پيش گفتار - منطق فهم قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق فهم قرآن - نسخه متنی

محمود رجبى؛ ويراستار: محمدحسن جواهرى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيش گفتار

وقتى عبارت «منطق فهم قرآن» را مطرح مى كنيم، بدين معناست كه ما تعريف مشخصى از فهم و تفسير قرآن براى خودمان انتخاب كرده ايم. برخى خواسته اند بين «فهم» و «تفسير قرآن» تفاوت بگذارند; ولى ما در اين جا به عنوان يك موضع و ديدگاه، فهم و تفسير قرآن را يك چيز فرض مى كنيم. همان گونه كه مفسران در تعريف تفسير گفته اند: تفسير، كشف و پى بردن به مراد خداوند مى باشد، در اين جا نيز مقصود از فهم، در عبارت «منطق فهم قرآن»; همين معناست.[1]

وقتى از منطق فهم يا منطق تفسير قرآن سخن مى گوييم، بدين معناست كه فهم و تفسير قرآن و تفاوت آن را با بطن و تاويل قرآن مشخص كرده ايم و بعد از آن مرحله، جواز تفسير را پذيرفته ايم; زيرا اگر كسى قائل به عدم تفسير شد، سراغ منطق فهم و تفسير قرآن رفتن براى او بى معناست. دست كم كسى كه به اين كتاب آسمانى و اين دين معتقد و متعبّد است، وقتى باور داشته باشد كه تفسير قرآن جايز نيست، سراغ فهم آن نيز نمى رود. در مرحله ى سوم، اين پرسش كه «آيا براى غير معصومين(عليهم السلام) امكان دسترسى به تفسير قرآن وجود دارد يا خير؟» پاسخ خود را يافته است. كسى كه از منطق فهم قرآن سخن مى گويد، پذيرفته است كه غير معصوم نيز مى تواند قرآن را بفهمد، آن گاه در صدد بر مى آيد تا براى فهميدن قرآن و تفسير آن روش و منطق و سازوكارى بيابد; بنابراين خود اين عنوان، سه مسئله را در بردارد: 1. معناى فهم و تفسير و فرق آن با بطن و تأويل; 2. جواز فهم قرآن; 3. امكان فهم قرآن.

در تعريف تفسير به نظر مى رسد بهترين تعريف ـ از گذشته تا كنون ـ تعريفى است كه مرحوم علامه طباطبايى(قدس سره)در تفسير شريف الميزان ارائه فرموده اند. ايشان براى تفسير دو يا سه مرحله قائل شده اند:

1. مرحله ى كشف معانى واژگان و تركيب ها;

2. مرحله ى پى بردن به مراد خداوند;

3. مرحله ى دست يابى به مقاصد آيات.[2]

طبيعى است كه اين گونه دست يابى به مفاد استعمالى، مراد و مقاصد خداوند بر اساس قواعد محاوره اى عقلايى صورت مى گيرد; بنابراين، اگر بخواهيم تفسير را تعريف كنيم بايد بگوييم: «تفسير كشف معانى و مفاد استعمال كلمات، پى بردن به مراد خداوند از آن ها و دست يابى به مقاصد الهى بر اساس روش محاوره اى عقلايى است.»

مسئله ى جواز و امكان تفسير نيز در علم اصول، به تفصيل مورد بحث قرار گرفته، دلايل كسانى كه باور داشتند تفسير براى غير معصومين(عليهم السلام)جايز نيست و يا كسانى كه مى گفتند تفسير براى غير معصومين(عليهم السلام) ممكن نيست، مورد بحث قرار گرفته است. در كتاب هاى روايى مانند وسائل الشيعه[3]، باب مفصلى درباره ى اين كه استنباط احكام نظرى از ظواهر قرآن جايز نيست مگر با بيان معصومين(عليهم السلام)، در نظر گرفته شده است، در كتب اصولى[4] نيز اين دلايل ذكر شده، علماى اصولى به آن ها پاسخ داده اند. حال با مفروض گرفتن اين موارد، وارد بحث مى شويم:

«منطق فهم قرآن» دو اصطلاح يا دو كاربرد دارد كه رابطه ى آن دو، جزء و كل است; گاهى به يك مجموعه، و گاهى به يك بخش خاص از آن مجموعه «منطق فهم» اطلاق مى شود. در كاربردى كه يك مجموعه از مباحث را به عنوان منطق فهم مطرح مى كند، منطق فهم قرآن، شامل مبانى تفسير، منابع تفسير، علوم مورد نياز براى تفسير، شرايط مفسر، شيوه و مراحل تفسير مى باشد. اينك با توجه به ضيق مجال با ذكر يك مثال براى هر يك از موارد يادشده، بحث را به طور خلاصه دنبال مى كنيم.

/ 50