(مسألة 17) تداخل در اسباب وضو تداخلى قهرى
سببى است ودر اغسال مسببى است يعنى در وضو چند سبب يكموجب شده اند از براى وضوء پس
اگر ترك كند يكمعصيت بيش نكرده است ودر اسباب غسل اگر همه اغسال را ترك كند چند
معصيت كرده است واگر اتيان كند بقصد همه چند امتثال كرده است.
باب هفتم در غسل حيض واستحاضه ونفاس واحكام انها است
ودران چند فصل است:فصل اول در بيان حيض است
بدان كه حيض خونى است كه خداوند عالم آن را در رحم زنها قرارداده است بجهت حكم ومصالحى كه از جمله انها اين است كه در زمان حمل طفل بان تغذى مىكند
وبعد از وضع حمل مبدل مىشود بشير از جهت غذاى طفل ودر ازمنه ديگر در آنجا جمع مىشود ودر
اوقات مخصوصه از رحم بخارج مىآيد وگاهى از جهت زيادتى آن در زمان حمل ورضاع نيز بخارج
مىآيد ودر غالب در هر ماهى شش يا هفت روز مىآيد وكمتر وبيشتر هم مىشود بحسب اختلاف امزجه
در حرارت وبرودت ودر غالب سياه يا سرخ وغليظ وتازه وگرم است وبقوت بيرون
مىآيد ودر بيرون امدنش سوزش بهم مىرسد در باطن فرج وخون استحاضه بعكس حيض است وشرط است كه بعد از
بلوغ وپيش از يأس باشد پس خون پيش از بلوغ وبعد از يأس خون حيض نيست واگر چه بصفات
حيض باشد وبلوغ در زن حاصل مىشود بتمام شدن نه سال ويأس برسيدن شصت سال در قرشيه
وپنجاه سال در غير قرشيه وقرشيه زنى است كه نسب بنضر بن كنانه برساند واگر شك دارد در
قرشى بودن بنا گذارد بر عدم و هم چنين اگر شك در بلوغ ويأس دارد بنا بر عدم گذارد
(مسألة 1)
زنى كه شك دارد در بلوغ خود هر گاه خوني از او بيرون امد بصفات حيض انخون محكوم بحيضيت
است وعلامت بلوغ او است واگر يقين دارد كه مانع نشده محكوم بحيضيت نخواهد بود ومراد از
شرطيت بلوغ همين است
(مسألة 2) فرق نيست در بودن يأس ببلوغ پنجاه يا شصت ما بين حره
وامه وحار المزاج وبارد المزاج واهل مكانهاى مختلفه
(مسألة 3) اشكالى نيست در اين كه حيض
با ارضاع جمع مىشود ودر اجتماع آن با حمل دو قول است اقوى اين است كه جمع مىشود با آن خواه
پيش از استبانه وظهور حمل باشد يا بعد از آن وخواه در ايام عادت باشد يا پيش از آن يا بعد از آن بلى
اگر از عادت تاخير افتد تا بيست روز احوط جمع است ما بين تروك حائض واعمال مستحاضه