه حقيقت آن را نمى‏داند نهى كرد دليل نمى‏شود بر اينكه آن جناب چنين تقاضايى كرده، نه بطور استقلال و نه در ضمن جمله" رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي"، براى اينكه نهى از عملى مستلزم اين نيست كه مخاطب به نهى، آن عمل را قبلا مرتكب شده باشد، هم چنان كه مى‏بينيم با اينكه پيامبر اسلام كمترين توجهى به اموال‏
دنيوى نداشته با اين حال خداى تعالى او را نهى مى‏كند از اينكه دل به دنيا بدهد، و مى‏فرمايد:

" لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ" «1»

و حاشا از رسول خدا (ص) كه حب دنيا را در دل خود جاى داده و مفتون زر و زيور آن شده باشد.

نمونه‏هايى از نهى از عملى كه واقع نشده است‏ ‏

تنها چيزى كه نهى در صحت تعلقش نياز دارد اين است كه آن فعلى كه نهى، متعلق به آن مى‏شود فعلى اختيارى باشد و ممكن باشد كه مكلف انجامش دهد، و آنچه از اينگونه افعال كه انبياء از انجام آن نهى شده‏اند با اينكه معصوم از گناه هستند تنها جنبه تسديد از ناحيه غيب دارد، آرى عصمت و تسديد اين است كه خداى سبحان مراقب اعمال آن حضرات باشد هر گاه به صحنه‏اى نزديك شوند كه انسان در آن صحنه خطر لغزش دارد آنان را متوجه راه صحيح و وجه صواب آن صحنه بسازد، و به سوى سداد و التزام طريق عبوديت بخواند، اين همان معنايى است كه آيه شريفه زير، آن را به پيامبر اسلام خاطر نشان مى‏كند و مى‏فرمايد:

" وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصِيراً" «2»

و به آن جناب خبر مى‏دهد كه او وى را ثبات قدم داد، و نگذاشت به ركون و اعتماد كردن به كفار نزديك شود، تا چه رسد به اينكه ركون كند.

و نيز در جايى ديگر خطاب به آن جناب فرمود:

" وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً" «3».

دليل بر اينكه نهى مورد بحث يعنى جمله" فلا تسئلن" نهى از عملى است كه هنوز واقع نشده، سخن خود نوح (ع) است كه بعد از شنيدن اين نهى عرضه مى‏دارد" رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ" و اگر آن جناب قبلا درخواست بيجاى مزبور را
كرده بود جا داشت كه عرض كند:" رب انى اعوذ بك من سؤالى هذا- پروردگارا من از اين درخواستم به تو پناه مى‏برم" تا مصدر مضاف به معمولش (درخواستم) تحقق و وقوع ارتكاب را برساند، نه اينكه بگويد:" پروردگارا من به تو پناه مى‏برم از اينكه چنين و چنان كنم".


(1) از در حسرت چشم به زر و زيورها كه ما خانواده‏هايى از كفار را به آن برخوردار ساختيم مدوز.
" سوره حجر، آيه 88"

(2) و اگر ما همواره تو را تسديد نكرده و ثابت قدم نمى‏نموديم چيزى نمانده بود كه اندكى به طرف كفار متمايل شده و اعتماد پيدا كنى. و اگر چنين مى‏كردى ما دو چندان عذاب زندگى و عذاب مرگ را به تو مى‏چشانيديم، آن وقت هيچ كسى را نمى‏يافتى كه تو را بر عليه ما يارى كند." سوره اسراء، آيه 74 و 75"

(3) و اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود طايفه‏اى از كفار كمر همت بسته بودند كه تو را گمراه كنند، و گمراه نمى‏كنند مگر خويشتن را و به تو هيچ ضررى نمى‏زنند، و خدا كتاب و حكمت بر تو نازل كرده، و چيزهايى تعليم داده كه هرگز نمى‏توانستى به آنها آگهى يابى و فضل خدا بر تو همواره عظيم بوده است." سوره نساء، آيه 113"

/ 573