پرسش : براى انجام اعمالى كه در سعادت انسان مؤثرند و همين طور ترك اعمالى كه به كمال ضرر مى رسانند، افزون بر آوردن بينش صحيح، گرايش هاى صحيحى لازم است. اهداف قرآن در اين بُعد را بيان كنيد.پاسخ : اهداف قرآن در بعد گرايش عبارتند از:
1. پند دادن
براى آن كه انسان مسير صحيح سعادت را انتخاب كند، افزون بر بيرون آمدن از عالم غفلت و فراموشى و به دست آوردن بينش هاى صحيح و ضرورى، بايد دل او نيز در گرو آن بينش ها قرار گيرد، ولى توجه به ماديات و پيروى از هواهاى نفسانى دل انسان را سخت و او را سنگ دل مى سازد و آمادگى پذيرش حقايق را از او مى ستاند. در چنين موقعيتى، ضرورى ترين عنصر مورد نياز عاملى است كه دل او را رام كند و به حالت فطرى نخستين بازگرداند; آن عامل، «پند و موعظه» است; به همين دليل، يكى از نام هاى قرآن «موعظه» است و در آيات گوناگون از اين كه هدف قرآن موعظه كردن مى باشد، سخن به ميان آمده است; مانند: «يا أَيُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ;[1] اى مردم شما را از سوى خداوندگارتان پندى آمد.»پذيرش حقايق غير از آگاهى از حقايق است. كم نيستند افرادى كه حقيقت برايشان روشن شده، با اين حال از پذيرش آن سرباز مى زنند و مقاومت و حتى جبهه گيرى مى كنند. قرآن مجيد از افراد و گروه هايى نام مى برد كه در برابر ادعاهاى حق انبياء(عليهم السلام) در عين يقين داشتن به آن ها، موضع مخالف گرفته و تسليم نشده اند و به ويژه، برترى طلبى و ستمگرى آنان سبب شده كه حاضر به پذيرش حقايق نشوند: «جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا;[2] آيات الهى را در عين آن كه بدان ها يقين داشتند، به دليل ستمگرى و برترى طلبى، انكار كردند»; از اين رو، نقش موعظه دقيقاً اين است كه زمينه را براى پذيرش حق و تسليم شدن در برابر حقايق فراهم سازد.نكته ى شايان توجه آن كه موعظه هاى قرآنى تنها بر امورى كه شهرت دارد (مشهورات) و مورد قبول توده ى مردم است، متكى نمى باشد، بلكه آنچه در مواعظ قرآنى رعايت مى شود، بر امور صحيح و درستى تكيه دارد كه فهم آن آسان و همراه با تعبيرهايى است كه دل را تحت تأثير قرار مى دهد، براى مثال، به اين موعظه ى قرآن توجه كنيد: «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَة أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّة»;[3]روى سخن در اين موعظه با منكران نبوت است كه با نزول قرآن به عنوان معجزه ى الهى و درخواست همانندآورى، نبوّت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) برايشان به اثبات رسيده، ولى براى بهانه جويى يا در اثر شبهه اى كه مغرضان مطرح كرده بودند، چنين مى پنداشتند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) ـ نعوذ بالله ـ جن زده شده يا تحت تأثير نيروهاى ديگر، تصور كرده كه پيامبر است.قرآن از مرحله ى استدلال، كه همانندآورى است، گذشته و مى فرمايد: چون شما در مقام استدلال نتوانسته ايد همانند قرآن را بياوريد، پس پيامبرى رسول گرامى(صلى الله عليه وآله) ثابت شده است; ولى براى آن كه دل هاى آنان را تسليم اين حقيقت كند، مى فرمايد: بگو من شما را فقط به يك چيز موعظه مى كنم: براى خدا به پا خيزيد و به تنهايى و يا با هم انديشى درباره ى نبوّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) بينديشيد و ببينيد كه او جن زده نيست. اگر از نيروى تفكر خود، به دور از تعصب، كمك بگيريد نبوّت او را تصديق خواهيد كرد. موضوع «موعظه» در اين آيه مطلب حقى است كه پيش تر بر آن استدلال شده و در اين جا به طريقى آسان و روشن و به منظور رام ساختن دل ها، راه زدودن و تحت تأثير اغراض و انگيزه هاى مخالف حق قرار نگرفتن را نشان مى دهد.