بررسى ادله ى منكران فهمِ قرآن توسط غير معصومين(عليهم السلام) - منطق فهم قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق فهم قرآن - نسخه متنی

محمود رجبى؛ ويراستار: محمدحسن جواهرى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


بررسى ادله ى منكران فهمِ قرآن توسط غير معصومين(عليهم السلام)

پرسش : آيا فهم و تفسير قرآن كريم براى غير معصومين(عليهم السلام) ممكن است يا خير؟

دلايل منكران امكان فهم قرآن كريم و رد آن ها را بيان كنيد؟

پاسخ : ما بر اين باوريم كه تفسير قرآن كريم براى افراد متخصص (غير معصوم) امكان پذير است و منكران امكان تفسير قرآن، مقصود ديگرى داشته اند و يا دچار اشتباه فاحش و بينش انحرافى شده اند، هر چند نيت پاك داشته باشند; زيرا چنين ديدگاهى با هدف نزول قرآن و ارسال رسل وانزال كتب و با هدف خود قرآن سازگار نيست. اگر خداوند كتابى را براى هدايت جهانيان فرستاده ولى به هيچ روى فهم آن امكان ندارد، فرستادن آن چه فايده اى در بردارد. و اين همه امر به تدبر در قرآن براى چيست؟[1] اين همه ارجاع به قرآن و تشويق به محورى كردن قرآن در زندگى ومعيار قرار دادن آن در ارزيابى آرا براى چيست؟[2] چرا تشويق شده كه قرآن را محك درست و نادرست و يا روحانى و شيطانى بودن اميال وآرزوهايمان قرار دهيم؟[3] چرا معصومين(عليهم السلام) از ما مى خواهند در انحراف ها و آشوب هاى فكرى واجتماعى به قرآن رجوع نماييم؟[4] و اين كه معيار پذيرش و اعتبار روايات، سازگارى با قرآن است[5] و نيز قرآن مردمى را كه آن را نپذيرند، تحدّى مى كند، لغو است و اين ارجاعات همه بى اساس و بى فايده خواهد بود.

منكران امكان فهم قرآن براى گفته ى خويش دلايلى ذكر كرده اند كه به بررسى برخى از آن ها مى پردازيم.

دليل اول

انسان گاهى از فهم كتب متخصصان و افراد برجسته ى يك رشته ى علمى ناتوان است; براى مثال فهم كتابهاى بوعلى[6] و ملا صدرا[7]براى بسيارى ازافراد يا در مواردى براى همه افراد دشوار وغير قابل تحقق مى باشد; وقتى كتاب مخلوق خداوند چنين است، كتاب خداوند كه فوق مخلوقات و به لحاظ صورى و محتوايى فوق توان بشر است، به طريق اولى غير قابل فهم مى باشد; بنابراين فهم قرآن ويژه ى كسانى است كه با قرآن سنخيّتى دارند و آنان حضرات معصومين(عليهم السلام) مى باشند.[8]

نقد و بررسى

اين استدلال دو مقدمه دارد: نخست آن كه انسانها از فهم كتاب دانشمندان بر جسته ناتوانند; دوم آن كه قرآن به دليل در بر داشتن معارف بلند ومتعالى، دست كم در حد كتب دانشمندان بلكه فراتر از آن هاست; در نتيجه طبيعى است كه بشر نمى تواند اين معارف را بفهمد.

مقدمه ى اول مورد قبول است، ولى مقدمه ى دوم نادرست مى باشد; زيرا
:

اوّلا

سخن در خصوص آياتى است كه معارف بلند و ويژه اى را مطرح مى كنند; اما در آياتى كه از زندگى عادى سخن مى گويند، مانند آيات مربوط به حوادث صدر اسلام يا پاسخ به پرسش هاى مطرح شده، مقدمه ى دوم در مورد آن ها صدق نمى كند.

ثانياً

آياتى كه معارف بلندى را بيان مى كنند، مى توانند داراى سطوح مختلف معنايى باشند; در يك سطح براى همه قابل فهم باشند و در سطحى ديگر تنها براى افراد داراى لطافت روحى قابل درك باشد; همان گونه كه در روايات وارد شده كه برخى آيات براى همه ى مردم قابل فهم است و برخى را تنها افراد ويژه مى فهمند.

از حضرت على(عليه السلام)روايت شده كه فرمود:«...ان اللّه قسّم كلامه ثلاثة اقسام; فجعل قسماً منه يعرفه العالم و الجاهل وقسماً لا يعرفه الا من صفا ذهنه و لطف حسّه و صحّ تمييزه ممن شرح اللّه صدره للاسلام و قسماً لايعلمه الا اللّه و ملائكته و الراسخون فى العلم;[9] همانا خداوند كلامش را سه بخش كرده است: بخشى از آن به گونه اى است كه عالم و جاهل آن را مى شناسند و مى فهمند و بخشى از آن را كسى كه ذهنش با صفا، حسش لطيف و تشخيصش صحيح است و از كسانى است كه خدا سينه شان را براى اسلام گشوده است، مى فهمند و بخشى ديگر به گونه اى است كه جز خدا و فرشتگان و راسخان در علم، حقيقت آن را نمى دانند». و قرآن نيز مى فرمايد: «إِنّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»[10]; به درستى كه ما آن «كتاب» را به صورت خواندنى عربى نازل كرديم تا شما درك كنيد. «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِر»[11]; و هرآينه قرآن را براى ياد آورى و پند گرفتن آسان ساختيم; پس آيا پندگيرنده اى هست؟

دليل دوم

روايات متعددى دلالت دارند كه فهم قرآن كريم از دسترس عقل بشر دور است. در اين روايات آمده است: «چيزى از عقول بشر دورتر از تفسير قرآن نيست»; براى مثال جابر بن يزيد از امام باقر(عليه السلام)روايت كرده است كه به وى فرمود:«يا جابر! ان للقرآن بطناً و له ظهراً و للظهر ظهر. يا جابر! ليس شىء ابعد من عقول الرجال من تفسير القرآن; ان الآية يكون اوّلها فى شىء و آخرها فى شىء و هو كلام متصل متصرف على وجوه;[12] اى جابر! همانا براى قرآن باطنى و ظاهرى است و براى ظاهر آن ظاهر ديگرى است. اى جابر! از عقل مردم چيزى دورتر از تفسير قرآن نيست; زيرا آغاز يك آيه درباره ى چيزى و پايان آن درباره ى چيزى ديگر است، در حالى كه كلامى به هم پيوسته و چند وجهى است.»

باقى روايات[13] نيز همين مضمون را داراست و يا مى فرمايد:«لاتبلغه عقول الرجال»; عقل انسان به فهم باطنى آن نمى رسد.

/ 50