فصل ششم در مكروهات - غاية القصوى (فارسي) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غاية القصوى (فارسي) - نسخه متنی

محمد کاظم طباطبایی یزدی؛ مترجم: عباس قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل ششم در مكروهات

وان چند جيز است :

اول

اين كه در
حال نزع دست بر او بگذارند كه موجب اذيت او است (دويم) گذاشتن اهن روى شكم او بلكه غير
اهن نيز

سيم

انكه او را تنها بگذارند زيرا كه شيطان در بدن او داخل مىشود وبا او بازى مىكند

چهارم

حاضر شدن جنب وحايض نزد او در حال احتضار

پنجم

زياد حرف زدن در نزد او

ششم

گريه كردن نزد او

هفتم

حاضر شدن مرده شور وعمله جات موت واشخاصى كه باعث
خوف مختضر مىشود نزد او

هشتم

زنها را تنها گذاشتن نزد او بجهة خوف اين كه صدا بگريه بلند كنند

فصل هفتم در بعض آنچه متعلق بقبل الموت است

كراهت داشتن موت حرام نيست
بلى مستحب است كه وقت ظهور اثار موت دوست بدارد ملاقات پروردگار خود را ومكروه است
تمنى موت هر چند در بليه وشدت باشد بلكه سزاوار است كه بگويد اللهم احينى ما كانت الحيوة خيرا لى
وتوفنى اذا كانت الوفات خيرا لى ومكروه است طول امل وخود را دو راز مرگ دانستن بلكه فردا را
از عمر خود شمردن چنانچه مستحب است كثرت ياد مرگ كردن وجايز است فرار نمودن از وبا
وطاعون وانچه در بعض اخبار است كه فرار از طاعون مثل فرار از جهاد است آن مختص است
بكسانى كه در سر حدات بوده اند براى حفظ ثغور بلى اگر در مسجدى باشد وطاعون بيفتد در اهل
آن مسجد مكروه است فرار از آن

فصل هشتم بدان كه اعمال واجبه ميت از تغسيل وتكفين
...

(فصل هشتم) بدان كه اعمال واجبه ميت از تغسيل وتكفين
ونماز ودفن همه از واجبات كفائيه مىباشند كه اختصاص به بعض از مكلفين دون بعض ندارد بلكه
هر كس مطلع شود بر موت او واجب است قيام نمايد غاية الامر اين كه بفعل بعضى از ديگران نيز
ساقط مىشود چون يا محل قابل بيش از يك مرتبه نيست مثل كفن ودفن يا بيش از يكمرتبه واجب
نيست مثل تغسيل ونماز پس اگر هيچ يك قيام ننمايند همه آثم ومستحق عقابند واگر همه قيام نمايند
در آنچه ممكن است صدور آن از همه اتيان بواجب كرده اند ولكن واجب است بر غير ولى استيذان
از او واين وجوب استيذان از او منافات با وجوب كفائى بر همه ندارد چرا كه وجوب بر همه مطلق
است حتى بر غير ولى لكن از براى فعل غير ولى شرطى است كه آن استيذان باشد مثل انكه وجوب
نماز مطلق است لكن وضو گرفتن يا رو بقبله كردن شرط صحت آن است وهر گاه ولى امتناع نمود از مباشرت
واذن دادن ساقط مىشود اعتبار اذن او بلى اگر حاكم شرع مىتواند او را اجبار كند احوط اجبار او است
بر احد امرين از مباشرت يا اذن وبا ترك هر دو ساقط است ودر اين صورت احوط استيذان از مرتبه
متأخره از او است واز حاكم شرع

/ 551