اهميت شناخت آسيب ها در فهم متون دينى و عوامل آن - منطق فهم قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق فهم قرآن - نسخه متنی

محمود رجبى؛ ويراستار: محمدحسن جواهرى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


اهميت شناخت آسيب ها در فهم متون دينى و عوامل آن

پرسش : شناخت آفت ها و آسيب ها در زمينه ى فهم متون دينى و از جمله قرآن چه اهميتى دارد و آسيب ها از چه عواملى سرچشمه مى گيرند؟

پاسخ : اهميت آسيب شناسى فهم متون دينى و نقش آن در فهم متون روشن است; تا راه از چاه تشخيص داده نشود و تا لغزشگاه ها شناسايى نشوند، نمى توان به فهم صحيح نايل شد. فهم نادرست موجب انحراف فرد و جامعه از مسير درست زندگى و نقض غرض از دين و نزول كتب آسمانى و فهم آن مى شود. عوامل آسيب ها نيز گوناگونند. بخشى از آسيب ها به اين مربوط است كه مطالب غيرمرتبط با محتواى آيه را در آن دخالت مى دهند; براى مثال، نظريه بطلميوس[1] كه در هيأت قديم، زمين را مركز عالم مى دانست و قايل بود كه نه فلك بر زمين احاطه دارند و اين افلاك مانند لايه هاى پياز تو در تو هستند، قابل خرق و التيام نيستند، كون و فساد ندارند، زايل نمى شوند و ازلى و ابدى اند...، برخى مفسران را تحت تأثير قرار داد به طورى كه «سماوات سبع» در قرآن[2] را همان افلاك پنداشتند و چون دريافتند كه عدد آن ها با افلاك نه گانه مطابقت ندارد، چنين توجيه كردند كه در قرآن صحبت از عرش[3] و كرسى[4] نيز شده است كه روى هم نه عدد مى شود و قرن هاى متوالى، اين توجيه را همگان حتى محافل علمى اسلامى پذيرفتند، تا اين كه معلوم شد افلاك نه گانه اساسى ندارند.

فرض كنيد اگر مسئله افلاك بطلميوس آن زمان مسلم هم بود، در نهايت مفسر بايد آن را خارج از قلمرو تفسير در نظر مى گرفت و به قرآن نسبت نمى داد وبا صرف نظر از آن، دقت مى كرد كه ببيند آيا آيه مى خواهد همين مسئله مسلّم خارجى را مطرح كند يا اين كه چيز ديگرى را مى گويد. آيه وجود هفت آسمان را مطرح مى كند; اما ويژگى هاى اين آسمان ها با آن خصوصياتى كه نظريه ى بطلميوس مطرح مى كند سازگارى ندارند و يا آيه نسبت به آن ها ساكت است. استناد ما در تفسير آيات، بايد به ظاهر عبارات باشد; يعنى ببينيم ظاهر عبارت در صدد اثبات چه مطلبى است.

يكى از آفت ها همين است كه وقتى از فهم عبارت سخن به ميان مى آيد، برخى مسلّمات خارجى را به پاى آيه مى گذارند در حالى كه اين كار اشتباه است; زيرا ابتدا بايد ببينيم كه آيا آنچه را مسلم مى انگاريم، آيه نيز در صدد اثبات همان است يا خير; سپس بايد ببينيم آيا ويژگى هاى آن با عبارات آيه سازگارى دارد يا نه.

افزون بر اين، گاهى برقراين خارجى بيش از حد ارج نهاده و در ارزش گذارى آن ها افراط مى شود. وقتى از قراين سخن مى رود و گفته مى شود: ما بايد از روايات كمك بگيريم، اگر در اين كار دچار افراط شويم همان مشكل اخبارى گرى[5] پيش مى آيد، يا اگر در استفاده از اين قرينه دچار تفريط شويم، همان مشكل عقل گرايى مطرح مى شود. فرقه هايى كه راه خطا رفته اند و در اين زمينه دچار آسيب شده اند همه به همين دليل است كه به قراين يا بيش از حد خود بها داده اند يا ازقدرت آن ها كاسته اند.

پيش داورى ها نيز يكى از مواردى است كه موجب آسيب رسيدن به فهم درست از آيات مى شود. به منظور اجتناب از پيش داورى ها بايد ذهن را از پاسخ ها خالى كرد. در فهم قرآن هرچه پرسش ها فراوان باشند، فهم ما دقيق تر و پربارتر مى شود، ولى نبايد پاسخ ها را نيز ما تعيين كرده باشيم و براى آن ها ارزش قطعى قايل شويم و سپس به دنبال آن باشيم كه آيه را بر آن منطبق كنيم. حاكميت تمايلات شخصى و گروهى نيز يكى از آفت ها و آسيب ها است كه حتى به صورت ناخودآگاه ممكن است تأثير گذاشته و به فهم آسيب رساند.

خلط بين مفهوم و مصداق و سرايت دادن خصوصيات مصداق به مفهوم بدون دليل متقن و بدون شاهد، آفت ديگرى است كه بايد نسبت به آن هشيار بود.

غرضورزى و در صدد معارضه بودن نيز آسيب ديگر است كه در روايات نيز به آن اشاره شده و اكثر برداشت هاى انحرافى را متأثر از آن دانسته اند. شتاب زدگى در فهم آيات نيز آسيب فهم قرآن است; همان گونه كه آسيب هر نوع تحقيق علمى نيز هست. سرانجام اين كه كسانى فكر كنند به هر نحوى شده بايد در هر زمينه اى پاسخى از قرآن به دست آورند، آسيب بزرگى است كه بايد از آن اجتناب كرد. ممكن است در قرآن پاسخ هر پرسشى يافت شود، ولى اين كه هر كسى بتواند به همه پاسخ ها دست يابد، جاى تأمل فراوان دارد.


[1]. بطلميوس ptolemaos منجم و جغرافى دان معروف يونانى (قرن دوم ميلادى) صاحب كتاب آثار البلاد.

[2]. «خَلَقَ سَبْعَ سَماوات طِباقاً...; آن كه هفت آسمان را مطابق يكديگر بيافريد.» ملك، 3.

[3]. «قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ»، مؤمنون، 86.

[4]. «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ...»، بقره، 255.

[5]. در اصطلاح فقيهان شيعه به كسى اخبارى مى گويند كه فقط به ظاهر حديث تمسك كند و اجتهاد را باطل بداند. فرقه اخبارى در مقابل اصولى ها ظواهر الفاظ قرآن را حجت نمى دانند.


/ 50