1 - از اين آيه كريمه(171) الهام مى گيريم كه مهر، همان صداق است واين كه مرد بايد آن را به عنوان هديه وبخشش به همسرش بپردازدونبايد روزى در پس گرفتن آن طمع كند، زيرا آن يك پيشكش وهديه است وگويى كه برابر ندارد، وخداوند آن را مقرر فرموده است ونبايدداد وستدى مادى تلقى شود.واينچنين است فرق بين مهر واجرت )در كنيزان ملكى، وزنان صيغه اى(، زيرا مهر صداق است كه بايد آن را پيشكش وهديه دانست، در حالى كه اجرت در برابر بضع است .2 - از آيه مباركه(172) مفهومى به دست مى آوريم كه اين معنى راآشكارتر مى سازد، پس هرگاه مردى به همسرش مهر داد وسپس خواست كه او را طلاق دهد وبا زن ديگرى ازدواج كند جايز نيست مهر را از آن مطالبه كند حتى اگر مقدار مهر فراوان باشد )براى مثال يك بار شتر طلا باشد(.3 - از آيه بعد(173) چنين به دست مى آيد كه موجب مقرر شدن مهر،عقد )پيمان استوار( ودخول )از بين بردن پرده بكارت( است وهرگاه عقد، صورت پذيرد نيمى از مهر مستقر وثابت مى گردد پس اگر او را در اين هنگام )يعنى قبل از دخول( طلاق دهد بايد اين نيم رابه زن بپردازد مگر آن كه زن، آن را به مرد ببخشد )واين توصيه خداست به زن واولياء او تا از اين نصف مهر كه بر عهده مرد مستقرشده است بگذرند( اين توصيه را در دو آيه(174) مى خوانيم. اما اگر مرددخول را انجام داد وپرده بكارت را از بين برد همه مهر بر عهده اومستقر وثابت مى گردد.4 - مرد نبايد همسر خود را آن قدر آزار رساند تا از مهر خود چشم بپوشد وسپس او را طلاق دهد مگر آن كه عواملى شرعى در كار باشدوبراى مثال زن به طور آشكار فحشا كند.(175)5 - واينچنين است كه بينشهاى وحى مارا بدان جا مى برد كه مهر- بنا به اصل قانون شرع - حقى است مشروع از حقوق زن، پس اگرمرد براى او مهرى مشخص نكرد وآهنگ طلاق او نمود بايد بر حسب توانائيش بدو چيزى دهد )كه اصطلاحاً متعه گفته مى شود( وبايد به هنگام مشخص نمودن آنچه بايد به زن بدهد، حال ووضع هر دو درنظر گرفته شود؛ )توانايى مالى مرد، واستحقاق عرفى زن( .حديث شريف:1 - از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: "صداق بر عهده مرداست نه زن، اگر چه كار آن دو يكى است، زيرا مرد هنگامى كه نيازش را از آن زن ستاند از نزد او برمى خيزد ومنتظر آرامش زن باقى نمى ماند وبه همين سبب صداق، بر دوش مرد است نه زن."(176)2 - محمد بن مسلم از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه: كمترين مقدار كافى از مهر چقدر است فرمود: "يك كله قند."(177)3 - فضيل بن يسار به نقل از امام باقرعليه السلام مى گويد: "صداق، همان مقدار كم يا زيادى است كه دو طرف بر آن سازش كنند."(178)4 - از وشاء روايت شده است كه گفته از امام رضاعليه السلام شنيده است: "اگر مردى با زنى ازدواج كند ومهر او را بيست هزار قرار دهدوبراى پدر او ده هزار، مهر صحيح است، وآنچه براى پدرش قرارداده فاسد."(179)5 - امام باقرعليه السلام در مورد اينكه مى توانيم منفعت را مهر قرار دهيم،از سيره رسول روايت مى كند كه: زنى نزد پيامبر آمد وعرض كرد: مرابه ازدواج )كسى( در آور، پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: "چه كسى براى اين زن پاپيش مى نهد؟" مردى بلند شد وگفت: يا رسول اللَّه! من او را به ازدواج خود در مى آورم. پيامبر فرمود: "به او چه مى دهى؟" آن مردگفت: چيزى ندارم. پيامبر گفت: "نه." پيامبر همين سخن را تكراركرد وغير از آن مرد كسى برنخاست، سپس پيامبر براى بار سوم سخن خود را تكرار نمود، وآن مرد بلند شد. پيامبر فرمود: "آيا از قرآن چيزى نيكو مى دانى؟" گفت: آرى. پيامبر فرمود: "شما را به ازدواج هم در مى آورم بر اساس آنچه از قرآن نيكو مى دانى، پس آن را به اين زن هم بياموز."(180)6 - بريد عجلى از امام باقر نقل مى كند كه: از امام عليه السلام درباره مردى پرسيدم كه با زنى ازدواج كرد به شرط آن كه سوره اى از قرآن را به اوبياموزد. حضرت عليه السلام فرمود: "دوست ندارم بر او دخول كند، مگراينكه آن سوره را به او بياموزد، وچيزى به او دهد."(181)7 - ابن عواض مى گويد: از امام صادق درباره كسى پرسيدم كه با زنى ازدواج مى كند ومالى ندارد كه به او بدهد ودخول مى كند.امام عليه السلام فرمود: "مسأله اى نيست، اين دينى است كه زن بر عهده آن مرد دارد."(182)8 - عبيد بن زراره مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: يك مرد مسيحى با يك زن ازدواج مى كند به شرط اينكه مهر سى خم شراب وسى رأس خوك باشد، وسپس هر دو اسلام مى آورندودخولى هم صورت نگرفته است امام عليه السلام فرمود: "مرد بايد ببيندبهاى خوك وشراب چقدر است وقيمت آن را براى زن بفرستدوسپس دخول انجام دهد، وهر دو بر نكاح نخستين خود هستند."(183)9 - على بن حمزه روايت مى كند ومى گويد: به ابو الحسن الرضاعليه السلام عرض كردم كه مردى با زنى ازدواج مى كند به شرط اينكه مهر او يك خدمتگزار باشد وامام به من فرمود: "خدمتگزارى متوسط." عرض كردم: اگر خانه اى باشد، فرمود: "خانه اى متوسط."(184)تفصيل احكام:1 - هر چه دو طرف بر آن سازش كنند مى تواند در عقد ازدواج به عنوان مهر قرار گيرد.2 - مهر مى تواند عين يا منفعت يا حقى باشد، پس اگر زنى را به عقد خود در آورد ومهر او را آموزش قرآن كريم يا فقه قرار داد جايزاست.3 - اگر مهر آن باشد كه مرد براى مدتى خود را اجير كند، جايزاست اگر منفعتش به آن زن باز گردد. و براى مشخص شدن مهر كافى است كه آن مشاهده شود، مانند: اين قطعه زمين يا اين خرمن گندم يااين گردنبند طلا.4 - مهر، از نظر كمى يا زيادى، حدى ندارد وبهتر است به قدر مهرالسُنّة يعنى پانصد درهم نقره باشد، واگر مردى بخواهد بر آن افزون كند بهتر است كه آن را هديه دهد.5 - اگر مهر را چيزى مجهول قرار دهد )همچون آموزش سوره اى از قرآن، بدون آن كه مشخص شود، يا آموزش زبان عربى، يا دادن قطعه زمينى زراعى( پس اگر تكيه به عرف داشته باشد صحيح است وبايد براى مشخص نمودن آن به عرف رجوع شود، اما اگر به عرف تكيه نداشته باشد مهر باطل مى گردد وبه مهر المثل باز مى گرددواحوط در آن، صلح وسازش است. واگر زن رضايت داشته باشد كه مقدر نمودن مهر خود را به مرد واگذارد، مسأله به احكام تفويض بازمى گردد.6 - اگر مردى براى مهر زن، كالاى فاسد يا پول تقلبى يا چك بلامحل مقرر كرد، در اين صورت مهر به مقدار صحيح آن خواهد بوديعنى قيمت كالا يا مقدار پول يا مبلغ چك، وگفته شده است به مهرالمثل باز مى گردند.