وجود معيار براى تشخيص فهم متون دينى
پرسش : آيا اساساً معيارهايى براى تشخيص فهم صحيح متون دينى وجود دارد؟
اگر چنين است آيا معيارها جنبه برون دينى دارند يا درون دينى؟چگونه مى توانيم آن ها را شناسايى كنيم؟پاسخ : بله; براى تشخيص فهم درست و نادرست از قرآن معيارهايى وجود دارد و اين معيارها برون دينى است كه مورد تأييد و امضاى دين مى باشد و احياناً در متن دين نيز با صراحت يا اشاره از آن سخن به ميان آمده است. البته برخى از آن ها با اتكاى به داده هاى دينى سامان مى يابند و به لحاظ اين اتكا چه بسا درون دينى ناميده شوند، ولى در اين گونه موارد نيز معيارهاى يادشده مصداق يك معيار كلى برون دينى است; براى مثال اگر لازمه ى برداشت از آيات نفى يكى از مسلمات دين باشد، بايد در آن تجديد نظر كرد، حتى اگر برداشت متكى به روايتى باشد; بنابر اين برداشت، نبايد با مسلمات قطعى دين مخالف باشد و گرنه حتماً خطايى صورت گرفته است. چنان كه گذشت، اين معيار متكى به مسلمات دينى مى باشد كه امرى درون دينى است، ولى در واقع مصداق قاعده كلى و برون دينى مى باشد با اين مفاد كه ديدگاه هاى مسلّم و قطعى منسوب به يك گوينده معيار شناخت و فهم عبارات ديگر او است.محكم و متشابه داشتن قرآن و لزوم ارجاع متشابه به محكم، در متن قرآن آمده و معيارى به دست مى دهد كه فهم هر متشابهى بدون رجوع به محكم، باطل و نادرست است، يا فهمى كه از تحميل رأى به قرآن برخاسته باشد، به صراحت در روايات[1] نادرست شمرده شده است، و اين «معيار» در دين به صراحت آمده است و عقل انسان و بناى عقلا نيز همين را بيان و دين آن را امضا مى كند. قاعده كلى همان است كه گفته شد، اما اين قاعده را مى توان به صورت جزئى تر نيز بيان كرد; براى مثال، اگر اصول بديهى عقلى يا برهان هاى قطعى عقلى را قرينه ى فهم آيات دانستيم و فهمى از آيات داشتيم كه با اين دوسازگار نبود، بدين معناست كه از قواعد خارج شده ايم و فهم ما نادرست است و بى ترديد منظور خداوند چنين اقتضا مى كند كه معنايى مخالف آن ها براى آيات در نظر نگيريم. به طور كلى معيارهاى زير را مى توان براى فهم نادرست و متمايز ساختن آن از فهم درست، ذكر كرد:1. ناسازگاى با قواعد مسلم ادبيات عرب2. ناسازگارى با واقعيات عينى مسلم3. ناسازگارى با اصول مسلم عقلى4. ناسازگارى با مسلمات دينى5. ناسازگارى با ديگر بيانات قرآنى و ويژگى هاى كلى حاكم بر قرآن6. ناسازگارى با اوصاف خداوند به عنوان گوينده قرآن و صاحب سخن7. ناسازگارى با اصول محاوره عقلايى8. نادرستى استلزامات تفسير ارائه شده9. اكتفا در فهم آيات متشابه به خود آن ها10. تفسير به رأى طبق توضيحى كه ذكر شد.
[1]. عن على(عليه السلام) قال: «عطفوا الهدى على الهوى; هدايت و معارف روشنگر قرآن را تابع تمايلات و آراى خود قرار مى دادند». نهج البلاغه، نامه ى 53.