قاعده ى پنجم: در نظر گرفتن انواع دلالت ها - منطق فهم قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق فهم قرآن - نسخه متنی

محمود رجبى؛ ويراستار: محمدحسن جواهرى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


قاعده ى پنجم: در نظر گرفتن انواع دلالت ها

پرسش : در كتب منطقى، اصولى و علوم قرآنى انواع مختلفى از دلالت ها مطرح شده و مورد بررسى قرار گرفته است. سؤال اين است كه آيا در تفسير، همه ى اين دلالت ها معتبر است و بايد مورد توجه قرار گيرد؟

پاسخ : دلالت وضعى كه دلالت الفاظ از آن قسم است، در تفسير قرآن معتبر مى باشد.

دلالت الفاظ بر سه قسم تقسيم مى شود:

1. دلالت مطابقى;[1]

2. دلالت تضمّنى;[2]

3. دلالت التزامى.[3]

اين سه نوع دلالت در تفسير معتبر است. دلالت هاى ديگرى نيز وجود دارد; از جمله «دلالت اقتضا»; يعنى معنايى كه قطعاً مقصود گوينده بوده ولى لفظى را بر آن ذكر نكرده; مانند «لا صلاة الا بفاتحة الكتاب» كه مقصود گوينده «لاصلاة صحيحة» بوده، گرچه لفظ «صحيحة» را ذكر نكرده است.

همچنين دلالت «ايماء» و «تنبيه» كه عبارت است از اين كه سخن گوينده بر معنايى كه لازمه ى سخن او است، دلالت كند غير از معنايى كه از عبارتش فهميده مى شود; مانند اين كه فقيه به كسى كه در ركعت هاى نماز دو ركعتى شك كرده بگويد: «نمازت را اعاده كن!» اين سخن دلالت تنبيه دارد بر اين كه شك نامبرده، موجب بطلان نماز است.

يكى ديگر از انواع دلالت ها «دلالت اشاره» است; يعنى لوازمى كه به يكى از دو صورت زير باشد:

الف ـ لوازمى كه ملازمه ى آن ها با كلام به اين گونه است كه افزون بر تصور مدلول كلام، تصور آن لوازم و نسبت بين مدلول كلام آن ها نيز لازم است; براى مثال، وجود مقدمه ى يك امر (مانند وجوب وضو) كه مقدمه ى نماز است، از لوازم وجوب ذى المقدمه يعنى وجوب نماز است، ولى در صورتى وجوب مقدمه به ذهن منتقل مى شود كه اول وجوب ذى المقدمه (نماز) و مقدمه (وضو) و نسبت بين اين دو تصور بشود. اين دسته از لوازم را «بيّن به معناى اعم» مى نامند.

ب ـ براى معلوم شدن دسته ى ديگرى از لوازم، افزون بر تصور مدلول كلام و اين لوازم و نسبت بين آن دو، اقامه ى دليل نيز لازم است; براى مثال، از لوازم زاويه هاى مثلث، مساوى بودن آن با دو زاويه قائمه است، ولى با تصور زاويه هاى مثلث و دو زاويه قائمه و نسبت بين آن دو، علم به ملازمه پيدا نمى شود، بلكه بايد برهان هندسى براى آن آورده شود. اين دسته از لوازم را «غير بيّن» مى نامند.[4] در لوازم نوع اول و نيز نوع دوم اگر دليل قطعى مورد قبول همگان وجود داشته باشد، به گونه اى كه اگر به هر انسان توجه داده شود آن را مى پذيرد، معتبر است و بايد به آن توجه كرد.

دو نوع ديگر از دلالت ها، «دلالت منطوقى» و «دلالت مفهومى» كلام است; توضيح آن كه: اگر گوينده، سخن خود را همراه با قيد يا شرطى ذكر كند كه در اثر آن، افزون بر معنايى كه از لفظ استفاده مى شود، مفهوم ديگرى كه براى آن لفظى ذكر نشده، فهميده شود، در اين صورت به معنا و مدلول كلام كه از لفظ فهميده مى شود، «منطوق» گفته مى شود و به معنايى كه از قيد و شرط استفاده مى شود «مفهوم» كلام اطلاق مى گردد; براى مثال، از جمله ى «وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا;[5] آن گاه كه از احرام بيرون آمديد، صيد كردن برايتان جايز است.» از شرط (اذا حللتم) فهميده مى شود كه در حال احرام صيد كردن جايز نيست.

همه ى معانى مستفاد از دلالت ها يا به دليل حجت بودن ظاهر كلام و يا به دليل حجت بودن لوازم عقلى كلام طبق اصول عقلايى محاوره معتبر است و با توجه به اين كه از سوى شرع دليلى بر عدم اعتبار آن نقل نشده، مورد تأييد شارع نيز مى باشد و حتى در برخى روايات، استدلال به اين گونه دلالت ها از ائمه ى معصومين(عليهم السلام) نيز نقل شده است; براى مثال، در روايتى به آيه ى كريمه ى «حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً;[6] باردارى و از شيرگرفتن او -نوزاد -سى ماه مى باشد.» و آيه ى «وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ;[7] مادران فرزندان خود را دو سال تمام شير دهند.» براى شش ماه بودن كم ترين مدت حمل، استدلال شده است[8] كه از موارد دلالت اشاره اى مى باشد; بنابراين، مفسر بايد براى آگاهى بيشتر از معانى و مقاصد آيات كريمه به انواع دلالت هاى ياد شده توجه داشته و در تفسير هر آيه انواع دلالت هاى آيه را نيز تبيين كند.


[1]. عبارت است از دلالت لفظ بر تمام معنايى كه براى آن وضع شده است; مانند دلالت لفظ خانه بر تمامى خانه.

[2]. عبارت است از دلالت لفظ بر جزء معنايى كه براى آن وضع شده است; مانند دلالت لفظ خانه بر سقف آن.

[3]. عبارت است از دلالت لفظ بر چيزى كه خارج از معناى موضوع له آن است، ولى در تصور با آن ملازم مى باشد; مانند دلالت لفظ سقف بر ديوار. محمد رضا المظفر، المنطق، ج 1. ص 37 ـ 38.

[4]. همان، ص 99 و 100.

[5]. مائده، 2.

[6]. احقاف، 15.

[7]. بقره، 233.

[8]. عبد على بن جمعه العروس الحويزى، تفسير نورالثقلين، ج 54، ص 14، حديث 19.


/ 50